داغ تازه ی تو ، داغ کاغذی
داغ دیر سال من ، چرا چنین ؟
هر چه و همه ، تمام مال تو
هیچ و هیچ مال من ، چرا چنین ؟
نشاط جوانی زپیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی
داغ تازه ی تو ، داغ کاغذی
داغ دیر سال من ، چرا چنین ؟
هر چه و همه ، تمام مال تو
هیچ و هیچ مال من ، چرا چنین ؟
نشاط جوانی زپیران مجوی
که آب رفته باز نیاید به جوی
تو می روی و دیده من مانده به راهت
ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان اینه ای بر سر راهت
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از اینزهراست عطای خلق هرچندکه دواباشد
حاجت زکه میخواهی جایی که خدا باشد
دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمیکنم
فروغ عزیزم
ما در درون سينه هوايي نهفته ايم
بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
دستم به ماه مي رسد امشب، اگر كه عشق
دست مرا دوباره بگيرد، مگر كه عشق
قطره ای کز جویباری می رود
از پی انجام کاری می رود
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
یا گل نورسته شو، یا بلبل شوریده باش
یا چراغ خانه، یا آتش به جان پروانه باش
شهر عشق در دل شود روشن چراغ
هر چراغی از طلوع شد چهلچراغ
غمت در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
تا کی در انتظار گذاری به زاریمدوزخ شرری ز آتش سینهٔ ماست
جنت اثری زین دل گنجینهٔ ماست
فارغ ز بهشت و دوزخ ای دل خوش باش
با درد و غمش که یار دیرینهٔ ماست
تا کی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از اینهمه چشم انتظاریم
دیشب به یاد زلف تو در پرده های ساز
جان سوز بود شرح سیه روزگاریم
شهریار جان
مازیاران چشم یاری داشتیم
خودغلط بود آنچه می پنداشتیم
من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را
روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن
مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد *** حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
ای گل خوش بوی اگر صد قرن بازآید بهار
مثل من دیگر نبینی بلبل خوشگوی را
ایمن مشو که رویت آیینهایست روش
تا کی چنین بماند وز هر کناره آهی
یک ذره وفا رابه دوعالم نفروشیم
هرچنددراین عهد خریدار ندارد
يا گل نورسته شو، يا بلبل شوريده باشدریغ نیست ز تو هر چه هست سعدی را
وی آن کند که تو گویی دگر چه میخواهی
يا گل نورسته شو، يا بلبل شوريده باش
يا چراغ خانه، يا اتش به جان پروانه باش
يا گل نورسته شو، يا بلبل شوريده باش
يا چراغ خانه، يا اتش به جان پروانه باش
شنیدهام که تو را التماس شعر رهیست
تو کان شهد و نباتی شکر چه میخواهی
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |