تو همون حس غریبی که همیشه با منیهرگز نفهمیدی منم آن پادشاهی که
خوردن زمین در پیش چشم لشکرش سخت است!
تو بهونه هر عاشق واسه زنده موندنی
تو همون حس غریبی که همیشه با منیهرگز نفهمیدی منم آن پادشاهی که
خوردن زمین در پیش چشم لشکرش سخت است!
میازار موری که دانه کش استیارب به خدایی خداییت وانگه به کمال پادشاهی
کز عشق به غایتم رسانم کاو ماند اگرچه من نمانم
تو همون حس غریبی که همیشه با منی
تو بهونه هر عاشق واسه زنده موندنی
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منشمن چرا دل ب تو دادم ک دلم میشکنی
یا چ کردم که نگه باز ب من می نکنی
دل و جانم ب تو مشغول و نظر بر چپ و راست
تا نگویند حریفان که تو منظور منی
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش
شادی ندارد انکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم نیست عالمی
یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از حاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز پی در پی
دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از حاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز پی در پی
دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من
سکوت مرگبارم را
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شب تـار است و ره وادی ایمـــن در پیش
آتش طــور کـــجا موعــــد دیــدار کــــجاست
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت
تا کى دل من چشم به در داشته باشد؟
اى کاش کسى از تو خبر داشته باشد
[FONT="]مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست [/FONT]دیدی که رسوا شد دلم
غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دل بی آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی بر زلف او عاشق شدم
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما خود شکستهایم چه باشد شکست ما
[FONT="]یاد تو یاد عشق نخستین است[/FONT][FONT="]به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو ان نه ای که بودی
ای که منعم نمایی از پریشانی دل
می کنی از ملامت خنده بر زاری دل
ای که منعم نمایی از پریشانی دل
می کنی از ملامت خنده بر زاری دل
[FONT="]تو که قصد جدائی کرده بودی خیال بی وفائی کرده بودی[/FONT]
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست
تو که قصد جدائی کرده بودی خیال بی وفائی کرده بودی
چرا با این دل خوش باور من زمانی آشنائی کرده بودی . . .![]()
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
در دایره ی قشمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی جکم آنچه تو فرمایی
در دایره ی قشمت ما نقطه ی تسلیمیم
لطف آنچه تو اندیشی جکم آنچه تو فرمایی
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |