ما دانه نخورده طعمه ی دام شدیم
ناکرده گنه دیدی چه بد نام شدیم ؟
ناکرده گنه دیدی چه بد نام شدیم ؟
من نهانی عشق ورزم با دلِ آن تندخو
از برای عبرت خلق، آشکارم می کشد!
آتش از برق نگاهت ریختی بر جان منتا نگه کردم،سپاه غمزه، ملک دل گرفت
آه از این لشکر که غافل در حصار آمد مرا
یك بار هم كه گردنه امن و امان نبود
گرگی به گله می زند و می درد مرا
در این مراقبت چه فریبی است ای تبر
هیزم شكن برای چه می پرورد مرا ؟
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی
نظم اعداد به هم ریخته از رفتن تو؛
یک نفر رفت ولی هیچکسی اینجا نیست...!
ما دانه نخورده طعمه ی دام شدیم
ناکرده گنه دیدی چه بد نام شدیم ؟
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنونمرغ روحم در قفس از شب نشینی خسته است
تا بیاسایم دمی، محتاج یک لالایی ام...
در غمت می سوزم و تنها صبوری میکنم
کاش در دنیا خدایا امتحانم این نبود
تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاقِ جمالت چه اشک می ریزند
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
دارد به جانم لرز مي افتد رفيق،انگار پاييزم!
دارم شبيه برگ هاي زرد و خشك از شاخه مي ريزم!
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست!دل ربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش
تا درون امد غمش،از سينه بيرون شد نفس!!تو را ز خبر ز دل بی قرار باید و نیست
غم تو هست، ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریه بی اختیار خویشتنم
فغان در کف من اختیار باید و نیست
تا درون امد غمش،از سينه بيرون شد نفس!!
نازم اين مهمان كه بيرون كرد صاحبخانه را!
ای عشق مدد کن که به سامان برسیمعید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |