ياد آن دوران که ما هم روزگاري داشتيم
در دل خود از براي زندگاني آرزوها داشتيم
چون زمان ميرفت با او همسفر بوديم ولي
مست بوديم چون زمان را آشنا پنداشتيم
![]()
[FONT="]معتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]حیرت این همه افسانه اگر بگذارد[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]همچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشت[/FONT][FONT="][/FONT]
[FONT="]یاد آن نرگس مستانه اگر بگذارد[/FONT][FONT="][/FONT]