مشاعرۀ سنّتی

fa-na

عضو جدید
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
يا خمش سازی خروش بی شکيبم را
يا ترا من شيوه ای ديگر بياموزم

ما می توانستیم زیباتر بمانیم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
ما می توانستیم بی شک...روزی...اما
امروز هم آیا دوباره می توانیم؟
یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بی دهانیم
افسانه ها،میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بی داستانیم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما می توانستیم زیباتر بمانیم
ما می توانستیم عاشق تر بخوانیم
ما می توانستیم بی شک...روزی...اما
امروز هم آیا دوباره می توانیم؟
یک دست آوازی ندارد نازنینم
ما خامشان این دست های بی دهانیم
افسانه ها،میدان عشاق بزرگند
ما عاشقان کوچک بی داستانیم

مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجامم چنين ديدي
در دلم باريدي... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
 

parla_69

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجامم چنين ديدي
در دلم باريدي... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
یارب به کریمی کریمانت بخش
بر آب دیده یتیمانت بخش
صد بار به لطف و کرمت بخشیدی
یک بار به سلطان خراسانت بخش
 

seyed*hamid

کاربر حرفه ای
Re: مشاعرۀ سنّتی

یارب به کریمی کریمانت بخش
بر آب دیده یتیمانت بخش
صد بار به لطف و کرمت بخشیدی
یک بار به سلطان خراسانت بخش
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه ازین راه که در آن خطری نیست که نیست

sent by mine GLX G5
 

fa-na

عضو جدید
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم



مثل فرمانروای بی لشکر تازه دیدم شکست یعنی چه!
عاشقش هستم و نمیفهمم دیگر او رفته است یعنی چه!
مثل تمثیل ماهی و دریاست نسبت و حس ما به یکدیگر
حال جان می دهم که می فهمم دیگر او رفته است یعنی چه!
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل فرمانروای بی لشکر تازه دیدم شکست یعنی چه!
عاشقش هستم و نمیفهمم دیگر او رفته است یعنی چه!
مثل تمثیل ماهی و دریاست نسبت و حس ما به یکدیگر
حال جان می دهم که می فهمم دیگر او رفته است یعنی چه!
[/QUOTE]


هرگاه که بینی دو سه سرگردان را

عیب ره مردان نتوان کرد آنرا

تقلید دو سه مقلد بی‌معنی

بدنام کند ره جوانمردان را
 

setare2013

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل فرمانروای بی لشکر تازه دیدم شکست یعنی چه!
عاشقش هستم و نمیفهمم دیگر او رفته است یعنی چه!
مثل تمثیل ماهی و دریاست نسبت و حس ما به یکدیگر
حال جان می دهم که می فهمم دیگر او رفته است یعنی چه!


هرگاه که بینی دو سه سرگردان را

عیب ره مردان نتوان کرد آنرا

تقلید دو سه مقلد بی‌معنی

بدنام کند ره جوانمردان را[/QUOTE]

از دردرآمدی و من از خود به در شدم...............گویی کزین جهان به جهان دگرشدم....................
 

najme74

عضو جدید
هرگاه که بینی دو سه سرگردان را

عیب ره مردان نتوان کرد آنرا

تقلید دو سه مقلد بی‌معنی

بدنام کند ره جوانمردان را

از دردرآمدی و من از خود به در شدم...............گویی کزین جهان به جهان دگرشدم....................[/QUOTE]
من جلوه شباب ندیدم به عمرخویش>>><<<از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از دردرآمدی و من از خود به در شدم...............گویی کزین جهان به جهان دگرشدم....................
من جلوه شباب ندیدم به عمرخویش>>><<<از دیگران حدیث جوانی شنیده ام[/QUOTE]

من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز


مار از پونه، من از مار بدم می‌آید
یعنی از عامل آزار بدم می‌آید

هم ازین هرزه علف‌های چمن بیزارم
هم ز همسایگی خار بدم می‌آید
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز


مار از پونه، من از مار بدم می‌آید
یعنی از عامل آزار بدم می‌آید

هم ازین هرزه علف‌های چمن بیزارم
هم ز همسایگی خار بدم می‌آید
دلم سرگشته حیرون حسینه ............................. ز غم سر در گریبون حسینه
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد // داند که سخت باشد قطع امیدواران
نه تو ميماني نه اندوه نه هيچ يك از مردم اين ابادي
به حباب نگران لب يك رود قسم
و به كوتاهي ان لحظه شادي كه گذشت
غصه هم ميگذرد...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در عزل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد
ديدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند
از من و هرچه در من نهان بود
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ديدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند
از من و هرچه در من نهان بود

دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بوددل که از ناوک مژگان تو در خون می گشتباز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا