مشاعرۀ سنّتی

[901010]

دل که شهره شد به بی وفایی
زدیدن چنین جدایی ز غصه پاره پیرهن بود

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
ز چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

 

[dr.known]

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
ز چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

مائیم ونوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
(پیر خرابات نظامی)

 

[901010]

مائیم ونوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
(پیر خرابات نظامی)

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو ابری ز میان برخیزم

 

[dr.known]

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو ابری ز میان برخیزم

من اگر کامروا گشتمو خوشدل چه عجب
مستحق بودمو اینها به زکاتم داند

 

[danesh98.ir]

من اگر کامروا گشتمو خوشدل چه عجب
مستحق بودمو اینها به زکاتم داند

د نزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی در افتی به پایش چو مور

 

[901010]

من اگر کامروا گشتمو خوشدل چه عجب
مستحق بودمو اینها به زکاتم داند

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

 

[dr.known]

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نیگاه کردن است

 

[901010]

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چه نیگاه کردن است

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[dr.known]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

 

[901010]

دانی که چرا راز نهان با تو نگویم
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

 

[dr.known]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی

 

[eti68]

ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی

یا به لیلا برسون این دل مجنونو
یا مداوا کن این درد بی درمونو

 

[901010]

ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[dr.known]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

در این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه

 

[901010]

در این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه ای اگه

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

 

[dr.known]

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند

 

[901010]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

 

[dr.known]

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد
يا در پي هستي و نيستي گذرد

 

[corpse bride]

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

 

[901010]

عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد
يا در پي هستي و نيستي گذرد

دیشب گله از زلفت با باد همی کردم
در یاب ضعیفان را در وقت توانایی

 

[corpse bride]

عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد
يا در پي هستي و نيستي گذرد

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا​

 

[901010]

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

آمده ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
ور تو بگوییم که نی، نی شکنم شکر برم

 

[dr.known]

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا​

مارو شتسید گذاشتید کنار (خانوم مهندس با خانوم دکتر)هردوتون
ای دوست شکر بهتر یا انکه شکرس ازد
خوبیه قمر بهتر یا انکه قمر سازد

 

[901010]

مارو شتسید گذاشتید کنار (خانوم مهندس با خانوم دکتر)هردوتون
ای دوست شکر بهتر یا انکه شکرس ازد
خوبیه قمر بهتر یا انکه قمر سازد

اختیار دارید!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

 

[corpse bride]

مارو شتسید گذاشتید کنار (خانوم مهندس با خانوم دکتر)هردوتون
ای دوست شکر بهتر یا انکه شکرس ازد
خوبیه قمر بهتر یا انکه قمر سازد

ما مهندسان برق نمک پرورده شما دکتراییم عزیز

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیمحکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی​

 

[901010]

ما مهندسان برق نمک پرورده شما دکتراییم عزیز

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیمحکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی​

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرند که زندانیت کنند

 

[dr.known]

اختیار دارید!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

ما پر رنگ تر از انیم
که بی رنگ بمی ریم(باهاش راه بیاید دیگه)

 

[901010]

ما پر رنگ تر از انیم
که بی رنگ بمی ریم(باهاش راه بیاید دیگه)

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

 

[corpse bride]

اختیار دارید!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

 

[dr.known]

مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

درخت گردوان با این بزرگی
درخت خربزه الله اکبر(هزلیاتم میچسبه ها!دی)