مشاعرۀ سنّتی

[گلابتون]

منتي نيست اگر روز و شبي بيشم داد
چه ازو كاست و بر من چه فزود اي ساقي

بس كه شستيم به خوناب جگر جامه جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود اي ساقي

 

[Mehr noosh]

يك شاخه ياس عاطفه پيدا نمي شود
برگرد بي تو بغض فضا وا نمي شود

 

[shaghayegh_f79]

دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
وندران آینه صد گونه تماشا می کرد

 

[Mehr noosh]

دير رسيده ام به بالين او چه سود

حرفهايم براي او هيچ فايده نداشت

 

[shabnam777]

یه وقتی دنیا که اینجوری نمیمونه همیشه
یه روز میای میگم نمیخامو نمیشه
خیال نکن همیشه دلم برات میمیره
یه روزی بر میگردی که دیگه خیلی دیره


یه روز میای سراغم که خیلی وقته رفتم
هزار هزار بهونه از اون نگات گرفتم
این روزا رو یادت باشه یه وقت نگی نگفتی
اون روزا دور نیست که به یاده من بازم نیوفتی



یه وقتی بر میگردی که فایده ای نداره هرچی سرم اووردی دنیا سرت میاره
بر میگردی که فایده ای نداره هرچی سرم اووردی دنیا سرت میاره

دنیا سرت میاره دنیا سرت میاره

 

[Mehr noosh]

همه آرزویم این است
نتراود اشک از چشمانت
مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

 

[shaghayegh_f79]

با ز :


زان يار دلنوازم شكريست با شكايت
گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت

 

[Mehr noosh]

تو نه انی که غم عاشق زارت باشد

چون شود خاک بر ان خاک گذارت باشد

مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست

عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست

از غمت سر به گریبانم و تدبیری نیست

خون دل رفته به دامانم و تدبیری نیست

 

[shaghayegh_f79]

تو میروی و من از گوش خیره اشک
میریزم از دم چشمان کر شده
اول رسیدی و دوست داشتی و دریغ
آخر همیشه عشق کمی فتنه گر شده

 

[Mehr noosh]

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است در جریده عالم دوام ما "

 

[shaghayegh_f79]

اين چرخ كه با كسي نمي گويد راز
كشته به ستم هزار محمود و اياز
مي خور كه نبخشد به كسي عمر دراز
و آن كس كه شد از جهان نمي آيد باز

 

[shabnam777]

آرزويم اين است:نرود اشك به چشمت هرگز مگر از شوق زياد...
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازه هر روز تو عاشق باشي، عاشق آنكه تورا ميخواهد و به لبخند تو از خويش رها مي گردد، آرزويم اين است...

 

[naghmeirani]

آرزويم اين است:نرود اشك به چشمت هرگز مگر از شوق زياد...
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز، و به اندازه هر روز تو عاشق باشي، عاشق آنكه تورا ميخواهد و به لبخند تو از خويش رها مي گردد، آرزويم اين است...

تار و پودِ هستیم بر باد رفت، اما نرفت
عاشقی ها از دلم،دیوانگی ها از سرم

 

[nasimkhordad]

تار و پودِ هستیم بر باد رفت، اما نرفت
عاشقی ها از دلم،دیوانگی ها از سرم

میرم اندر بر آن دلبر طناز همی
که دوصد کشته به هر گوشه ی دنیا دارد

 

[naghmeirani]

میرم اندر بر آن دلبر طناز همی
که دوصد کشته به هر گوشه ی دنیا دارد

دریاب که ایامِ گل و صبحِ جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد

 

[nasimkhordad]

دریاب که ایامِ گل و صبحِ جوانی
چون برق کند جلوه و چون باد گریزد

دست بر زلف مزن شهپر آشوب مکن
بیش از این عشوه به کار من محجوب مکن

 

[Erfan_K]

دست بر زلف مزن شهپر آشوب مکن
بیش از این عشوه به کار من محجوب مکن

نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

 

[nasimkhordad]

نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

در آن زمان که گل و لاله خوش به سبز بر آید
چو گل به سبزه در آیی و من کنار تو باشم

 

[Erfan_K]

در آن زمان که گل و لاله خوش به سبز بر آید
چو گل به سبزه در آیی و من کنار تو باشم

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از پیش یار من مسلمان وار می آید

 

[anahita shams]

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از پیش یار من مسلمان وار می آید

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وانجا به نیکنامی پیراهنی دریدن

 

[nasimkhordad]

مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از پیش یار من مسلمان وار می آید

در باغ خون به اشک شقایق وضو گرفت
آن شیردل که با هنر عشق خو گرفت

 

[Erfan_K]

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

از جان طمع بریدن آسان بود و لیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وانجا به نیکنامی پیراهنی دریدن

نیست در این شهر دلبری
که ببرد دل ما را

 

[anahita shams]

در باغ خون به اشک شقایق وضو گرفت
آن شیردل که با هنر عشق خو گرفت

تنها نه من به قید تو درمانده ام اسیر
کز هر طرف شکسته دلی مبتلای توست

قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقبی و ما را هوای توست

 

[anahita shams]

نیست در این شهر دلبری
که ببرد دل ما را

ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

غوغای عارفان و تمنّّای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست

 

[Erfan_K]

تنها نه من به قید تو درمانده ام اسیر
کز هر طرف شکسته دلی مبتلای توست

قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقبی و ما را هوای توست

تهمتن یکی گرز زد بر سرش
که خم گشت بالای که پیکرش

 

[anahita shams]

تهمتن یکی گرز زد بر سرش
که خم گشت بالای که پیکرش

شد زمين مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
تو زمزمه ي چنگ و عود مني
نغمه خفته در تار و پود مني
تو باده ي جام و سبوي مني
مايه هستي و هاي و هوي مني

 

[Erfan_K]

شد زمين مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست
باغ مست و باغبان مست
تو زمزمه ي چنگ و عود مني
نغمه خفته در تار و پود مني
تو باده ي جام و سبوي مني
مايه هستي و هاي و هوي مني

یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان
کودکی ده ساله بودم

 

[anahita shams]

یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگلهای گیلان
کودکی ده ساله بودم

من بودم و دوش آن بــت بنــــده نواز
از من همه لابه بود و از وي همه ناز
شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد
شـب را چــکـنم حـديـــث ما بود دراز

 

[nasimkhordad]

من بودم و دوش آن بــت بنــــده نواز
از من همه لابه بود و از وي همه ناز
شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد
شـب را چــکـنم حـديـــث ما بود دراز

زیر زلف تو اگر شمس رخت جلوه کند
آتش رشک تو بر خرمن ماه اندازد

 

[Erfan_K]

من بودم و دوش آن بــت بنــــده نواز
از من همه لابه بود و از وي همه ناز
شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد
شـب را چــکـنم حـديـــث ما بود دراز

ز یاد تو به شبها در خیالم
شبم گشتست فسون در کار جانم