مشاعرۀ سنّتی

I2ose

عضو جدید
در من زندانی ستمگری بود
كه به آواز زنجیرش خو نمی كرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

شاملو
 

AndanaEnd

عضو جدید
مرا نه سر نه ســــامان آفریدن
پریشانم پریشــان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند بابا طاهر
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز

در اندیشه چنان مستِ خرابم
که دیگر می نیاید نیز خوابم

من تو را خواهم برد
به سر رود خروشان حيات،
آب اين رود به سر چشمه نمي گردد باز
بهتر آنست كه غفلت نكنيم از آغاز

باز كن پنجره را !
صبح دميد !
حمید مصدق
 

I2ose

عضو جدید
دل گرفتار خواهش جانسوز

از خدا راه چاره می جويم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گويم

آه ... هرگز گمان مبر كه دلم
با زبانم رفيق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود، دروغ

كی ترا گفتم آنچه دلخواهست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو می روی و دیده من مانده به راهت
ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان اینه ای بر سر راهت


شفیعی کد کنی
 

product man

عضو جدید
دل گرفتار خواهش جانسوز

از خدا راه چاره می جويم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گويم

آه ... هرگز گمان مبر كه دلم
با زبانم رفيق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود، دروغ

كی ترا گفتم آنچه دلخواهست




تا کي غم آن خورم که دارم يا نه
وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پرکن قدح باده که معلومم نيست
کاين دم که فرو برم برآرم يا نه
 

product man

عضو جدید
تو می روی و دیده من مانده به راهت
ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت
ای روشنی دیده سفر کردی و دارم
از اشک روان اینه ای بر سر راهت


شفیعی کد کنی


یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.
آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ...

با "ت" باید جواب می دادید دوستِ عزیز.

شکر فروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطیِ شکر خا را

 

shokraneh.28

عضو جدید
با "ت" باید جواب می دادید دوستِ عزیز.

شکر فروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطیِ شکر خا را


آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

نی حدیث راه پرخون می کند
قصه های عشق مجنون می کند...
 

I2ose

عضو جدید
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را؟
برای این همه ناباور خیال پرست

بهمنی
 

shokraneh.28

عضو جدید
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را؟
برای این همه ناباور خیال پرست

بهمنی

تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه ی زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

خیام
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه ی زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد

خیام
در دلــم بود که بی دوست نباشم هرگـــز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
 

I2ose

عضو جدید
نوشدارویی و بعداز مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟

شهریار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانسته سفر كردم و از كوي تو رفتم
تا گوش تو از ناله در آزار نباشد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
دی خیال تو بیامد به در خانه دل
در بزد گفت بیا در بگشا هیچ مگو

دست خود را بگزیدم که فغان از غم تو
گفت من آن توام دست مخا هیچ مگو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دی خیال تو بیامد به در خانه دل
در بزد گفت بیا در بگشا هیچ مگو

دست خود را بگزیدم که فغان از غم تو
گفت من آن توام دست مخا هیچ مگو
و او يکريز و پي در پي ،

دَم گرم خوشش را بر گلويم سخت بفشارد ،

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .

بدين سان بشکند در من ،

سکوت مرگ بارم را
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
و او يکريز و پي در پي ،

دَم گرم خوشش را بر گلويم سخت بفشارد ،

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .

بدين سان بشکند در من ،

سکوت مرگ بارم را

اسوده بخوابید
ادمها
اینجا کسی نه فریاد میزند
نه ناله
تنها ارام و بی صدا میرود به سوی
سرنوشت شوم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اسوده بخوابید
ادمها
اینجا کسی نه فریاد میزند
نه ناله
تنها ارام و بی صدا میرود به سوی
سرنوشت شوم
من عاشقم
عاشق صدای شرشر بارن
عاشق پنجره های خیس باران خورده
و عاشق کوچه های نمناک انتظار
من عاشقم
عاشق شبهای پر ستاره و مهتابی
در کوچه پس کوچه های دلواپسی در انتظار دیدار یک آشنا
من عاشقم
عاشق پاکی و معصومیت
عاشق نگاهی پاک و بی ریا
عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من عاشقم
عاشق صدای شرشر بارن
عاشق پنجره های خیس باران خورده
و عاشق کوچه های نمناک انتظار
من عاشقم
عاشق شبهای پر ستاره و مهتابی
در کوچه پس کوچه های دلواپسی در انتظار دیدار یک آشنا
من عاشقم
عاشق پاکی و معصومیت
عاشق نگاهی پاک و بی ریا
عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا

ارزو میکنم همیشه شاد باشی
همیشه بخندی
تا بتوانم شاد بگویم
تمام کسانی را که شادیشان را میخواهم
عاشقتان هستم و دوستتان دارم
همیشه زندگی کنید
ان هم زیبا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ارزو میکنم همیشه شاد باشی
همیشه بخندی
تا بتوانم شاد بگویم
تمام کسانی را که شادیشان را میخواهم
عاشقتان هستم و دوستتان دارم
همیشه زندگی کنید
ان هم زیبا
آن دفع گفتنــت که بروشه به خانـــه نیست
آن نـــــاز وباز تـــــندی دربـــانم آرزوسـت

زین همــــرهان سست عناصر دلــــم گرفت
شیــر خـــدا و رستم دستــانــم آرزوســـــت
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آن دفع گفتنــت که بروشه به خانـــه نیست
آن نـــــاز وباز تـــــندی دربـــانم آرزوسـت

زین همــــرهان سست عناصر دلــــم گرفت
شیــر خـــدا و رستم دستــانــم آرزوســـــت

تنهای به سوی زندگی میروم
انجا کسی منتظر ننیست
انجا همه تنها هستند
نمیشود اینجا زندگی کرد
که میشود به سوی
اسمان پرواز کرد
شاید انجا همه با هم شاد باشند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهای به سوی زندگی میروم
انجا کسی منتظر ننیست
انجا همه تنها هستند
نمیشود اینجا زندگی کرد
که میشود به سوی
اسمان پرواز کرد
شاید انجا همه با هم شاد باشند
در مــن زنـــی پنهــــان استـــ

کــهـ دیگـــــر

مثـــل گــذشتـــه هـــا نخـــواهـــد دیـــــد ،

نخـــواهـــد بــــود ،

نخــواهــــد خــواســتـــــ . . .
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا