مشاعرۀ سنّتی

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

Mahdi JooN

عضو جدید
من كه پشت پا زدم به هر چه هست و نيست
تا كه كام او ز عشق خود روا كنم
لعنت خدا به من اگر بجز جفا
زين سپس بعاشقان باوفا كنم
 

baran-bahari

کاربر بیش فعال
من را به غير عشق به نامي صدا نکن
غم را دوباره وارد اين ماجرا نکن
بيهوده پشت پا به غزلهاي من نزن
با خاطرات خوب من اينگونه تا نکن
 

Mahdi JooN

عضو جدید
ترا افسون چشمانم ز ره برده ست و مي دانم
چرا بيهوده مي گوئي، دل چون آهني دارم
نمي داني، نمي داني، كه من جز چشم افسونگر
در اين جام لبانم، باده مرد افكني دارم
 

Mahdi JooN

عضو جدید
شايد نبوده قدرت آنم كه در سكوت
احساس قلب كوچك خود را نهان كنم
بگذار تا ترانه من رازگو شود
بگذار آنچه را كه نهفتم عيان كنم

تا بر گذشته مي نگرم، عشق خويش را
چون آفتاب گمشده مي آورم بياد
مي نالم از دلي كه بخون غرقه گشته است
اين شعر، غير رنجش يارم بمن چه داد
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد نبوده قدرت آنم كه در سكوت
احساس قلب كوچك خود را نهان كنم
بگذار تا ترانه من رازگو شود
بگذار آنچه را كه نهفتم عيان كنم

تا بر گذشته مي نگرم، عشق خويش را
چون آفتاب گمشده مي آورم بياد
مي نالم از دلي كه بخون غرقه گشته است
اين شعر، غير رنجش يارم بمن چه داد
دل دیوانه از ان شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرابی تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
شايد اينم سهم منه از اين زمونه
شايد گريه هاي شبونم جاي شاديمو گرفته
شايد دعا كردن براي تو جاي بقيه ارزوهامو گرفته
شايد انقدر در سراب چشمهاي تو پرسه زدم كه ديگه برام تو سراب زندگي جايي نمونده
 

Mahdi JooN

عضو جدید
شايد اينم سهم منه از اين زمونه
شايد گريه هاي شبونم جاي شاديمو گرفته
شايد دعا كردن براي تو جاي بقيه ارزوهامو گرفته
شايد انقدر در سراب چشمهاي تو پرسه زدم كه ديگه برام تو سراب زندگي جايي نمونده




هرگزم در سر نباشد فكر نام
اين منم كاينسان ترا جويم بكام
خلوتي مي خواهم و آغوش تو
خلوتي مي خواهم و لب هاي جام
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد اينم سهم منه از اين زمونه
شايد گريه هاي شبونم جاي شاديمو گرفته
شايد دعا كردن براي تو جاي بقيه ارزوهامو گرفته
شايد انقدر در سراب چشمهاي تو پرسه زدم كه ديگه برام تو سراب زندگي جايي نمونده
هان مشو نوامید که واقف نهی از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه غم[/FONT]


[FONT=&quot]من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر[/FONT]
رفتم بدر گارگه کوزه گری دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش
وین کوزه به ان کوزه دگر کرد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
 

Mahdi JooN

عضو جدید
شهريست در كناره آن شط كه سال هاست
آغوش خود به روي من و او گشوده است
بر ماسه هاي ساحل و در سايه هاي نخل
او بوسه ها ز چشم و لب من ربوده است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا