مشاعرۀ سنّتی

[consl]

در دیده بجای خواب آبست مرا
زیرا که بدیدنت شتابست مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خوابست مرا
بوسعید ابوالخیر

ا​

اگر بداهه سرودی برنده ای باران ............................. برای شعر خوشت صبر تا به کی جانان

 

[الناز تبریز]

اگر بداهه سرودی برنده ای باران ............................. برای شعر خوشت صبر تا به کی جانان

نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

 

[ni_rosa_ce]

تا مست نباشی نبری بار غم یار
آری شتر مست کشد بار گران را

سعدی

 

[naghmeirani]

اسرار غمش گفتم در سینه نهان دارم

رسوای جهانم کرد این رنگ پریدن ها

یغمای جندقی

 

[narges_F]

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی

با چون منی یه غیر محبت روا نبود

شهریار

 

[najme74]

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی

با چون منی یه غیر محبت روا نبود

شهریار

درخانه آب و گل بی توست خراب این دل>>><<<یا خانه درآ،جانا،یا خانه بپردازم

 

[narges_F]

مشکل اصلی من با نقد و نقادی این است:

هرگاه شعری را با رنگ سیاه نوشته ام

کفته اند: اقتباسی ست از چشم های تو..

 

[الناز تبریز]

مشکل اصلی من با نقد و نقادی این است:

هرگاه شعری را با رنگ سیاه نوشته ام

کفته اند: اقتباسی ست از چشم های تو..

وقتي كه حكمران چمن باد مي‌شود
اول تبر حواله شمشاد مي‌شود
ديگر چه مكتب و چه مرام و چه مسلكي
در گلشني كه قبله‌نما باد مي‌شود

 

[ni_rosa_ce]

دربند مرا بردی و قلیان دادی
من که بی دود خرابت بودم

 

[baran256016]

دربند مرا بردی و قلیان دادی
من که بی دود خرابت بودم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه میپنداشتیم

 

[ni_rosa_ce]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه میپنداشتیم

من ، بد آورده‌ی دنیای پر از بیم و امید
نامه دادم نخوری سیب،ولی دیر رسید


علیرضا آذر

 

[sare_r]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

حافظ

 

[naghmeirani]

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس

حافظ

سنین عمر به هفتاد میرسد ما را

خدای من که به فریاد میرسد ما را

گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند

دگر چه فایده از یاد میرسد ما را

"شهریار"

 

[الناز تبریز]

سنین عمر به هفتاد میرسد ما را

خدای من که به فریاد میرسد ما را

گرفتم آنکه جهانی به یاد ما بودند

دگر چه فایده از یاد میرسد ما را

"شهریار"

آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی
آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم

 

[Saeed.bi]

آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی
آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم

مرا او جهان بی نیازی دهد / میان گوان سرفرازی دهد
که جاوید بادا سر و تخت اوی / بکام دلش گردش بخت اوی

 

[*zahedan]

يك دست جام باده و يك دست زلف يار
​

رقصى چنان ميانه ميدانم آرزوست

​

 

[consl]

تا کى دل من چشم به در داشته باشد؟ اى کاش کسى از تو خبر داشته باشد

 

[ni_rosa_ce]

داغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا
آسمان با اشك غم آميخت لبخند مرا

در هواي دوستداران دشمن خويشم رهي
در همه عالم نخواهي يافت مانند مرا


رهی معیری

 

[الناز تبریز]

داغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا
آسمان با اشك غم آميخت لبخند مرا

در هواي دوستداران دشمن خويشم رهي
در همه عالم نخواهي يافت مانند مرا


رهی معیری

الاهی کسی را که من دوست دارم
به دوران عمرم مسافر نباشد

 

[ni_rosa_ce]

دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را

سعدی

 

[الناز تبریز]

دیده را فایده آنست که دلبر بیند
ور نبیند چه بود فایده بینایی را

سعدی

آب و رنگ زندگی زیباست در قصر خیال
جلوه این نقش جز بر پرده ی پندار نیست

 

[ni_rosa_ce]

تویی بهانه آن ابرها که می گریند

بیا که صاف شود این هوای بارانی


قیصر امین پور

 

[*zahedan]

تویی بهانه آن ابرها که می گریند

بیا که صاف شود این هوای بارانی

قیصر امین پور

يارب غم بي رحمي جانان به کي گويم؟
جان از غم او سوخت، غم جان به کي گويم؟
گويند طبيبان که بگو در خود، امــــــا
دردي که گذشته است ز درمان به کي گويم؟
​

,•’``’•,•’``’•,
•,`,

’`,•’

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...�شعر-بداهه

​

 

[Saeed.bi]

يارب غم بي رحمي جانان به کي گويم؟
جان از غم او سوخت، غم جان به کي گويم؟
گويند طبيبان که بگو در خود، امــــــا
دردي که گذشته است ز درمان به کي گويم؟
​

,•’``’•,•’``’•,
•,`,

’`,•’

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...�شعر-بداهه

​

من امشب به پیش جهان آفرین / بمالم فراوان دو رخ بر زمین
کزویست پیروزی و دستگاه / به فرمان او تابد از چرخ ماه

 

[الناز تبریز]

من امشب به پیش جهان آفرین / بمالم فراوان دو رخ بر زمین
کزویست پیروزی و دستگاه / به فرمان او تابد از چرخ ماه

هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت
جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید

 

[مخی گیان]

هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت
جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

 

[الناز تبریز]

دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم

ما را دلی بود کـه ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگـــر است

 

[مخی گیان]

ما را دلی بود کـه ز دنیای دیگر است
ماییم جای دیگر و او جای دیگـــر است

تو همان به که نیندیشی
به من و درد روان سوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم.

 

[الناز تبریز]

تو همان به که نیندیشی
به من و درد روان سوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم.

من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم

 

[مخی گیان]

من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم

من و در گير سكون بودن و اوجي تا هيچ
جرات بال مرا خوب به هم ريخته اي