تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نیگاه کردن است
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نیگاه کردن است
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوییار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
در این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیستدر وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد
يا در پي هستي و نيستي گذرد
عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد
يا در پي هستي و نيستي گذرد
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
مارو شتسید گذاشتید کنار (خانوم مهندس با خانوم دکتر)هردوتوندر خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
مارو شتسید گذاشتید کنار (خانوم مهندس با خانوم دکتر)هردوتون
ای دوست شکر بهتر یا انکه شکرس ازد
خوبیه قمر بهتر یا انکه قمر سازد
ما مهندسان برق نمک پرورده شما دکتراییم عزیزمارو شتسید گذاشتید کنار (خانوم مهندس با خانوم دکتر)هردوتون
ای دوست شکر بهتر یا انکه شکرس ازد
خوبیه قمر بهتر یا انکه قمر سازد
ما مهندسان برق نمک پرورده شما دکتراییم عزیز
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیمحکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی
اختیار دارید!
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
ما پر رنگ تر از انیم
که بی رنگ بمی ریم(باهاش راه بیاید دیگه)
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدناختیار دارید!
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
درخت گردوان با این بزرگی
درخت خربزه الله اکبر(هزلیاتم میچسبه ها!دی)
من نظم بلد نیستمدرخت گردوان با این بزرگی
درخت خربزه الله اکبر(هزلیاتم میچسبه ها!دی)
من نظم بلد نیستم
رازی در آفتاب گردان هست که در گل سرخ نیست و ان عشقی است که به نور دارد
روزگاری است همه عرض بدن میخواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |