مشاعرۀ سنّتی

گلابتون

مدیر بازنشسته
نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ كز شبي چنين سپيده سر نميزند

گذرگهي ست پر ستم كه اندر او به غير غم
يكي صلاي آشنا به رهگذر نميزند
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ كز شبي چنين سپيده سر نميزند

گذرگهي ست پر ستم كه اندر او به غير غم
يكي صلاي آشنا به رهگذر نميزند

دولت عشق تو آمد عالم جان تازه كرد
عقل، كافر بود آن رخ ديد و ايمان تازه كرد



 

hitech

عضو جدید
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می نشود جسته ایم ما
گفت آنچه یافت می نشود آنم آرزوست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سرمه ساي چشم مستش دست ناز
سرمه از چشمش سياهي جسته باز

آينه حيران روي فرحش
سيب سرخ بوسه مي چيد از رخش
 

noosh_l

عضو جدید
:gol::gol::gol:
شمه اي از داستان عشق شورانگيز ماست
اين حكايتها كه از فرهاد و شيرين كرده اند
هيچ مژگان دراز و عشوه اي جادو نكرد
آنچه آن زلف دراز و خال مشكين كرده اند
:gol::gol::gol:
 

sanaz950

عضو جدید
دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
:love:
دلي كز عشق در دام نهنگ است
ز جست و جوي كام‌اش، پاي لنگ است



 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
:love:
دلي كز عشق در دام نهنگ است
ز جست و جوي كام‌اش، پاي لنگ است




تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان


نونو دلم از درد كهن ايمن نيست
وآن درد دلم كه ديده‌اي ساكن نيست
مي‌جويم بوي عافيت ليكن نيست
آسايشم آرزوست اين ممكن نيست
 

m2002k

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:دیشب مثال رویت تمثیل ماه کردم
تو به ز ماه بودی من اشتباه کردم:gol:

البته با ت بايد شروع ميكرديد!

من مي نه ز بهر تنگدستي نخورم
يا از غم رسوايي و مستي نخورم
من مي ز براي خوشدلي ميخوردم
اكنون كه تو بر دلم نشستي نخورم





 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته با ت بايد شروع ميكرديد!

من مي نه ز بهر تنگدستي نخورم
يا از غم رسوايي و مستي نخورم
من مي ز براي خوشدلي ميخوردم
اكنون كه تو بر دلم نشستي نخورم





ميان مهربانان کی توان گفت
که يار ما چنين گفت و چنان کرد

عدو با جان حافظ آن نکردی
که تير چشم آن ابروکمان کرد
 

noosh_l

عضو جدید
:gol::gol::gol:
تاب بنفشه ميدهد طره مشك ساي تو
پرده غنچه ميدرد خنده دلگشاي تو
اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز
كز سر صدق ميكند شب همه شب دعاي تو
:gol::gol::gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol::gol::gol:
تاب بنفشه ميدهد طره مشك ساي تو
پرده غنچه ميدرد خنده دلگشاي تو
اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز
كز سر صدق ميكند شب همه شب دعاي تو
:gol::gol::gol:

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به:gol:
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار با هرکسی سری دارد
سر به پیوند من فرو نارد

این چنین شرط دوستی باشد
که بخواند به لطف و بگذارد

در کلاس روزگار
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یادمان باشد اگر گل چیدیم
وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت، من و مایی نکنیم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در خور ماندن نداند هیچ روشندل جهان
شبنمی بودم که هم دیر آمدم هم زود رفتم
 

shanli

مدیر بازنشسته
موج ز خود رفته رفت
ساحل افتاده ماند .
اين، تن فرسوده را،
پاي به دامن كشيد؛
و آن سر آسوده را،
سوي افق ها كشاند .


مشیری
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
موج ز خود رفته رفت
ساحل افتاده ماند .
اين، تن فرسوده را،
پاي به دامن كشيد؛
و آن سر آسوده را،
سوي افق ها كشاند .


مشیری
در دیر میزدم من که ندا زدر در امد

که درا درا عراقی که تو خاص از ان مایی
 

shanli

مدیر بازنشسته
یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این
بر خاک درش هر نفسی سر بنهد
خاکش گوید هزار رو دارد این


مولوی
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب چه دلست این و چه خو دارد این
در جستن او چه جستجو دارد این

بر خاک درش هر نفسی سر بنهد
خاکش گوید هزار رو دارد این


مولوی
نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم

دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم

وحشی بافقی
 

shanli

مدیر بازنشسته
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی
درمان دل خراب و ریشم کردی
سرمستک و دستک زن خویشم کردی
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی
درمان دل خراب و ریشم کردی
سرمستک و دستک زن خویشم کردی
یوسفی دیگر بدست اریم وحشی قحط نیست

ما مگر در مصر یعنی شهر کاشان نیستیم
 

shanli

مدیر بازنشسته
مائیم در این زمان زمین پیمائی
بگذاشته هر شهر به شهر آرائی
چون کشتی یاوه گشته در دریائی
هر روز به منزلی و هرشب جائی
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
مائیم در این زمان زمین پیمائی
بگذاشته هر شهر به شهر آرائی
چون کشتی یاوه گشته در دریائی
هر روز به منزلی و هرشب جائی
یک چند به کودکی به استاد شدیم

یک چند ز استادی خود شاد شدیم
خیام
 

shanli

مدیر بازنشسته
مست است خبر از تو و یا خود خبری
خیره است نظر در تو و با تو نظری
درهم شده خانه‌ی دل از حور و پری
وز دیده تو از گو شککی می‌نگری
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا