مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ز دو ديده خون فشانم زغمت شب جدايي
چه كنم كه هست اينها گل باغ آشنايي

[FONT=times new roman, times, serif]یا رب آن شاه وش ِ ماه رُخ ِ زُهره جَبین[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دُر یکتــای که و گوهـر یکـدانـۀ کیست:gol:[/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
تا چند زنم بروي درياها خشت
بيزار شدم ز بت پرستان و كنشت
خيام كه گفت دوزخي خواهد بود
كه رفت بدوزخ و كه آمد ز بهشت؟؟
 

بارون

کاربر فعال
ای دوست بیا،که بی تو آرامم نیست

در بزم طرب بی تو می و جامم نیست

کام دل و آرزوی من دیدن توست

جز دیدن روی تو دگر کامم نیست(عراقی):gol:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای دوست بیا،که بی تو آرامم نیست

در بزم طرب بی تو می و جامم نیست

کام دل و آرزوی من دیدن توست

جز دیدن روی تو دگر کامم نیست(عراقی):gol:
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی می‌زنم
 

بارون

کاربر فعال
من غلام قمرم ، غیر ِ قمر هیچ مگو
پیش ِ من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم ؛ نعره مزن ، جامه مدر، هیچ مگو
گفتم ای عشق ، من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که بسر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیفست سفر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف ِ خداست؟
گفت این هست ولی جان ِ پدر هیچ مگو
مولوی :gol:
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من غلام قمرم ، غیر ِ قمر هیچ مگو

پیش ِ من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم ؛ نعره مزن ، جامه مدر، هیچ مگو
گفتم ای عشق ، من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که بسر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیفست سفر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف ِ خداست؟
گفت این هست ولی جان ِ پدر هیچ مگو

مولوی :gol:
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
از اينجا ميروم تنها مرا ديگر نچواهي ديد
نخواهم برد در اين راه با خود هيچ همراهي
 

ronaz

عضو جدید
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدرآینه بدانیم چو هست
نه در ان وقت که آیینه شکت
 
  • Like
واکنش ها: sh85

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدرآینه بدانیم چو هست
نه در ان وقت که آیینه شکت
تا چشمم اوفتاد به شاهین زلف تو
عنقای عشق بر سر من آشیانه کرد
 
  • Like
واکنش ها: sh85

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند

[FONT=times new roman, times, serif]در ازل پـرتــو حُـسـنت ز تجَـلـّی دَم زد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]عـشـق پیـدا شـد و آتش به همه عالم زد:gol:[/FONT]
 
  • Like
واکنش ها: sh85

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]در ازل پـرتــو حُـسـنت ز تجَـلـّی دَم زد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]عـشـق پیـدا شـد و آتش به همه عالم زد:gol:[/FONT]
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]در ازل پـرتــو حُـسـنت ز تجَـلـّی دَم زد[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]عـشـق پیـدا شـد و آتش به همه عالم زد:gol:[/FONT]
دستم نداد قوت رفتن به پيش يار
چندي به پاي گشتم و چندي به سر شدم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مـا پـِی ِ سایـۀ سَـروَش به تلاشیم همـه

[FONT=times new roman, times, serif]او ز پنـدار من خسته نهان است هنوز:gol:[/FONT]
زيركي را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت
صعب روزي بوالعجب كاري پريشان عالمي
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه تركان فارغست از حال ما كو رستمي
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زيركي را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت
صعب روزي بوالعجب كاري پريشان عالمي
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه تركان فارغست از حال ما كو رستمي

[FONT=times new roman, times, serif]یار آن بُوَد که صبر کند بر جفای یار[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]ترک رضای خویش کند بر رضای یار:gol:[/FONT]
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]یار آن بُوَد که صبر کند بر جفای یار[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]ترک رضای خویش کند بر رضای یار:gol:[/FONT]
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

[FONT=times new roman, times, serif]در غم هجر رُخ ماهِ تو در سوز و گـُدازیم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]تا به کِی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم:gol:[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif] [/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا