مشاعرۀ سنّتی

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا که با تو سخن گویم و سخن شنوم
نه گوش فهم بماند نه گوش استفهام
اگر زبان مرا روزگار دربندد
به عشق در سخن آید ریزه های عظام
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب

جان و دل و جام و جامه پر درد شراب


فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب

آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
بکوش اندر بهار زندگانی

که شد پیرایهٔ پیری، جوانی


حساب خود، نه کم گیر و نه افزون

منه پای از گلیم خویش بیرون

نتوان دل شاد را به غم فرسودن

وقت خوش خود بسنگ محنت سودن


کس غیب چه داند که چه خواهد بودن

می باید و معشوق و به کام آسودن
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
نکوبد هیچ دستی بر سرت مشت
چه در کار و چه در کار آزمودن
نباید جز بخود، محتاج بودن
هر آن موری که زیر پای زوریست
سلیمانیست، کاندر شکل موریست
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است

رو شاد بزی اگرچه برتو ستمی است


با اهل خرد باش که اصل تن تو

گردی و نسیمی و غباری و دمی است
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
توبه من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم
ای جانم.حبیب چقد این شعرو خوشگل خونده بود.خدا رحمتش کنه:(
می خوردن و شاد بودن آیین منست

فارغ بودن ز کفر و دین دین منست


گفتم به عروس دهر کابین تو چیست

گفتا دل خرم تو کابین منست
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می​کنند
گوییا باور نمی​دارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور می​کنند



دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود

غم خوردن بیهوده نمیدارد سود


پر کن قدح می به کفم درنه زود

تا باز خورم که بودنیها همه بود
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم تنگ است و كس درد دل تنگم نميداند
به قانون غريبي هم غم ، آهنگم نميداند
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم تنگ است و كس درد دل تنگم نميداند
به قانون غريبي هم غم ، آهنگم نميداند

در پرده اسرار کسی را ره نیست

زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست


جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست

می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol::gol:
تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین
همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی

یک قطره آب بود با دریا شد

یک ذره خاک با زمین یکتا شد


آمد شدن تو اندرین عالم چیست

آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز


دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد

چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد


گر چشمه زمزمی و گر آب حیات

آخر به دل خاک فرو خواهی شد
 

pari.arch

عضو جدید
دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست
پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند

در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثی كرد
رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت به تاريكی شن‌ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداری و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغی است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهايی می پيچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاويد اساطير زمين می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا مي‌گيرد
در صميميت سيال فضا خش‌خشی می شنوی
كودكی می بينی
رفته از كاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست كجاست
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک امشبی که آمده بودی به خواب من
من از غم فراق تو خوابم نبرده بود ...

در خواب بدم مرا خردمندی گفت

کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت


کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟

می خور که به زیر خاک می‌باید خفت
 

یکی از بچه ها

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت


جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا