مشاعرۀ سنّتی

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همراه بسيار است ، اما همـدمي نيست
مثل تمام غصـه ها ، اين هم غمـي نيست


تا ابد معمور باد آن خانه کز خاک درش
هر نفس با بوی رحمان می وزد باد یمن
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از غم هجر مکن ناله و فریاد ک من[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید[/FONT]
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از غم هجر مکن ناله و فریاد ک من[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید[/FONT]

دردمارا نیست درمان الغیاث
هجر مارا نیست پایان الغیاث
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
يک پنجره برای ديدن
يک پنجره برای شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمين ميرسد[/B]
فوق العااااااده بووووود!!!!!!!!1 مرسییییییی!!!!!

صورتت شعر است و هر یک تار زلفت مصرعی
شعر را یک مصرع بیچیده زیبا میکند ‍‍‍‍‍‍‍‍
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من آن گلبرگ مغرورم ک میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک
 

parla_69

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
کی رفته‌ای زدل که تمنا کنم تو راکی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را
الا یا ایها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را
كه از جـــانم فــــرو ریزد، هواى ننگ و نامم را
از آن مى ریز در جـــامم كــه جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستى، هسته نیرنگ و دامم را
 

fa-na

عضو جدید
الا یا ایها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم را
كه از جـــانم فــــرو ریزد، هواى ننگ و نامم را
از آن مى ریز در جـــامم كــه جانم را فنا سازد
برون سازد ز هستى، هسته نیرنگ و دامم را

ای رفیق من! غنیمت دان دمی گر صحبت جانان تو را میسور می افتد
اندر آن خلوت دلی گر محرم و همدرد می یابی
نوبت صحبت به هیچ آلوده یی مفروش
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

ای رفیق من! غنیمت دان دمی گر صحبت جانان تو را میسور می افتد
اندر آن خلوت دلی گر محرم و همدرد می یابی
نوبت صحبت به هیچ آلوده یی مفروش
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
يا خمش سازی خروش بی شکيبم را
يا ترا من شيوه ای ديگر بياموزم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا