مشاعرۀ سنّتی

fati24

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز

تاب رخ یار من نداری ای گل
جامه چه دری رنگ چه آری ای گل

سودت نکند تا که به خواری ای گل
از بار خجل فرو نیاری ای گل
لب بر لبم نهاد و به من گفـت با نگاه
اينـک همان لبی كه قرار تـو بـرده بود
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

رفتم به حرم که درد ایمان دانند
معموری دل ز کفر ویران دانند

گفتند برو به دیر کاین سنگ سیاه
قدر گهرش صنم تراشان دانند
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاگ کوی تو باشم

مهرت سرشته حق در آب و گل من
جا کرده چه جان بتن در آب و گل من

از مهر علی و مهر اولاد علی است
محصول دو عالم من و حاصل من
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

نادان به عمارت بدن مشغول است
دانا به کرشمهٔ سخن مشغول است

صوفی به فریب مرد و زن مشغول است
عاشق به هلاک خویشتن مشغول است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تا ز باغ خاطرت گل‌ های شادی بشکفد

هر چه در دل تخم کین داری به زبر خاک کن


- ملک‌ الشعرای بهار



 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا ز باغ خاطرت گل‌ های شادی بشکفد

هر چه در دل تخم کین داری به زبر خاک کن


- ملک‌ الشعرای بهار




نمیدانم که رازم با که واجم
غم و سوز وگدازم با که واجم

چه واجم هر که ذونه میکره فاش
دگر راز و نیازم با که واجم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدانم که رازم با که واجم
غم و سوز وگدازم با که واجم

چه واجم هر که ذونه میکره فاش
دگر راز و نیازم با که واجم
مرده را جان می دهی با غمزه ای ای نازنین ...................................... کار عیسی می کنی با چشم مست ای مه جبین

تک بیتی فی البداهه از خودم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرده را جان می دهی با غمزه ای ای نازنین ...................................... کار عیسی می کنی با چشم مست ای مه جبین


نوروز که سیل در کمر می‌گردد
سنگ از سر کوهسار در می‌گردد

از چشمهٔ چشم ما برفت اینهمه سیل
گویی که دل تو سخت‌تر می‌گردد
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوروز که سیل در کمر می‌گردد
سنگ از سر کوهسار در می‌گردد

از چشمهٔ چشم ما برفت اینهمه سیل
گویی که دل تو سخت‌تر می‌گردد
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد ............................ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد ............................ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

در کوی توام پای تمنا نرود
من سعی بسی کنم ولی پا نرود

خواهم که ز کویت روم اما چه کنم
کاین بیهوده گرد پا دگر جا نرود
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
در کوی توام پای تمنا نرود
من سعی بسی کنم ولی پا نرود

خواهم که ز کویت روم اما چه کنم
کاین بیهوده گرد پا دگر جا نرود
دل بردی از من به یغما ای ترک غارتگر من ............................ دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن شد ای خواجه که در صومعه بازم بینی

کار ما با رخ ساقی و لب جام افتاد
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا