تا ابد معمور باد آن خانه کز خاک درشهمراه بسيار است ، اما همـدمي نيست
مثل تمام غصـه ها ، اين هم غمـي نيست
![]()
هر نفس با بوی رحمان می وزد باد یمن
تا ابد معمور باد آن خانه کز خاک درشهمراه بسيار است ، اما همـدمي نيست
مثل تمام غصـه ها ، اين هم غمـي نيست
![]()
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان مارا بس
تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
گر نمردم من و این گوشه گمنامیها
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگردردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
تو رهرو دیرینه سر منزل عشقیسینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]از غم هجر مکن ناله و فریاد ک من[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]زدهام فالی و فریادرسی میآید[/FONT]
ثانیه ها در پی هم میروند
نیست کسی در پی آنها رود
من ریشه های تو را دریافته امدستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای گشتم وچندی به سر شدم
تشبیه دهانت نتوان کرد ب غنچه
هرگز نبود غنچه ب این تنگ دهانی
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسيک پنجره برای ديدن
يک پنجره برای شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمين ميرسد[/B]
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسيک پنجره برای ديدن
يک پنجره برای شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمين ميرسد[/B]
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
فوق العااااااده بووووود!!!!!!!!1 مرسییییییی!!!!!يک پنجره برای ديدن
يک پنجره برای شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمين ميرسد[/B]
دردم نهفته به ز طبیبان مدعیصورتت شعر است و هر یک تار زلفت مصرعی
شعر را یک مصرع بیچیده زیبا میکند
ممنونمفوق العااااااده بووووود!!!!!!!!1 مرسییییییی!!!!!
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
من آن گلبرگ مغرورم ک میمیرم ز بی آبیممنونم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم
ماهی همیشه تشنه اممن آن گلبرگ مغرورم ک میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمیگردم
ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک
یک نفس اگر مرا به حال خود رها کنی
ماهی تو جان سپرده روی خاک
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را | کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را |
کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
الا یا ایها الساقى! ز مـــى پُر ســــاز جامم راكه از جـــانم فــــرو ریزد، هواى ننگ و نامم رااز آن مى ریز در جـــامم كــه جانم را فنا سازدبرون سازد ز هستى، هسته نیرنگ و دامم را
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
ای رفیق من! غنیمت دان دمی گر صحبت جانان تو را میسور می افتد
اندر آن خلوت دلی گر محرم و همدرد می یابی
نوبت صحبت به هیچ آلوده یی مفروش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |