مشاعرۀ سنّتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد
هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد

در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند
تا ابد سر نَکشَد، وز سرِ پیمان نرود

حافظ
 

nakhasteh

کاربر بیش فعال
در سرم دختر پیری عصبی می‌رقصد
شهر بر روی سر من عربی می‌رقصد

این جهان با همه دغدغه هایش دارد
روی یک جمجمه‌ی یک وجبی می‌رقصد

سال ها رفته و از برق نگاه تو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی می‌رقصد

ماه افتاده بر آب و منم افتاده در آب
اشک می‌ریزم و او نصفه شبی می‌رقصد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

حافظ
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو کافر‌دل نمی‌بندی نقاب زلف و می‌ترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
با صدای شجریان
حضرت حافظ
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی زمین نازِ تو را در آسمان‌ها می‌کشید
وقتی عطش طعمِ تو را با اشک‌هایم می‌چشید

من عاشق چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی

« اشعار افشین یداللهی»
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک لحظه داغم می‌کشی یک دم به باغم می‌کشی
پیشِ چراغم می‌کشی تا وا شود چشمانِ من
مولانای جان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست


مولانا
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما ز خود سوی تو گرداندیم سر
چون تویی از ما ب ما نزدیکتر
مولانا
 

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است

ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است

حامد عسکری
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را من دوست می دارم، ومیدانم ک می دانی
رهایم کن به یک"میخواهمت" از این پریشانی
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق می‌کند شب همه شب دعای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو
 

old eng

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وه که نمیشود جدا نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من 😞
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
می‌رسد مژدهٔ گل بلبل خوش الحان را

حافظ
 

حميدرن

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام
زان می که در پیمانه‌ها اندرنگنجد خورده‌ام
مستم ز خمر من لدن رو محتسب را غمز کن
مر محتسب را و تو را هم چاشنی آورده‌ام
ای پادشاه صادقان چون من منافق دیده‌ای
با زندگانت زنده‌ام با مردگانت مرده‌ام

مولوی:heart::heart::heart:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید

حافظ
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دل تنگم خموشی می‌کند انبار حرف

محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فاش می‌گویم و از گفتهٔ خود دلشادم
بندهٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم

حافظ
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا