مشاعرۀ سنّتی

چاو شین

اخراجی موقت
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم...
من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم...
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم...
من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم...
مرا میبینی و هردم زیادت می کنی دردم
تور ار میبینم و میلم زیادت میشود هر دم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم
زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم...
من زمین گیر گیاهم، تو سبک سیر نسیمی
که به زنجیر وفایت نکشم هرچه بکوشم...
مردان خدا پرده ی پندار دریدند ............................. یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان زتن درآید

در ظلمت غم نهايتي پيدا نيست
جمعند همه و کس چو ما تنها نيست
آنها که به جمع يا که تنها بودند
ز آنها اثر و حکايتي پيدا نيست
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ظلمت غم نهايتي پيدا نيست
جمعند همه و کس چو ما تنها نيست
آنها که به جمع يا که تنها بودند
ز آنها اثر و حکايتي پيدا نيست
تو کز محنت دیگران بی غمی ........................... نشاید که نامت نهند آدمی
 

چاو شین

اخراجی موقت
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس
ســنگ در برکـــــه مـــی اندازم و مــــی پندارم
بــا همیــن ســـنگ زدن ، مـاه به هم می ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گـــاه مــــی مــانـد و نـاگـــاه بــه هــم می ریزد
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد ................. وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

تا نیست نگردی، ره هستت ندهند


این مرتبه با همت پستت ندهند


چون شمع قرار سوختن گر ندهی


سر رشتهٔ روشنی به دستت ندهند

دل از من برد و روي از من نهان كرد
خدا را با كه اين بازي توان كرد...؟

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود


با نفس پلید جامهٔ پاک چه سود


زهرست گناه و توبه تریاک وی است


چون زهر به جان رسید تریاک چه سود


دلا ز ساغر بزم خيال ما چه خبر؟
نفس گذشت از ان چشمه ي صفا چه خبر؟
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود


با نفس پلید جامهٔ پاک چه سود


زهرست گناه و توبه تریاک وی است


چون زهر به جان رسید تریاک چه سود
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد
زآنكه آنجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
از هستی خویش تا پشیمان نشوی


سر حلقهٔ عارفان و مستان نشوی


تا در نظر خلق نگردی کافر


در مذهب عاشقان مسلمان نشوی

يكي پرسيد چرا شعرت غمينه
نگاهت با يه دنيا غم عجينه
چه ميدوني كه مو در خاطراتوم
غمي داروم كه با شعرم قرينه
 

چاو شین

اخراجی موقت
يكي پرسيد چرا شعرت غمينه
نگاهت با يه دنيا غم عجينه
چه ميدوني كه مو در خاطراتوم
غمي داروم كه با شعرم قرينه
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من نه مرد آن است که با غمش سرآید
مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی؟

يكي بنام عشق نشسته به انتظار وصال
بخون دل ، نتوان ساده کرد امر محال
مرمت دل عاشق بدست معشوق است
صداي دوست کجا و ترنم دجال

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا