مشاعرۀ سنّتی

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من هم شبی به شهر تو، ره جستم، ای هوس
من هم لبی زجام تو تر کردم، ای گناه!
زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت!
زان شب، هزار قصه فرو مرده در نگاه!

هر روز کمان گوشه تو بگراید
رو دلبرکی جو که ترا برباید

یا هر که ترا دید ترا سیر آید
بس مرغدلی اگر نباشد شاید
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر روز کمان گوشه تو بگراید
رو دلبرکی جو که ترا برباید

یا هر که ترا دید ترا سیر آید
بس مرغدلی اگر نباشد شاید

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه تو بود
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک به یک با مژه هایت دل من درگیر است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم..

ما را به چه روی از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد

جایی که درخت گل سوری باشد
جوشیدن بلبلان ضروری باشد
 

qalam

عضو جدید
ما را به چه روی از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد

جایی که درخت گل سوری باشد
جوشیدن بلبلان ضروری باشد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در قمار عشق آخر باختم دل و دین را
وازدم در این بازی عقل مصلحت بین را

ای عشق بحسن دیده در ساز مرا
عیبم همه سر بسر، هنر ساز مرا

دل گیرم از آب زندگانی، دلگیر
لب تشنه بخوناب جگر ساز مرا
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود...

دارم ز جدایی غزالی که مپرس
در جان و دل اندوه و ملالی که مپرس

گوئی چه بود درد تو دردی که مگوی
پرسی چه بود حال تو حالی که مپرس
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا طمع مبر از لطف بي‌نهايت دوست
چو لاف عشق زدي سر بباز چابک و چست

تو ای وحشی غزال و هر قدم از من رمیدن‌ها
من و این دشت بی‌پایان و بی‌حاصل دویدن‌ها

تو و یک وعده و فارغ ز من هر شب به خواب خوش
من و شب‌ها و درد انتظار و دل طپیدن‌ها


نصیحت‌های نیک اندیشیت گفتیم و نشنیدی
چها تا پیشت آید زین نصیحت ناشنیدن‌ها

پر و بالم به حسرت ریخت در کنج قفس آخر
خوشا ایام آزادی و در گلشن دویدن‌ها


کنون در من اگر بیند به خواری و غضب بیند
کجا رفت آن به روی من به شوق از شرم دیدن‌ها

تغافل‌های او در بزم غیرم کشته بود امشب
نبودش سوی من هاتف گر آن دزدیده دیدن‌ها
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ای عاشقان عهد کهن

نفرینتان به جان من
- او را رها کنید
نفرین اگر به دامن او گیرد
ترسم خدا نکرده بمیرد

از ما دو تن به یکی اکتفا کنید
او را رها کنید
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای عاشقان عهد کهن

نفرینتان به جان من
- او را رها کنید
نفرین اگر به دامن او گیرد
ترسم خدا نکرده بمیرد

از ما دو تن به یکی اکتفا کنید
او را رها کنید
در كنار پنحره امشب
برا چشماي تو مستم

بيا من منظرم اينجا
گلت خشكيد تو دستم


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای عاشقان عهد کهن

نفرینتان به جان من
- او را رها کنید
نفرین اگر به دامن او گیرد
ترسم خدا نکرده بمیرد

از ما دو تن به یکی اکتفا کنید
او را رها کنید

[FONT=&quot]در شکار بیشه ی جان باز باش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]همچو خورشید جهان جانباز باش[/FONT][FONT=&quot]...

[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در كنار پنحره امشب
برا چشماي تو مستم

بيا من منظرم اينجا
گلت خشكيد تو دستم


[FONT=&quot]مر عرب را فخر غزوست و عطا[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]در عرب تو همچو اندر خط خطا[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چه غزا ما بی غزا خود کشته ایم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ما به تیغ فقر بی سر گشته ایم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چه عطا ما بر گدایی می تنیم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مر مگس را در هوا رگ میزنیم[/FONT][FONT=&quot]....

[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شکار بیشه ی جان باز باش
همچو خورشید جهان جانباز باش...



شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است
زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا


,•’``’•,•’``’•,
•,`,
’`,•’
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


شوقم چنان فزود که هرگه نهان شوی
باید دوید بر سر صد رهگذر مرا
برگردنم ز تیغ تو صد بار منت است
زیرا که وارهاند ز صد دردسر مرا


,•’``’•,•’``’•,
•,`,
’`,•’

[FONT=&quot]ان يار كزو خانه ي ما جاي پري بود سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]دل گفت فروكش كنم اين شهر زبويش بيچاره ندانست كه يارش سفري بود[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ان يار كزو خانه ي ما جاي پري بود سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود
دل گفت فروكش كنم اين شهر زبويش بيچاره ندانست كه يارش سفري بود

ديدي اي حافظ ، كه كنعان دلم بي ماه شد
عاقبت اشك غم و كوه اميـدم آب شد
گفته بودي يوسف گمگشته باز آيد، ولي
يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد



 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديدي اي حافظ ، كه كنعان دلم بي ماه شد
عاقبت اشك غم و كوه اميـدم آب شد
گفته بودي يوسف گمگشته باز آيد، ولي
يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد




[FONT=&quot]دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در برکشم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر بدر کامل و هر پگاه دیگر[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را[/FONT][FONT=&quot].


[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستان بسته ام آزاد نبود تا هر چشم انداز را به جان در برکشم
هر نغمه و هر چشمه و هر پرنده
هر بدر کامل و هر پگاه دیگر
هر قله و هر درخت و هر انسان دیگر را.
اندر ره عشـق است كه عاشـق چون شمـع
هم ســوزد و هم گـريـد و هم آب شــود


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اندر ره عشـق است كه عاشـق چون شمـع
هم ســوزد و هم گـريـد و هم آب شــود



[FONT=&quot]در زمین، زبان حق بریده اند،[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]حق، زبان تازیانه است[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT]
[FONT=&quot]وانکه با تو صادقانه درددل کند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]های های گریه ی شبانه است[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
آنکس که تورا شناخت جان را چه کند
فرزندو عیال و خانمان را چه کند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا