مشاعرۀ سنّتی

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من خیره به آینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را

از کشت عمل بس است یک خوشه مرا
در روی زمین بس است یک گوشه مرا

تا چند چو گاو گرد خرمن گردیم
چون مرغ بس است دانه‌ای توشه مرا
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

از کشت عمل بس است یک خوشه مرا
در روی زمین بس است یک گوشه مرا

تا چند چو گاو گرد خرمن گردیم
چون مرغ بس است دانه‌ای توشه مرا

[FONT=&quot]او نیست که بوید چو در آغوش من افتد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای اینه مردم من از حسرت و افسوس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]او نیز که بر سینه فشارد بدنم را[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را
ای اینه مردم من از حسرت و افسوس
او نیز که بر سینه فشارد بدنم را
الا اي خسرو شيرين كه خود بي تيشه فرهادي
قلم شيرين و خط شيرين، سخن شيرين و لب شيرين
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
او نیست که بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلآویز تنم را
ای اینه مردم من از حسرت و افسوس
او نیز که بر سینه فشارد بدنم را

ای همدم روزگار چونی بی من ؟
ای مرهم و غمگسار چونی بی من ؟
من با رخ چون خزان زردم بی تو
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا اي خسرو شيرين كه خود بي تيشه فرهادي
قلم شيرين و خط شيرين، سخن شيرين و لب شيرين

[FONT=&quot]نگاه کن که غم درون دیده ام[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه قطره قطره آب می شود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه سایه سیاه سرکشم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اسیر دست آفتاب می شود[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای همدم روزگار چونی بی من ؟
ای مرهم و غمگسار چونی بی من ؟
من با رخ چون خزان زردم بی تو
تو با رخ چون بهار چونی بی من؟
به به دوست قدیمی چه سعادتی
[FONT=&quot]نگاه کن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]تمام هستیم خراب می شود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]شراره ای مرا به کام می کشد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مرا به اوج می برد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]مرا به دام میکشد[/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود


دل به اميد صدايي كه مگر در تو رسد
ناله ها كرد در اين كوه كه فرهاد نكرد....
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
به به دوست قدیمی چه سعادتی
نگاه کن
تمام هستیم خراب می شود
شراره ای مرا به کام می کشد
مرا به اوج می برد
مرا به دام میکشد
سلام برشما دوست خوب و بامعرفت اقا اشکان
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سروسامان که مپرس
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام برشما دوست خوب و بامعرفت اقا اشکان
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سروسامان که مپرس
[FONT=&quot]سالها در خويش افسردم ولی امروز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]يا خمش سازی خروش بی شکيبم را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]يا ترا من شيوه ای ديگر بياموزم[/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سالها در خويش افسردم ولی امروز
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
يا خمش سازی خروش بی شکيبم را
يا ترا من شيوه ای ديگر بياموزم


من از شيريني شور و نوا بيداد خواهم كرد
چنان كز شيوه شوخي و شيدايي تو بيدادي
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالها در خويش افسردم ولی امروز
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
يا خمش سازی خروش بی شکيبم را
يا ترا من شيوه ای ديگر بياموزم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم

[FONT=&quot]می گذرم از میان رهگذران، مات[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]می نگرم در نگاه رهگذران، کور[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این همه اندوه در وجودم و من لال[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این همه غوغاست در کنارم و من دور[/FONT][FONT=&quot].


[/FONT]
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
می گذرم از میان رهگذران، مات
می نگرم در نگاه رهگذران، کور
این همه اندوه در وجودم و من لال
این همه غوغاست در کنارم و من دور.


رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
در ره معبود ما از جان و دل بگذشته ایم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
در ره معبود ما از جان و دل بگذشته ایم

[FONT=&quot]من هم شبی به شهر تو، ره جستم ای هوس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من هم لبی ز جام تو تر کردم، ای گناه[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]زان شب هزار قصه فرو مرده در نگاه[/FONT][FONT=&quot]!

[/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
من هم شبی به شهر تو، ره جستم ای هوس
من هم لبی ز جام تو تر کردم، ای گناه
زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت!
زان شب هزار قصه فرو مرده در نگاه!


هیـــــــچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد بیــــــــگانه ای شد یار من

 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
من هم شبی به شهر تو، ره جستم ای هوس
من هم لبی ز جام تو تر کردم، ای گناه
زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت!
زان شب هزار قصه فرو مرده در نگاه!

هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار می‌بینند در من رد پایت را
وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را !

....
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار می‌بینند در من رد پایت را
وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را !

....

اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیـــــــچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد بیــــــــگانه ای شد یار من

[FONT=&quot]نفس در سینه زندان میکنم چون[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ھوا مسموم از بوی دروغ است[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]نمی آیم سراغت چند وقتیست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]سرت بی حد و اندازه شلوغ است[/FONT] [FONT=&quot] [/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو از جانی ولی جان را ندانی
ز جانانی و جانان را ندانی
اگر جان را ندانی بس عجب نیست
عجب اینست کانان را ندانی
[FONT=&quot]یک لحظه تمام آسمان را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]در هاله ای از بلور دیدم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]خود را و ترا و زندگی را[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]در دایره های نور دیدم[/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
نام تو را خواندم و شعری سپید
در غزلستان خیالم دمید

پیش قدوم تو غزل مست مست
آمد و در خلوت شعرم نشست

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

[FONT=&quot]من هم شبی به شهر تو، ره جستم، ای هوس[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من هم لبی زجام تو تر کردم، ای گناه[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]زان لب، هزار ناله فروخفته در سکوت[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]زان شب، هزار قصه فرو مرده در نگاه[/FONT][FONT=&quot]!

[/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک لحظه تمام آسمان را
در هاله ای از بلور دیدم
خود را و ترا و زندگی را
در دایره های نور دیدم


تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم


من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان
که من این راز توان دیدن و گفتن نتوان
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا