مشاعرۀ سنّتی

[*zahedan]

خخخخخخخخ
در این درگه که گه گه کُه، کَه و کَه کُه شود ناگه........................ مشو غِرَّه به امروزت که از فردا نِه ای آگه!
پی نوشت این دیگه از افاضات (بخوانید اضافات ) ذهن من نیس

همسفر گشتي نسيم صبح و در وادي روان
پشت سر منگر ،كه ياران شيون و غوغا كنند

 

[Sahar Gh]

همسفر گشتي نسيم صبح و در وادي روان
پشت سر منگر ،كه ياران شيون و غوغا كنند

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدندد

 

[رجایی اشکان]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدندد

[FONT=&quot]دلا شب ها نمی نالی به زاری[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر راحت به بالین می گذاری[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تو صاحب درد بودی ناله سر کن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خبر از درد بیدردی نداری[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]

 

[memarmemar]

[FONT=&quot]دلا شب ها نمی نالی به زاری[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر راحت به بالین می گذاری[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]تو صاحب درد بودی ناله سر کن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]خبر از درد بیدردی نداری[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]

یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود

 

[babakmail]

یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود

دوش از مسجد سوی میخانه آمد معمار ما.......چیست یاران طریقت بعد از این انکار ما.............ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون..................روی سوی خانه خمار دارد معمارما..............خخخخخخخخخ

 

[memarmemar]

دوش از مسجد سوی میخانه آمد معمار ما.......چیست یاران طریقت بعد از این انکار ما.............ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون..................روی سوی خانه خمار دارد معمارما..............خخخخخخخخخ

آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

 

[Sahar Gh]

آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود

 

[salvador]

دل داده ام بر باد بر هر چه باداباد

مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد


ای عشق از آتش اصل و نسب داری

از تیره ی دودی از دودمان باد


- زنده یاد قیصر امین پور
​

 

[Sahar Gh]

دل داده ام بر باد بر هر چه باداباد

مجنون تر از لیلی شیرین تر از فرهاد


ای عشق از آتش اصل و نسب داری

از تیره ی دودی از دودمان باد


- زنده یاد قیصر امین پور
​

دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست

 

[pearan]

دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست

تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

 

[*zahedan]

تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

تو که چون سرو ، ز آسیب جهان آزادی
چه غمی باشدت از حال گرفتاری ما

 

[vinca]

تو که چون سرو ، ز آسیب جهان آزادی
چه غمی باشدت از حال گرفتاری ما

ای آنکه ترا قوت هر بیشی هست
بنگر به دلم، که اندکش ریشی هست

درویشم و دست حاجتی داشته پیش
گر زانکه ترا فراغ درویشی هست

 

[*zahedan]

ای آنکه ترا قوت هر بیشی هست
بنگر به دلم، که اندکش ریشی هست

درویشم و دست حاجتی داشته پیش
گر زانکه ترا فراغ درویشی هست

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
​

 

[memarmemar]

تا نقش خیال دوست با ماست
ما را همه عمر خود تماشاست
​

تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم

توای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم

 

[*zahedan]

تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم

توای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم

مرا آرزو ديدن روي توست
كه چشم دل و جان من سوي توست

 

[رجایی اشکان]

تو که چون سرو ، ز آسیب جهان آزادی
چه غمی باشدت از حال گرفتاری ما

ای دلت پولک گلنـــــــــار؛ سپیدار قدت
چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت؟

 

[memarmemar]

ای دلت پولک گلنـــــــــار؛ سپیدار قدت
چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت؟

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم غلط

باختم جان در هوای او غلط کردم غلط

 

[baran 2012]

تکیه کردم بر وفای او غلط کردم غلط

باختم جان در هوای او غلط کردم غلط

طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف

مهرخاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی

 

[*zahedan]

طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف

مهرخاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی

يارب مددي کن به پريشانيم امشب
تا غم نشود باعث ويراني ام امشب
بگذار که چون شمع غريبانه بسوزم
تا فاش نگردد غم پنهاني ام امشب

 

[baran 2012]

يارب مددي کن به پريشانيم امشب
تا غم نشود باعث ويراني ام امشب
بگذار که چون شمع غريبانه بسوزم
تا فاش نگردد غم پنهاني ام امشب

بر مـــا گذشت نیک و بــــد، امـــا تـــو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست

 

[pearan]

بر مـــا گذشت نیک و بــــد، امـــا تـــو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست

تو چون نسیم گذرکن به عاشقان و ببین
که همچو برگ خزانت چه جان نثارانند

 

[رجایی اشکان]

بر مـــا گذشت نیک و بــــد، امـــا تـــو روزگار
فکری به حال خویش کن، این روزگار نیست

[FONT=&quot]تمام دور و برم پر ز جای خالی ها[/FONT]
[FONT=&quot] زلال بود و روان رود رو به دریایم[/FONT]
[FONT=&quot]همین که ماندم، مرداب شد زلالی ها[/FONT]
[FONT=&quot]خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود[/FONT]
[FONT=&quot]که دل زدیم به دریای بی خیالی ها[/FONT]

 

[*zahedan]

تمام دور و برم پر ز جای خالی ها
زلال بود و روان رود رو به دریایم
همین که ماندم، مرداب شد زلالی ها
خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی خیالی ها

ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد، جز تقدیر را

 

[pearan]

تمام دور و برم پر ز جای خالی ها
زلال بود و روان رود رو به دریایم
همین که ماندم، مرداب شد زلالی ها
خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
که دل زدیم به دریای بی خیالی ها

اگر تار دل و مضراب سوز جادوان داری
به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خواند

 

[*zahedan]

اگر تار دل و مضراب سوز جادوان داری
به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خواند

دلم تنگ است و كس درد دل تنگم نميداند
به قانون غريبي هم غم ، آهنگم نميداند

​

 

[Sahar Gh]

دلم تنگ است و كس درد دل تنگم نميداند
به قانون غريبي هم غم ، آهنگم نميداند

​

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود​

 

[رجایی اشکان]

ای که گفتی دیده از دیدار بت رویان بدوز
هر چه گویی چاره دانم کرد، جز تقدیر را

[FONT=&quot]او رفت ولی نه طبق قانون وداع[/FONT]
[FONT=&quot]یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد[/FONT]

 

[رجایی اشکان]

اگر تار دل و مضراب سوز جادوان داری
به سازی پنجه کن جانا که سیمش جاودان خواند

[FONT=&quot]در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم[/FONT]

 

[*zahedan]

او رفت ولی نه طبق قانون وداع
یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد

دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

 

[رجایی اشکان]

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود​

[FONT=&quot]دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی[/FONT]
[FONT=&quot]چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم[/FONT]