ای ساربان آهسته را ،کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چ کنی که با اجل باشد جفت
می خور که بزير خاک ميبايد خفت
ای ساربان آهسته را ،کارام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چ کنی که با اجل باشد جفت
می خور که بزير خاک ميبايد خفت
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندناقصه ااما من کاملشو نمیدونم..
نفس بادصبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد..
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
دمی فرصت غنیمت دان در این فصلناقصه ااما من کاملشو نمیدونم..
نفس بادصبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد..
وقتی دل سودائی میرفت ببستانهادانی از زندگی چ میخواهم؟؟
من تو باشم.تو.. پای تا سر تو..
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو...
وقتی دل سودائی میرفت ببستانها
بیخویشتنم کردی ، بوی گل و ریحانها
گه نعره زدی بلبل ، گه جامه دریدی گل
با یاد تو افتادم ، از یاد برفت آنها
ازنسترن و سوری و صـد برگ و شقایـقالا یا ایها الساقی،ادر کاسا و ناولها
ک عشق آسان نمود اول.. ولی افتاد مشکلها.........
روز خوش
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یادالا یا ایها الساقی،ادر کاسا و ناولها
ک عشق آسان نمود اول.. ولی افتاد مشکلها.........
روز خوش
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
من کمی بیشتراز عشق ترا میفهمم..
عشق راه و روش بچه دبستانی هاست: )
تو آمدی وندانی مرا کجا بردیمن کمی بیشتراز عشق ترا میفهمم..
عشق راه و روش بچه دبستانی هاست: )
تارو پود عالم امکان، به هم پیوسته استتا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویست
یکی نیمه فروسوزی یکی نیمه فروریزیتو آمدی وندانی مرا کجا بردی
به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی
چو ذره بودم وعشق تو آفتابم کرد
مرا نگر که کجابودم و کجا بردی
تارو پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
تو آمدی وندانی مرا کجا بردی
به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی
چو ذره بودم وعشق تو آفتابم کرد
مرا نگر که کجابودم و کجا بردی
دوست عزیز نمیشه که از هرجا خواستیم شعرو کات کنیم...یکی نیمه فروسوزی یکی نیمه فروریزی
به هر سوزی چو پروانه مشو قانع بسوزان سر
به پیش شمع چون لافی این سودای دهلیزی
اگر داری سر مستان کله بگذار و سر بستان
کله دارند و سرها نی کلهداران پالیزی
درد عشقی کشیده ام که مپرسیکی را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من.. ک او را دوست میدارم
ولی افسوس...
او هرگز نگاهم را نمیخواند...
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]روبه حق بودم تو بی حق روسیا کردی مرا[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دوست عزیز نمیشه که از هرجا خواستیم شعرو کات کنیم...
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
سخت است اما میشود ، درنقش یک عاقل رومدرد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
سخت است اما میشود ، درنقش یک عاقل روم
نه شب دعایت می کنم ، نه صبح نفرین می کنم
حالم نه اصلا خوب نیست، تا بعد بهترمی شوم
فــــکری برای این دل ِ ، تنهای غمگین می کنم
ما زنده از آنیم که آرام نگیریممرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جانترا من چشم در راهم شباهنگام...
ک میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تورا من چشم در راهم...
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ، تار به تار پو به پو
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتردل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا..
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |