مشاعرۀ سنّتی

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

دلبرم اندر خیالم خود نمایی میکند

در فراقش ای دل من بینوایی میکند

او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من

کار دل را بین که بهرش بیقراری میکند
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلبرم اندر خیالم خود نمایی میکند

در فراقش ای دل من بینوایی میکند

او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من

کار دل را بین که بهرش بیقراری میکند

دلا خو کن ب تنهایی ک از تن ها بلا خیزد

سعادت آن کسی دارد ک از تن ها بپرهیزد
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلا خو کن ب تنهایی ک از تن ها بلا خیزد

سعادت آن کسی دارد ک از تن ها بپرهیزد
[FONT=&quot]دعا کن دلم بوی باران بگیرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و این درد جانسوز درمان بگیرد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]دعا کن دلم رنگ آیینه گردد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و تنهایی از عشق پایان بگیرد[/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام

مباد قطره ی اشکی میان لیقه بیفتد
سیاه بخت شود اشک و در مضیقه بیفتد

به خط خوش بنویسید اشک دیده بر آن است
که قطره قطره به یاد تو هر دقیقه بیفتد
...

سید مهدی موسوی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مباد قطره ی اشکی میان لیقه بیفتد
سیاه بخت شود اشک و در مضیقه بیفتد

به خط خوش بنویسید اشک دیده بر آن است
که قطره قطره به یاد تو هر دقیقه بیفتد
...

سید مهدی موسوی
[FONT=&quot]دور خود چرخید، در راه تو هر کس پا گذاشت[/FONT]
[FONT=&quot] دایره فرقی ندارد این سرش با آن سرش[/FONT]
[FONT=&quot] گاه در هر حالتی یکرنگ بودن خوب نیست[/FONT]
[FONT=&quot] مثل تقویمی که با تو زرد شد سرتاسرش[/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور خود چرخید، در راه تو هر کس پا گذاشت
دایره فرقی ندارد این سرش با آن سرش
گاه در هر حالتی یکرنگ بودن خوب نیست
مثل تقویمی که با تو زرد شد سرتاسرش

شادي ندارد آنکه ندارد به دل غمي
آن را که نيست عالم غم، نيست عالمي
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد یمن


شبتون به خیر

[FONT=&quot]نگاه کن که غم درون دیده ام[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه قطره قطره آب می شود[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه سایه سیاه سرکشم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اسیر دست آفتاب می شود[/FONT][FONT=&quot]

شب خوش[/FONT]
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب می شود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب می شود

شب خوش


دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند


[FONT=&quot]دارد به گرد خویش می چرخاندم هر لحظه ، هر ساعت[/FONT]
[FONT=&quot]من عقربه ؟! نه ... مثل عقرب زهرها در خویش می ریزم[/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معیار دوستان دغل روز حاجت است
قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب

بوي باران ،بوي سبزه ،بوي خاك
شاخه هاي شسته باران خورده پاك
آسمان آبي و ابر سپيد
برگهاي سبز بيد
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستو هاي شاد
خلوت گرم كبوترهاي مست
نرم نرمك مي‌رسد اينك بهار

خوش به حال روزگار
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باش تا غنچه ی سیراب دهن باز کند
بامدادان چو سر نافه ی آهوی تتار

[FONT=&quot]رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت به تاريكي شن‌ها بخشيد[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] نرسيده به درخت،[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
معیار دوستان دغل روز حاجت است
قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب

[FONT=&quot]با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش![/FONT]
[FONT=&quot]موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است[/FONT]
[FONT=&quot]هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند[/FONT]
 

z.meraz

عضو جدید
با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند



دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید

[FONT=&quot]دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز[/FONT]
[FONT=&quot] بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم[/FONT]
[FONT=&quot] در آینه بر صورت خود خیره شدم باز[/FONT]
[FONT=&quot] بند از سر گیسویم آهسته گشودم[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها

[FONT=&quot]ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی [/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی [/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] تو که آتشکده عشق و محبت بودی [/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا