مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر نه باده ی غم دل ز یاد ما ببرد
نهیب حادثه ، بنیاد ما زجا ببرد ...
درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا
 

has ti

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر نه باده ی غم دل ز یاد ما ببرد
نهیب حادثه ، بنیاد ما زجا ببرد ...

دوش در حلقه ي ما قصه ي گيسوي تو بود/ تا دل شب سخن از سلسله ي موي تو بود


آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند


دامنش پاک ز عارست و دلش پاک ز عیب
پاکبازان جهان بنده از آنند او را




درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا


این حادثه بین که زاد ما را
وین واقعه کاوفتاد ما را
آن یار، که در میان جان است
بر گوشهٔ دل نهاد ما را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی که روی تو دیدست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا
 

has ti

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا


ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی که روی تو دیدست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

در حلقهٔ فقیران قیصر چه کار دارد؟
در دست بحر نوشان ساغر چه کار دارد؟



درد زده است جان من میوهٔ جان من کجا
درد مرا نشانه کرد درد نشان من کجا

دوش ز چشم مردمان اشک به وام خواستم
این همه اشک عاریه است اشک روان من کجا

امروز مرا در دل جز یار نمی‌گنجد
تنگ است، از آن در وی اغیار نمی‌گنجد



ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت

تا بر قرار حسنی دل بی‌قرار باشد
تا روی تو نبینم جان سوکوار باشد
تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام
تا بوی تو نیابد دل بی‌قرار باشد
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

در حلقهٔ فقیران قیصر چه کار دارد؟
در دست بحر نوشان ساغر چه کار دارد؟





امروز مرا در دل جز یار نمی‌گنجد
تنگ است، از آن در وی اغیار نمی‌گنجد





تا بر قرار حسنی دل بی‌قرار باشد
تا روی تو نبینم جان سوکوار باشد
تا پیش تو نمیرد جانم نگیرد آرام
تا بوی تو نیابد دل بی‌قرار باشد

داد لبی که مستی جاوید می دهد
مینای می کجا و لب نوش او کجا ؟
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اهل نظردوعالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول برنقد جان توان زد
درآ کز یک نظر جان تازه کردی
بسا عشق کهن کان تازه کردی

چو می در جان نشین تا غم نشانی
که چون می مجلس جان تازه کردی
 

has ti

عضو جدید
کاربر ممتاز
درآ کز یک نظر جان تازه کردی
بسا عشق کهن کان تازه کردی

چو می در جان نشین تا غم نشانی
که چون می مجلس جان تازه کردی

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می شنویم نا مکرر است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در این شب سیاهم گمگشته را مقصود
از گوشه ای برون آ ی ای کوکب هدایت
تا مدرسه و مناره ويران نشود
اين كار قلندرى به سامان نشود
تا ايمان كفر و كفر ايمان نشود
يك بنـده حقيقتا مسلمان نشود
 

has ti

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا مدرسه و مناره ويران نشود
اين كار قلندرى به سامان نشود
تا ايمان كفر و كفر ايمان نشود
يك بنـده حقيقتا مسلمان نشود

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
درآ کز یک نظر جان تازه کردی
بسا عشق کهن کان تازه کردی

چو می در جان نشین تا غم نشانی
که چون می مجلس جان تازه کردی
 

has ti

عضو جدید
کاربر ممتاز
درآ کز یک نظر جان تازه کردی
بسا عشق کهن کان تازه کردی

چو می در جان نشین تا غم نشانی
که چون می مجلس جان تازه کردی

یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش

می سپارم به تو از دست حسود چمنش

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا