مشاعرۀ سنّتی

[mani24]

یا رب آن نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش...

شوخ بیباکی*که رنگ عیش هر کاشانه ریخت

خواست* شمعی* بر فروزد آتشم* در خانه ریخت


فیض معنی درخور تعلیم هر بی*مغز نیست

نشئه را چون باده نتوان در دل پیمانه ریخت​

 

[لیمویی]

شوخ بیباکی*که رنگ عیش هر کاشانه ریخت

خواست* شمعی* بر فروزد آتشم* در خانه ریخت


فیض معنی درخور تعلیم هر بی*مغز نیست

نشئه را چون باده نتوان در دل پیمانه ریخت​

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است...

 

[mani24]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است...

تو را من خردمند پنداشتم
بر اسرار ملکت امین داشتم

 

[لیمویی]

تو را من خردمند پنداشتم
بر اسرار ملکت امین داشتم

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه می پنداشتیم...

 

[mani24]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه می پنداشتیم...

مکن سراغ غبار زپا نشستهٔ ما را

رسیده*گیر به عنقا پر شکستهٔ ما را


گذشته*ایم به پیری ز صیدگاه فضولی

بس است ناوک عبرت زه*گسستهٔ ما را​

​

​

 

[Tybe Engineer]

مکن سراغ غبار زپا نشستهٔ ما را

رسیده*گیر به عنقا پر شکستهٔ ما را


گذشته*ایم به پیری ز صیدگاه فضولی

بس است ناوک عبرت زه*گسستهٔ ما را​

​

​

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی‌ من مباش و آن جهان بی‌ من مرو

 

[mani24]

این جهان با تو خوش است و آن جهان با تو خوش است
این جهان بی‌ من مباش و آن جهان بی‌ من مرو

وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه

خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه

قلم از سکه میفته، چشم میشه یه رود پر آب

دل اسیر درد دلتنگی میشه یه دشت مرداب

 

[vinca]

وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه
خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه
قلم از سکه میفته، چشم میشه یه رود پر آب
دل اسیر درد دلتنگی میشه یه دشت مرداب

به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ

 

[mani24]

به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ

غریب شهر سربالا طلب
گفت می خسپم درین مسجد بشب

 

[shaqaieq]

غریب شهر سربالا طلب
گفت می خسپم درین مسجد بشب

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم ...

 

[S O R M E]

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم ...

من به بعضی چهره ها چون زود عادت میکنم ............ پیششان سر بر نمی آرم رعایت میکنم

 

[باران 686]

من به بعضی چهره ها چون زود عادت میکنم ............ پیششان سر بر نمی آرم رعایت میکنم

مستان خرابات ز خود بی خبرند
جمعنـد و ز بـوی گــل پراکـــنده تـرند

 

[S O R M E]

مستان خرابات ز خود بی خبرند
جمعنـد و ز بـوی گــل پراکـــنده تـرند

دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست ............ نیمش رخ عاشقست و نیمش رخ دوست

 

[باران 686]

دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست ............ نیمش رخ عاشقست و نیمش رخ دوست

تــا تــــو مــــراد مــن دهی کـــشته مـــرا فراق تو
تــا تـــو به داد مـــن رسی مـن بـــه خدا رسیده‌ام...

 

[mani24]

تــا تــــو مــــراد مــن دهی کـــشته مـــرا فراق تو
تــا تـــو به داد مـــن رسی مـن بـــه خدا رسیده‌ام...

مآل کار نقصانهاست هر صاحب کمالی را

اگر ماهت کنند از دست نگذاری هلالی را

 

[reza1107]

مآل کار نقصانهاست هر صاحب کمالی را

اگر ماهت کنند از دست نگذاری هلالی را

انگشت مکن رنجه به درکوفتن کس... تا کس نکند رنجه به درکوفتنت مشت

 

[باران 686]

انگشت مکن رنجه به درکوفتن کس... تا کس نکند رنجه به درکوفتنت مشت

تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عـاشقی ها از دلـم دیوانگی هـا از سرم

 

[mani24]

تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت
عـاشقی ها از دلـم دیوانگی هـا از سرم

محقق همان بیند اندر ابل

که در خوب رویان چین و چگل

 

[reza1107]

محقق همان بیند اندر ابل

که در خوب رویان چین و چگل

لب مگشا گرچه دراو نوش هاست .... کز پس دیوار بسی گوش هاست

 

[mani24]

لب مگشا گرچه دراو نوش هاست .... کز پس دیوار بسی گوش هاست

تا من نشوم بیخود هشیار نمی*باشم

تا دل ندهم از کف دلدار نمی*باشم


گر غیر شوم یکدم با ناز نه پیوندم

تا یار نمی*باشم با بار نمی*باشم

 

[reza1107]

تا من نشوم بیخود هشیار نمی*باشم

تا دل ندهم از کف دلدار نمی*باشم


گر غیر شوم یکدم با ناز نه پیوندم

تا یار نمی*باشم با بار نمی*باشم

من از بی قدری خارسردیوار دانستم ... که ناکس کس نمیگردد به این بالا نشینی ها

 

[mani24]

من از بی قدری خارسردیوار دانستم ... که ناکس کس نمیگردد به این بالا نشینی ها

از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک
امن و شراب بی غش معشوق و جای خالی

چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت
حافظ مکن شکایت تا می خوریم حالی

 

[S O R M E]

از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک
امن و شراب بی غش معشوق و جای خالی

چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت
حافظ مکن شکایت تا می خوریم حالی

یارا به وقت دلبری افسونگری ها میکنی ............ با گرد خود چرخیدنی هنگامه بر پا میکنی

 

[باران 686]

یارا به وقت دلبری افسونگری ها میکنی ............ با گرد خود چرخیدنی هنگامه بر پا میکنی

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میــان لاله و گـــل آشیـــانـــی داشتم

 

[mani24]

یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میــان لاله و گـــل آشیـــانـــی داشتم

مستعجلی و روی بگردانده از طریق
مستسقئی و جان بلب آورده در ارس

 

[S O R M E]

مستعجلی و روی بگردانده از طریق
مستسقئی و جان بلب آورده در ارس

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند............. همدم گل نمیشود یاد سمن نمی کند

 

[mani24]

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند............. همدم گل نمیشود یاد سمن نمی کند

در راه مهر نیست بجز سایه همنشین
در کوی عشق نیست بجز ناله همنفس

 

[باران 686]

در راه مهر نیست بجز سایه همنشین
در کوی عشق نیست بجز ناله همنفس

ســوی دیـــار صبــح رود کــــاروان شــب
بــاد فنـــا بـــه ملـــک بـقـــا مـــی برد مـرا

 

[mani24]

ســوی دیـــار صبــح رود کــــاروان شــب
بــاد فنـــا بـــه ملـــک بـقـــا مـــی برد مـرا

ای مرغ خوش نوا چه فرو بسته ئی نفس
برکش ز طرف پرده سرا نالهٔ جرس​

 

[shaqaieq]

ای مرغ خوش نوا چه فرو بسته ئی نفس
برکش ز طرف پرده سرا نالهٔ جرس​

سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمی شود ، یاد سمن نمی کند ...