تا رشته ریسمان هستی ب کف است
زن قلب زمین و آسمان را هدف است
زن ماه
زن آفتاب
زن راز جهان
زن هر طرف است،قبله هم آن طرف است
ایرج زبردست
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن استای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا رشته ریسمان هستی ب کف است
زن قلب زمین و آسمان را هدف است
زن ماه
زن آفتاب
زن راز جهان
زن هر طرف است،قبله هم آن طرف است
ایرج زبردست
مــــرا عهدیست بـا جانـان کــــه تـا جــان در بــدن دارم
هــواداران کـویش را چو جان خویشتن دارم
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن استای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
.
.
.
:دی
ماییم و می و مطرب و این کنج خرابمــــرا عهدیست بـا جانـان کــــه تـا جــان در بــدن دارم
هــواداران کـویش را چو جان خویشتن دارم
ترسم که اشک در غم ما پرده در شودتا رشته ریسمان هستی ب کف است
زن قلب زمین و آسمان را هدف است
زن ماه
زن آفتاب
زن راز جهان
زن هر طرف است،قبله هم آن طرف است
ایرج زبردست
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از فرصت ارتباطمان کم کردند هر وفت به هم عشق تعارف کردیم از نمره انظباطمان کم کردند
![]()
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
نتم قط شد
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفتیادش بخیر.. اوج شعر مدرن بود!!
در حسرت چشم تو دل ماه شکست
چشمان هزار غنچه در راه شکست
تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت
دلواپس ما بود وليكن به سفر رفت
یادش بخیر.. اوج شعر مدرن بود!!
در حسرت چشم تو دل ماه شکست
چشمان هزار غنچه در راه شکست
تا بوی زلف یار در آبادی من استتمام جان و تنم را بکش در آغوشت
مرا که طاقت یک پیرهن جدایی نیست
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
میوه ام عزت و آزادگی ام بود که رفتتا کی چو باد سر بدوانی به وادیم
ای کعبه مراد ببین نامرادیم
میوه ام عزت و آزادگی ام بود که رفت
از تهی دستی یک سرو، ثمر می خواهی؟
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
ای درد جانگداز لب از خون دل ببندیاران همه رفتند ولی باکی نیست
از دست نداده ایم تنهایی را...
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنمتو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم....
مرا به هیچ بدادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
اشکارا نهان کنم تا چند....؟آره..
یاران همه رفتند ولی باکی نیست
از دست نداده ایم تنهایی را...
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینیمثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی
یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
ما بریم به ادامه برنامه خونه تکونی برسیم
شبتون خوش![]()
تا فضل و عقل بینی بیمعرفت نشینی
یک نکتهات بگویم خود را مبین که رستی
ما بریم به ادامه برنامه خونه تکونی برسیم
شبتون خوش![]()
راه پنهانی میخانه نداند همه کستا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار
يا رب مرا ياري بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سلام عزیزم: )
تو کر محنت دیگران بی غمی
نشاید ک نامت نهند آدمی
میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |