مشاعرۀ سنّتی

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم
عشق از لیلی و صبر از کوه کَن آموختیم
گریه از مرغ سحر ، خود سوزی از پروانه ها
صد سرا ویرانه شد ، تا ساختن آموختیم . .
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مي روي و گريه مي آيد مرا
ساعتي بنشين که باران بگذرد[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود
در اين ديار نداند کسي زبان مرا
کجاست آنکه شناسد غم نهان مرا؟
به شکر نعمت ديدار جان برافشانم
اگر به من برسانند همزبان مرا

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مکتب ما رسم فراموشي نيست

در مسلک ما عشق هم آغوشي نيست

مهر تو اگر به هستي ما افتاد

هرگز به سرم خيال خاموشي نيست



[FONT=&quot]تو که رفتی پریشون شد خیالم [/FONT]
[FONT=&quot]همه گفتند که من دیوانه حالم[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اين ديار نداند کسي زبان مرا
کجاست آنکه شناسد غم نهان مرا؟
به شکر نعمت ديدار جان برافشانم
اگر به من برسانند همزبان مرا

[FONT=&quot]آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا[/FONT]
[FONT=&quot]بی وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا [/FONT]
[FONT=&quot] نوش‌داروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی[/FONT]
[FONT=&quot]سنگدل این زودتر می‌خواستی حالا چرا[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پريشان و دست كوته ماست

[FONT=&quot]تو که قصد جدائی کرده بودی خیال بی وفائی کرده بودی[/FONT]
[FONT=&quot]چرا با این دل خوش باور من زمانی آشنائی کرده بودی . . .[/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مکتب ما رسم فراموشي نيست

در مسلک ما عشق هم آغوشي نيست

مهر تو اگر به هستي ما افتاد

هرگز به سرم خيال خاموشي نيست



تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
كس واقف ما نیست كه از دیده چه‌ها رفت
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
مي رسد روزي که شرط عاشقي دلدادگي ست
آن زمان، هر دل فقط يک بار عاشق مي شود

سلام عزیزم ، باز سرعت این تاپیک رفت بالا:)

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که قصد جدائی کرده بودی خیال بی وفائی کرده بودی
چرا با این دل خوش باور من زمانی آشنائی کرده بودی . . .
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود[/FONT]

:cry:
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام عزیزم ، باز سرعت این تاپیک رفت بالا:)

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

:(
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد وصال می کنم، دیده پر آب می شود
شرح فراق می کنم، سینه کباب می شود

:cry:

دوست دارم كه رها باشم ، اگر عمري بود
نه اسير " بايد " و " شايد" و " اما " باشم
بي خيال از گذر فاجعه ي ديروزم
دوست دارم كه در انديشه ي فردا باشم
بهره اي گرچه نبردم زحقيقت اما
در خيال خوش خود گرم به رويـا باشم

 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست دارم كه رها باشم ، اگر عمري بود
نه اسير " بايد " و " شايد" و " اما " باشم
بي خيال از گذر فاجعه ي ديروزم
دوست دارم كه در انديشه ي فردا باشم
بهره اي گرچه نبردم زحقيقت اما
در خيال خوش خود گرم به رويـا باشم


درآن نفس ک بمیرم درآرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان ک خاک کوی تو باشم..

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم[/FONT]

:w05:
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

:w05:
منم يارب درين دولت که روي يار ميبينم
فراز سرو سيمينش گلي پر بار مي بينم
مگر طوبي بر آمد از سر بستان جان من
که بر هر شعبه اي مرغي شکر گفتار مي بينم

 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست / تا که کام او ز عشق خود روا کنم

بیت دومش خعلی زنونه بود ننوشتم:razz:

مرا چشمیست خون افشان از آن چشم و از آن ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو


زنونه نبود :|
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم يارب درين دولت که روي يار ميبينم
فراز سرو سيمينش گلي پر بار مي بينم
مگر طوبي بر آمد از سر بستان جان من
که بر هر شعبه اي مرغي شکر گفتار مي بينم


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما
به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا چشمیست خون افشان از آن چشم و از آن ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو


زنونه نبود :|

وصف حال دل من وصف عذاب
حال این در به دری ، حال خراب
چه بگویم همه دردم همه درد
همه رویای محال و همه چی مثل سراب

 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم يارب درين دولت که روي يار ميبينم
فراز سرو سيمينش گلي پر بار مي بينم
مگر طوبي بر آمد از سر بستان جان من
که بر هر شعبه اي مرغي شکر گفتار مي بينم


ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامه ی کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
محرمان در انديشه هم خطا نکنند
جانان را همچو جان هم پيمانه کنند
دانم که در سرزمين عشق يکتاييست
دل را بجز آشنا با کسي آشنا نکنند


 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

نظري به حال من کن چو قدح به دست گيري
گذري به خاک جم کن چو به دست جام داري

یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
بابا طاهر
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
بابا طاهر
[FONT=&quot]در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم[/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محرمان در انديشه هم خطا نکنند
جانان را همچو جان هم پيمانه کنند
دانم که در سرزمين عشق يکتاييست
دل را بجز آشنا با کسي آشنا نکنند



ببخشید این شعری که گفتید از کیه؟

دل پاكيزه به كردار بد آلوده مكن
تيرگي خواستن از نور گريزان شدنست
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دوستدار روي خوش و موي دلکشم
مدهوش چشم مست و مي صاف بي ‌غشم



[FONT=&quot]من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم[/FONT]
[FONT=&quot]اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای[/FONT]
[FONT=&quot]آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم[/FONT]
[FONT=&quot]زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجامم چنين ديدي
در دلم باريدي... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
ياد آن دوران که ما هم روزگاري داشتيم
در دل خود از براي زندگاني آرزوها داشتيم
چون زمان ميرفت با او همسفر بوديم ولي
مست بوديم چون زمان را آشنا پنداشتيم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا