دنبال آن مسافر از ضعف و ناتوانیدیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد
دنبال آن مسافر از ضعف و ناتوانی
برخیزم و نشینم چون گرد تا به منزل
دیر آمدی ای نگار سرمستواعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
دل از ما برد و روی از ما نهان کردترک خواهش را حیات جاودانی لازم است
آبرو چون جمع گردد آب حیوان می شود
معرفت نيست در اين قوم خدا را سببي
تا برم گوهر خود را به خريدار دگر
در گیر و دار مستی دیشب ربود از من دلی
آن يار كزو خانه ما جاي پري بود
سرتا قدمش چون پري از عيب بري بود
ديد موري در رهي پيلي سترگدر گیر و دار مستی دیشب ربود از من دلی
چشمش گواهی می دهد ابروش حاشا می کند
گر برسد ناله سعدی به کوهديد موري در رهي پيلي سترگ
گفت بايد بود چون پيلان بزرگ
گر برسد ناله سعدی به کوه
کوه بنالد به زبان صدا
لب فرو بستم رهــی، بی روی ِ گلچــــین و امــــــــیر
در فــــراق هـمــــــنوایــان، از نــــــوا افــــــتــاده ام
من در این تاریکی فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد
دوش ز درد دل مها تا به سحر نختهام
زآنك تو مكر دشمنان در حق من شنيدهاي
شکر کند کاغذ تو از شکر بی حد تو
کامد او در بر من ، با وی ماننده شدم
شکر کند خاک دژم ، از فلک و چرخ بخم
کز نظر و گردش او نور پذيرنده شدم
شکر کند چرخ فلک ، از ملک و ملک و ملک
کز کرم و بخشش او روشن و بخشنده شدم
شکر کند عارف حق کز همه بر ديم سبق
بر زبر هفت طبق ، اختر رخشنده شدم
مولانا
مرا در خانه سروی هست کاندر سایه و قدش
مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم
هواداران كويش را چو جان خويشتن دارم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |