مشاعرۀ سنّتی

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نمی دانم که را دیدم که از خود میرود هوشم
جنون آهسته می گوید مبارک باد در گوشم


صائب
من عاشق تنهایی‌ام سرگشته شیدایی‌ام
دیوانه‌ای رسوایی‌ام, تو هرچه می‌خواهی بگو

 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من عاشق تنهایی‌ام سرگشته شیدایی‌ام
دیوانه‌ای رسوایی‌ام, تو هرچه می‌خواهی بگو


وای چه خسته میکند تنگی این قفس مرا
پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا

شهریار
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن شوخ دیده دیده چو بر هم نمی‌زند

دل صبر پیشه کرد و کنون دم نمی‌زند


- انوری

دوستان! عاشقم و عاشق زارم چه کنم؟
چاره صبرست، ولی صبر ندارم چه کنم؟

هلالی
 
آخرین ویرایش:

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
اگه مزاحم شدم عذر می خوام .ممنون از شعرهای خوبتون
شبتون خوش


نه اختیار دارید، خواهش می کنم.

ممنون از همراهی، خیلی هم خوب بود.

شب بخیر.

http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif


دارد بهار مي‌گذرد با شتاب عمر
فكري كنيد فرصت پلكي درنگ نيست



تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست

من و این عشق جنون خیز که تدبیرش نیست


- فروغی بسطامی





دوستان! عاشقم و عاشق زارم چه کنم؟
چاره صبرست، ولی صبر ندارم چه کنم؟

هلالی


محنت هجران و درد دوری و اندوه عشق

در دل تنگم نمی‌گنجد ز بسیاری که هست


- اوحدی




 
آخرین ویرایش:

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه مزاحم شدم عذر می خوام .ممنون از شعرهای خوبتون
شبتون خوش
هَو! چه حرفا!
عالی بود... شبت بخیر دوست جون :gol:



نه اختیار دارید، خواهش می کنم.

ممنون از همراهی، خیلی هم خوب بود.

شب بخیر.

:gol::gol:

محنت هجران و درد دوری و اندوه عشق

در دل تنگم نمی‌گنجد ز بسیاری که هست


- اوحدی




ترسم دلش برنجد از من وگرنه هر شب
صد ناله میفرستم با باد بامدادی

فروغی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو و چشم سیه مستی که نتوان دید هشیارش
من و بخت گران خوابی که نتوان کرد بیدارش


فروغی بسطامی

شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

ایرج دهقان
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
مهی که مزد وفای مرا جفا دانست

دلم هر آنچه جفا دید ازو وفا دانست


روان شو از دل خونینم ای سرشک نهان

چرا که آن گل خندان چنین روا دانست


- امیر هوشنگ ابتهاج

 

raha2211

عضو
مهی که مزد وفای مرا جفا دانست

دلم هر آنچه جفا دید ازو وفا دانست


روان شو از دل خونینم ای سرشک نهان

چرا که آن گل خندان چنین روا دانست


- امیر هوشنگ ابتهاج


تو به حال من مسکین به جفا می نگری
من به خاک کف پایت به وفا می نگرم

 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ما به عهد حسن تو ترک دل و جان گفته‌ایم

با رخ و زلف تو شرح کفر و ایمان گفته‌ایم


یاد زلفت کرده‌ایم و نام زلفت برده‌ایم

هم پریشان گشته‌ایم و هم پریشان گفته‌ایم


- عطار



 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
من منتظرم كه تو بيايي
تا
باغ شود پر از گل ياس
لبـريز شود تمام دنيــا
از
عاطفه و صفا و احساس
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز

دلتنك صدايت شده ام مي داني
با دل بنويسم خط مي خواني
هر شب به خيالت تو بسوزم چون شمع
امشب تو بيا به خواب من مهماني



یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوست

آرام و قرار دل دیوانه ی من باش

مهدی اخوان ثالث

شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنكه بر سينه خود سنگ وفا ميزد كو؟
آنكه در مهـر و وفـا طعنه به ما ميزد كو؟
آنكه ميگفت منم همـدم هر روز و شبت
روز و شب قصه پاكي و وفا ميزد كو؟


 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنكه بر سينه خود سنگ وفا ميزد كو؟
آنكه در مهـر و وفـا طعنه به ما ميزد كو؟
آنكه ميگفت منم همـدم هر روز و شبت
روز و شب قصه پاكي و وفا ميزد كو؟



وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش میرسد ایام هجران میرود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا