مشاعرۀ سنّتی

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از عهد آدم تو را دوست دارم

از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح

سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

مرغ خوشخوانم وگر در حلقه زاغان نشینم
کی توانم لحظه ای در نغمه مستانه باشم
مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرغ خوشخوانم وگر در حلقه زاغان نشینم
کی توانم لحظه ای در نغمه مستانه باشم
مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم

مگر تو روي بپوشي و فتنه باز نشاني
كه من قرار ندارم كه ديده از تو بپوشم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
فضای اسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

دلم از دست خوبان چاک چاکست
تنم از هجرشان اندوهناک است
چو "فایز"خورده باشد تیر غمزه
ز تیر طعنه دشمن چه باکست؟
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلم از دست خوبان چاک چاکست
تنم از هجرشان اندوهناک است
چو "فایز"خورده باشد تیر غمزه
ز تیر طعنه دشمن چه باکست؟
تو با من باش و بگذار عالمی از من جدا گردد
چو یکدم با تو باشم دل از هر غم رها گردد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجال من همین باشد که پنهان عشق ورزم
کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد!
دوش در حلقی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود
 

majid.rk

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوش در حلقی ما قصه ی گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمانخانه ی ابروی تو بود
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا