مشاعره با نام کاربر قبلی

[.SAMAN.]

خدایا بر این سامان
بده با اتی سرو سامان

معمار این اتی برده دلم را
بجایش داده دستم یک نوتلا

این مدیر تالار ادبیات نمیخواد بخاطر این اشعار وزین از ما قدر دانی کنه

 

[pearan]

پیران تو بشو قاضی این میدان
این اتی نمی شود صیغه این سامان

کل اگر طبیب بود سامان
سر خود دوا نمود پیران

 

[salvador]

پیران دوا گفتی درد خویشم آمد به یاد

چشم بر هم زدیم عمر را دادیم به باد






​

 

[essyh2003]

یکدست جام می و یک دست سیبیل سالوادور
به کدام دست اشک هایم را پاک کنم

 

[mohammad512]

پاييز رسيده و شده آخر مهر

سر بزن به اين تاپيك اي essyh2003

 

[essyh2003]

محمد نبودی ببینی شهر اشوب گشته
هر خیابانش رستوران گشته

 

[mohammad512]

گرمي صندليت essyh2003 تو را داغت كرد

عاقبت صندلي داغ تو را آبت كرد

 

[baran256016]

گرمي صندليت essyh2003 تو را داغت كرد

عاقبت صندلي داغ تو را آبت كرد

یک پند دهم من به تو ای اقا محمد
در دل نده تو راه به جز عشق و محبت
گر بود کنارت همگی جمله خیانت
تو درس بده مثل حسین(ع) عشق و مروت

 

[mohammad512]

یک پند دهم من به تو ای اقا محمد
در دل نده تو راه به جز عشق و محبت
گر بود کنارت همگی جمله خیانت
تو درس بده مثل حسین(ع) عشق و مروت

باران آمده و روشن نموده دل ما

كنون تو شعري بگو از بهر ما

 

[mihua]

باران آمده و روشن نموده دل ما

كنون تو شعري بگو از بهر ما

ای محمد قدر اسمت را بدان .... در بهار زندگی سعدی بخوان!
.

 

[mohammad512]

ای محمد قدر اسمت را بدان .... در بهار زندگی سعدی بخوان!
.

mihua از لطف تو شاد شدم

که درون بیت تو یاد شدم

 

[pearan]

mihua از لطف تو شاد شدم

که درون بیت تو یاد شدم

با نام خوب محمد سروده ام
بیتی اگر چه در اینجا نبوده ام

 

[majid@bnd]

چه خلوت گشته، پیران خبری نیست؟؟
از منو تو شاعرتر، انگاری کسی نیست!!!

 

[mihua]

سریال قصه های مجید تمام گشت و ما هنوز * در نوستالژی های دوران کودکــی مانده ایم...!

(خیلی عَم خوفه شعرم!):l

 

[pearan]

چه خلوت گشته، پیران خبری نیست؟؟
از منو تو شاعرتر، انگاری کسی نیست!!!

آمد میان مجید و سروده ترانه ای
همراه میهوا که سراید فسانه ای

 

[majid@bnd]

آمد میان مجید و سروده ترانه ای
همراه میهوا که سراید فسانه ای

پیران را گو که نباشد دگر یاری چند
چای نوشی یا ننوشی نداریم قند!!

 

[pearan]

پیران را گو که نباشد دگر یاری چند
چای نوشی یا ننوشی نداریم قند!!

بهار آمد مجید از ما چه می گویی
به غیر از سرو وگل جانا چه می جویی

 

[old eng]

بهار آمد مجید از ما چه می گویی
به غیر از سرو وگل جانا چه می جویی

پیر آن بود که نداند چیست عشق و بس
ما که هر بهار که دیدیم جوان تر شده ایم

 

[دانشجوي كامپيوتر]

پیر آن بود که نداند چیست عشق و بس
ما که هر بهار که دیدیم جوان تر شده ایم

زهرا جان شور تازه در ما انداختي / شعر گفتي اتش در جهان انداختي / كاري كردي گذر ما به اين ورا انداختي

 

[حميدرن]

پیر آن بود که نداند چیست عشق و بس
ما که هر بهار که دیدیم جوان تر شده ایم

زهرا بیا عید آمده
زندی بخوان می آمده
غم را به دریا بر فِکن
فرهاد وار دشمن شکن
با این بهار همراه شو
با بلبلان دمساز شو

 

[حميدرن]

دانش اندر دل چراغی روشن است
​

بهر رندان، خود بجو کان بهتر است
​

کامپیوتر را نگو در نام خود ​

کاربردش در شعر من نا ممکن است
​

 

[lailiya]

حمیدو من راه به راه قدم زنان و گاه به گاه
دوباره باز دیر رسیدیم سرکلاس تو دانشگاه
با هول و با شرمنگی با یه کمی دسپاچگی
اجازه استاد اجازه ....نگاه میکرد فقط نگاه

 

[حميدرن]

[FONT=&quot]دوش در بزم لیلی جایم نبود[/FONT]
​

[FONT=&quot]چون که بر صحرا نشستم نابسود[/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]​

[FONT=&quot]خنده کردند بر من رفیق و آشنا[/FONT]​

[FONT=&quot]چون که خوردم زخم، زآن چشم حسود[/FONT]​

[FONT=&quot] [/FONT]
​

[FONT=&quot]جمله یاران رفتند وماندم من منفرد[/FONT]
​

[FONT=&quot]جمله رندان غزل ساز را گفتم درود[/FONT]
​

 

[mihua]

شنیدستم که روزی در بیابان ... میان شن و ماه و باد و باران! ... کسی زانوی غم بسته به دامان ... که نامش بود حمید، میخواست سامان*.

----------------------------------
*سامان= سروسامان -یا- شایدم دوستش سامان. هرجور خودتون راحتید. خخ

 

[حميدرن]

[FONT=&quot]میهوا شعر تو را خواندم کنون[/FONT]​

[FONT=&quot]میهوا اسم تو را بردم کنون[/FONT]​

[FONT=&quot]در عجب ماندم از این اشعار تو[/FONT]​

[FONT=&quot]خسته گشتم چون غریقی در یم افکار تو[/FONT]​

 

[electro-esmoke]

من طبع شعر ندارم ولی این سه تای اخری خیلی با مزه بود. باید می گفتم حتما

وفا خواهی جفاکش باش حافظ

فان الربح و الخسران فی التجر


"ر" بده

_______________________________________________________________

حالیا عشوه عشق تو ز بنیادم برد
تا دگر باره حکیمانه چه بنیاد کند
ّ

 

[mihua]

سرانجام...غرق شدیم در برِ جام!......الکترودهایمان سوخت....اسموک غلیظی جَست تا آنورِ بام... اینست گردش روزگار... لطف عالی مستدام!!!!!!!....
/.

 

[pearan]

دارم این جا من به میهوآ سلام
سـایر اعضاء و بانـوهــا سلام
باشد این فصل بهار ودل شکار
بر غزال و جمع آهـوهـا سلام

 

[electro-esmoke]

زدم این اشو دیدم لوبیا پلو جاصل شد
تقصیر من نبودش ادویه چینی وارد شد

ان همه اصرار شام که دوست دختر می فرمود
عاقبت در پیتزا فروشی یک فلافل حاصل شد

 

[pearan]

برق عالم روشن از نور مهندس می شود
دود سیگارش ولی تا شرق عالم می رود

نام قبلی را به شعر خود بیفزا ای جوان
تا شود از شعر نابت مهر جستارم روان