مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نه آنم كه تو را واله ي گفتـار كنـم
سخني گويم و يك عمـر گرفتـار كنـم
شعـر من آينه اي در دل تاريكي هاست
قصد كردم همه را نـذر رخ يـار كنم
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تا دلی آتش نگيرد حرف جانسوزی نگويد
حال ما خواهی بيا از گفته ما جستجو كن ...



نـدانـم کـجـا مـی کـشـانـی مــرا،

سوی آسمان یا به خاموش و خاک،

نـیـم در هـراس از تـوای نـاگـزیـر !

ندانم کجا میکشانی مرا،

ندانم کجا !

لیـک دانـم،

یـقـیـن

کـزیـن تنگنا میرهانی مرا،

ندانم کجا میکشانی مرا !
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي عشــق نازمت كه ندا ميكني مــــــــــرا
قربانيت به رســــــــم وفا ميكني مـــــــــرا
تا قـــــــصد ميكــــــــنم كه روم اندكي كنار
با شـــعر عاشــــــقانه صدا ميكني مــــــرا

 

*ABER*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اي عشــق نازمت كه ندا ميكني مــــــــــرا
قربانيت به رســــــــم وفا ميكني مـــــــــرا
تا قـــــــصد ميكــــــــنم كه روم اندكي كنار
با شـــعر عاشــــــقانه صدا ميكني مــــــرا


آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست؟
وانکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام خانه سکوت و تمام شهرصداست ..!
از این
سکوت گریزان، از آن صدا بیزار ...


…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را

خود فاش بگو یوسف زرین کمری را


در شهر کی دیدست چنین شهره بتی را

در بر کی کشیدست سهیل و قمری را


بنشاند به ملکت ملکی بنده بد را

بخرید به گوهر کرمش بی‌گهری را
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار بی‌پرده از در و دیوار

در تجلی است یا اولی‌الابصار


شمع جویی و آفتاب بلند

روز بس روشن و تو در شب تار


گر ز ظلمات خود رهی بینی

همه عالم مشارق انوار


کوروش قائد و عصا طلبی

بهر این راه روشن و هموار


چشم بگشا به گلستان و ببین

جلوهٔ آب صاف در گل و خار


ز آب بی‌رنگ صد هزاران رنگ

لاله و گل نگر در این گلزار


پا به راه طلب نه و از عشق

بهر این راه توشه‌ای بردار


شود آسان ز عشق کاری چند

که بود پیش عقل بس دشوار
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید....
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید
در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم
مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید..........
:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلبستہ شدم بہﺩست هایت
وابستہ شدم بہ ردِپایت


جانم شده فرمِ خندﻩهایت
عشقم شده زبرﻯِصدایت

دنباڸِﺩڸِ گریزپایت
مجذوبِ ڪلامِﺩلربابت


میخواهمتﺍﻯتوبینهایت
جاڹدلروحِ من فدایت


 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
تــا کــی چــو بــاد ســربــدوانــی بــه وادیـم
ای کـــعـــبـــه مـــراد بـــبــیــن نــامــرادیــم....
:gol:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي خواهم از يادم روي ، راهي نمي يابم چرا ؟
خواهم زمن
پنهان شوي ، چاهي نمي يابم چرا ؟

مي خواهمت اي
ماه من ، به روشني بسپارمت
در اين
شب روشن ولي، ماهي نمي يابم چرا ؟

خواهم كه
درد عشـق را تنها شبي درمان كنم
جز
تـو ولي درمان غم ،كاهي نمي يابم چرا ؟

خواهم تو را كتمان كنم ، در گوشه اي بگذارمت
غير
تـو ديگر ، يـار دل خواهي، نمي يابم چرا ؟

 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ
کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
لبخند تو را چند صباحی است ندیدم
یک بار دگر خانه ات آباد، بگو سیب...


 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا