من هم شبی به شهر تو، ره جستم، ای هوس
من هم لبی زجام تو تر کردم، ای گناه!
زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت!
زان شب، هزار قصه فرو مرده در نگاه!
هر روز کمان گوشه تو بگراید
رو دلبرکی جو که ترا برباید
یا هر که ترا دید ترا سیر آید
بس مرغدلی اگر نباشد شاید