دستام پر از ستاره است مثل یه چلچلراغهآینه سبزه سبزه تنم پره یه باغه
هنوز فاصله بینمان هست
هنوز تو ان طرف و من این طرف
دستام پر از ستاره است مثل یه چلچلراغهآینه سبزه سبزه تنم پره یه باغه
هنوز فاصله بینمان هست
هنوز تو ان طرف و من این طرف
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
شِکایَتـ نمےکُنَم
اما آیـ ـآ واقِعاً یك بار شُده ِ کــ ه
دَر گُذر ِ همین همیشه ے ِ بے شَکیبـ
دَمےدِلـ ـواپَس ِ تَنهایے ِ دَستهآے ِ مَـ ـن شَوے ؟!
يكدم غريق بحر خدا شو گمان مبر
كز آب هفت بحر به يك موي تر شوي
یکی از همین روزها بیا به سراغم
اما بدان ان روز منی وجود ندارد
شاخه گلی به رسم یاد بود بر سنگ قبرم بگذار و ارام برو
وزش باد بوی تو را میاورد
کاش بجای بویت
خودت کنارم بودی
دست عشق از دامن دل دور باد!
میتوان آیا به دل دستور داد؟
میتوان آیا به دریا حكم كرد
كه دلت را یادی از ساحل مباد؟
دلت از ان کیست
هر گاه لبخندت را میبینم
همچو افسون شده ای میشوم در دیار عشق
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
مرا عمری به دنبالت کشاندیما درس سحر در ره میخانه نهادیم
محصول دعا در ره جانانه نهادیم .....
یارب از ابر هدایت برسان بارانیمرا عمری به دنبالت کشاندی
سر انجامش به خاکستر نشاندی
ربودی دفتر دل را و افسوس
که سطری هم از این دفتر نخواندی
یارب از ابر هدایت برسان بارانی
قبل از آنی که چو گردی زمیان برخیزم
میشود خندید
به تمام لحظات با هم بودنمان
نه هر که چهر بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند...
دوست ان نیست که زیبا باشد
دوست ان هست که همیشه کنارت باشد
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل به زبان حال با او می گفت:
من همچو تو بوده ام، مرا نیکو دار!
تورا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهیروزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
تورا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
و از آن دلخستگانت رااست اندوهی فراهم....
من مرد آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم .....
می خور چو ندانی از کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت....
فک کنم چون ما توش اسپم کردیم و ترانه نوشتیم عنوان را ویرایش کردند نوشتند سنتی وگرنه تا پری روز همون مشاعره بودجریان مشاعره سنتی چی .ه دوستان ؟
لالا لالا لالا لالا لالایی...
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می رویی
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت سلام یو کلام ینفرستاد
این را دیگه از حفظ نوشتم بالاخره
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند....
داشت عباسقلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری....
یادباد آن که به خلوتگه وصلت شب و روز
دل سرا پردهی صد راز نهان بود مرا...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |