مشاعرۀ سنّتی

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یار سود از شرفم سر به ثریا و[/FONT][FONT=&quot] دریغا[/FONT][FONT=&quot]
که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم [/FONT]

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه می‌پرسی که روز وصل حیرانم

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

[FONT=Arial,Bold][FONT=Arial,Bold]
من در توحل گشتم مرا در خود صدا مي زن
تا پاسخم را بشنوي پژواك سان اي دوست:gol:
[/FONT][/FONT]
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه

ای لولی بربط زن تو مستتری یا من
ای پیش چو تو مستی افسون من افسانه
هرکه ننهادست چو پروانه دل بر سوختن
گو حریف آتشین را طوف پیرامن مکن
:gol::gol::gol:
ببخشید تشکرم ته کشیده
 
آخرین ویرایش:

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان هرگز نگردانند روی از مهر دوست
نی معاذالله قیاس دوست از دشمن مکن

نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی

ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
نی باد صبا بودی نی مرغ هوا بودی
از نور خدا بودی در نور خدا رفتی

ای خواجه این خانه چون شمع در این خانه
وز ننگ چنین خانه بر سقف سما رفتی
یا بگدازم چو شمع ، یا بکشندم بصبج
چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا بگدازم چو شمع ، یا بکشندم بصبج
چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن

ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت می‌زنند
خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش

ای که از هجر تو در دریای خون افتاده‌ام
از سرشک دیده‌ی گوهر فشان بدرود باش
 

beti12

عضو جدید
ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت می‌زنند
خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش

ای که از هجر تو در دریای خون افتاده‌ام
از سرشک دیده‌ی گوهر فشان بدرود باش
شاید ان روز که سهراب نوشت
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
هر گلی هم باشی
چه شقایق جه گه گل میخک و یاس
زندگی اجباری است
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شاید ان روز که سهراب نوشت
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
هر گلی هم باشی
چه شقایق جه گه گل میخک و یاس
زندگی اجباری است
تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک کس رادیده جان دستور نیست
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در جهان هرکز مشو مدیون احساس کسی
تا نباشد رایگان مهت گروگان کسی
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
در جهان هرکز مشو مدیون احساس کسی
تا نباشد رایگان مهت گروگان کسی
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
شهریار:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

شهریار:gol:




من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی
:gol:شهریار:gol:
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم
تو آهووش چنان شوخی که با من میکنی بازی

:gol:شهریار:gol:
یکی می پرسد اندوه تو از چیست سببب سازه سکوت مبهمت کیست
برایش می نویسم صادقانه برای انکه باید باشد و نیست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یکی می پرسد اندوه تو از چیست سببب سازه سکوت مبهمت کیست
برایش می نویسم صادقانه برای انکه باید باشد و نیست

تو میرسی به عزیزان سلام من برسان
که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست:gol:
 

سوگل 2

عضو جدید



تلخ مكـن امــيـد من ای شـکر سپيد من
تا نـــدرم ز دســـت تو پيرهن كبود من
دلـبـر و يار من تـويی رونق كار من تـويـی
باغ و بهار من تــويی بهر تو بود بود من :gol:

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تلخ مكـن امــيـد من ای شـکر سپيد من
تا نـــدرم ز دســـت تو پيرهن كبود من
دلـبـر و يار من تـويی رونق كار من تـويـی
باغ و بهار من تــويی بهر تو بود بود من :gol:

ناله نای دلم گوش سیه چشمان نوازد
کاین پریشان موغزالان را بسی کردم شبانی:gol:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا