یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل
اسير نفس شيطاني چه حاصل
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شودتو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
دنبال بهونه باشی که اونو فردا ببینییا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود
دنبال بهونه باشی که اونو فردا ببینی
شده شب که سر میزاری آرزو کنی بمیری
دم دم های صبح که میشه نفریناتو پس بگیری
شده با خاطره من جلو آیینه بشینی
گر بگیره تنه لبهات جای دستامو ببینی
.یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد
که ازوخصم به دام آمد و معشوقه به کام
.
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
.
ما هنوزم مثل مرداب مسخ آینه ی کویریم
ما همونیم که می خواستیم خورشیدو با دست بگیریم
.
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
.
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
.
ما هنوزم مثل مرداب مسخ آینه ی کویریم
ما همونیم که می خواستیم خورشیدو با دست بگیریم
.
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
نه آدمی که اگر آهنین بود شخصی
در آفتاب جمالت چو موم بگدازد
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
ده روز مهر گردون افسانه هست و افسوندلا بسوز که سوز تو کارها بکند/ نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
ده روز مهر گردون افسانه هست و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
آمدم تا عشق را معنا كنم/
بلكه جاي خويش را پيدا كنم/
آمدم ديدم كه جاي لاف نيست/
عشق غير از عين و شين و قاف نيست/
نشسته ماه بر گردونه عاج .
به گردون مي رود فرياد امواج .
چراغي داشتم، كردند خاموش،خروشي داشتم، كردند تاراج ...
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ / ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
دل بسته ام به باد ، به بوی شبی که زلف
بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی
آیینه ایی بگیرو تماشای خویش کن
سوی چمن ته عزم تماشای چه می روی؟
[h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]یار همیشگی و دوست لحظات دلتنگیم دیگر مرا دوست ندارد [/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]اشک هایم نشان دلتنگی و افسوس هایم بود[/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]چشم هایم روزگاریست خشک شده اند و انگار دل همیشه[/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]غمگین هم به ان یاری نداد[/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]گریه هایم را دوست داشتم ![/FONT][/h][h=6][FONT=arial, helvetica, sans-serif]افسوس ، افسوس و .....[/FONT][/h]دگرم وعده دیدار وفایی نکند
مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی
دگرم وعده دیدار وفایی نکند
مگر ای وعده ، به دیدار قیامت باشی
یار همیشگی و دوست لحظات دلتنگیم دیگر مرا دوست ندارد
اشک هایم نشان دلتنگی و افسوس هایم بود
چشم هایم روزگاریست خشک شده اند و انگار دل همیشه
غمگین هم به ان یاری نداد
گریه هایم را دوست داشتم !
افسوس ، افسوس و .....
یکدم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
یک ترس گنگ نقشه ی من را کمی خراب-
می کرد و من ولی از این که عاقبت
آسوده می شوم ! همه تردیدها حباب
می شد درون ذهنم و حالا ته خطم !!!
ما راست داغ مهر تو بر سینه یادگار
رفتی ولی ز دل نرود یادگار تو
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |