مشاعرۀ سنّتی

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دل من ز بيقراري چو سخن به يار گويم
نگزارَدَم كه حال دل بيقرار گويم
شَنَوَد اگر غم من نه غمين نه شاد گردد
به كدام اميدواري غم خود به يار گويم


مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که با عشق تو احساس جوانی می کنم
گر چه رفته عمرم از کف ، شادمانی می کنم
نیک دانم عمر کوته چند روزی بیش نیست
با تو اما ، یاد عیش جاودانی می کنم

 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من که با عشق تو احساس جوانی می کنم
گر چه رفته عمرم از کف ، شادمانی می کنم
نیک دانم عمر کوته چند روزی بیش نیست
با تو اما ، یاد عیش جاودانی می کنم



مرا بازیچه ی خود کرد چون موسی که دریا را
فراموشش نمیدارم چون دریا که موسی را...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
... اين لحــــــــــــــظه چو باران فرو ريخته از برگ
... صد گونه سـخن هست و مجال سخنم نيست

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه سراغی ، نه سلامی ...خبری می خواهم
قدرِ یک قـاصـدک از تو ، اثری می خواهم ...

خواب و بیدار، شب و روز به دنبال من است
جز مگر یادِ تـو یارِ سفری می خواهم ..!؟

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناز بودی ناز کردی من خریدارت شدم
آمدی با جان و دل سر گرم بازارت شدم

ای همه زیبایی ات در واژه ها جاری شده
شعربودی شعرگویان محو دیدارت
شدم
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها




به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها




شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها





به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها




شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

ای در دل من میل و تمنا همه تو
وندر سر من مایه ی سودا همه تو
هر چند به روزگار در نمیگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وعده وصــــل به فـــــردا دهـــي و ميــداني
هر كه امــــروز تو را ديد به فـــــردا
نرسـد



دست ار دهد به پاي گل و لاله مست باش
جامي بنوش و بي خبر از هرچه هست باش
بر فرق دوستان دورو، پشت پاي زن
در جنگ دشمنان وطن، چيره دست باش
فتح و شکست، لازمه زندگي بود
اي مرد زندگي، پي فتح و شکست باش
ترکي و پارسي، نکند فرق پيش ما
از هر کجا که زاده اي ايران پرست باش
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نه آنم كه تو را واله ي گفتـار كنـم
سخني گويم و يك عمـر گرفتـار كنـم
شعـر من آينه اي در دل تاريكي هاست
قصد كردم همه را نـذر رخ يـار كنم
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا دلی آتش نگيرد حرف جانسوزی نگويد
حال ما خواهی بيا از گفته ما جستجو كن ...



نـدانـم کـجـا مـی کـشـانـی مــرا،

سوی آسمان یا به خاموش و خاک،

نـیـم در هـراس از تـوای نـاگـزیـر !

ندانم کجا میکشانی مرا،

ندانم کجا !

لیـک دانـم،

یـقـیـن

کـزیـن تنگنا میرهانی مرا،

ندانم کجا میکشانی مرا !
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي عشــق نازمت كه ندا ميكني مــــــــــرا
قربانيت به رســــــــم وفا ميكني مـــــــــرا
تا قـــــــصد ميكــــــــنم كه روم اندكي كنار
با شـــعر عاشــــــقانه صدا ميكني مــــــرا

 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اي عشــق نازمت كه ندا ميكني مــــــــــرا
قربانيت به رســــــــم وفا ميكني مـــــــــرا
تا قـــــــصد ميكــــــــنم كه روم اندكي كنار
با شـــعر عاشــــــقانه صدا ميكني مــــــرا


آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا