اگر ز هر خس و خاری فراکشی ....دامن بهار عیش تو را آفت خزان نرسد
یکی یدونم فاطی
آروم جونم فاطی
بزار سرتو روشنم فاطی
بی تو نمیتونم فاطی

اگر ز هر خس و خاری فراکشی ....دامن بهار عیش تو را آفت خزان نرسد
یکی یدونم فاطی
آروم جونم فاطی
بزار سرتو روشنم فاطی
بی تو نمیتونم فاطی
![]()
من همین قدر که با حال و هوایت-گهگاه-مرا هر گه بهار آید به خاطر یاد یار آید
به خاطر یاد یار آید مرا هر گه بهار آید
من همین قدر که با حال و هوایت-گهگاه-
برگی از باغچه ی شعر بچینم، کافیست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوبترینم! فاطیست
با دخل و تصرف
وقتی رفتی
تازه فهمیدم ؛
"چقدر تو را دوست داشتم"
برگرد
مگر همین را نمیخواستی
این روزها زیاد دلم برای تو تنگ میشود بهارم....
چشمانم را می بندم ، تو ظاهر میشوی فاطی
آنجا ببر مرا که شرابم نبرده است !
یه گل دادی به دستم خیال کردم بهاره
به دل گفتم مخور غم دیگه پایان کاره./....
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید فاطی ، از آن چشم و از آن ابرو ...
امان از اشکان.
امان از این مهندسان و معماران
یا بنایی را کج خلق میکنند
یا ک خُلقی را کج میکنند
آدینه در راه است و من در انتظارش
آوای خوش سر می دهد شور و صفایش
من خرابم بنشین،زحمتی آوا تو نکش
نفست باز گرفت،این همه سیگار نکش![]()
بیا آوا دگر شعری بخوانیمفیلتر های سیگارم را دور تا دور خود چیدم
دلتنیگ هایم را شماره کردم
تا ب خود امدم اشکان را دیدم
تا او را دیدم سریع فرار کردم![]()
[FONT="]ای زهرای زند دانی که:[/FONT][FONT="]من عقربم ؟![/FONT]بیا آوا دگر شعری بخوانیم
زهرچه غیر شعر خود را رهانیم
اشکان هرکس میشود به گونه ای جاریای زهرای زند دانی که:من عقربم ؟!
نه ...
مثل عقرب زهرها در خویش می ریزم
بیا آوا دگر شعری بخوانیم
زهرچه غیر شعر خود را رهانیم
نگو اینسان، همی آوای شعرت میکند مستم
تو گویی رهایی ای زهرای زند
همی گویم اسارت برای این دلِ تنگ
نگو اینسان، همی آوای شعرت میکند مستم
که با این حربه از جور و جفا جستم
مرا در غل و زنجیر میکند
زند را مست میکند؟
وای ب حال دگران
با اشعار ما چ حالی میکنند![]()
آوای شعرت جوششی استمرا در غل و زنجیر میکند
زند را مست میکند؟
وای ب حال دگران
با اشعار ما چ حالی میکنند![]()
هیزم بیار معرکه اینک شده اشکان چراجدال اوا و زهرا همیشه ماجرا دارد
یکی انگار در اینجا خیال کودتا دارد
هیزم بیار معرکه اینک شده اشکان چرا
گفتی تو عقرب بوده ای،آشکار زنی نیشم چرا؟
مرا در غل و زنجیر میکند
زند را مست میکند؟
وای ب حال دگران
با اشعار ما چ حالی میکنند![]()
آوای شعرت جوششی است
نه مثل برخی کوششی
زینسان به قلبم میدود
میسازدم مدحوششی:دی
دیگه مصرع اخر مجبوری بودش:دی
جدال اوا و زهرا همیشه ماجرا دارد
یکی انگار در اینجا خیال کودتا دارد
منو زهرا تو تا عاشقجدال اوا و زهرا همیشه ماجرا دارد
یکی انگار در اینجا خیال کودتا دارد
آوای شعرت جوششی است
نه مثل برخی کوششی
زینسان به قلبم میدود
میسازدم مدحوششی:دی
دیگه مصرع اخر مجبوری بودش:دی
انگار که چشم من سوراخ شده است
اشکانم به روی گونه هایم حمله ور شده است
اوای بی رمق مرا زند به گوش پتروس برسان
که انگشت او در چشم من تنها راه نجات من است
مرا هرگز نباشد با کنایه کار اشکاناین نیش کنایه داشت زهرا
اینگونه نخوان نگاه من را
چیزی که گفتید رو تصور کردم جدا خنندم گرفت:دیانگار که چشم من سوراخ شده است
اشکانم به روی گونه هایم حمله ور شده است
اوای بی رمق مرا زند به گوش پتروس برسان
که انگشت او در چشم من تنها راه نجات من است
منو زهرا تو تا عاشق
دو تا دلدار
دوتا مونس و همیار
تو ای اشکان ببین و بدان
قلبت تا قلبم گره ای خورد ای زهرا
از الان تا قیامت اشوبی ب پا کردی در من ای زهرا![]()
عجب عصر دل انگیزی که من اینجام
عجب دوستان(اقای رجایی-اوا-زهرا-واقای رحمتی و...)خوش ذوقی که در اینجان
![]()
عجب نوشابه اب وا کردی اوا
عجب پاچه ای خواراندی ز زهرا خخخ
دوش دیدم همی غم را تو معماری کنیعجب عصر دل انگیزی که من اینجام
عجب دوستان(اقای رجایی-اوا-زهرا-واقای رحمتی و...)خوش ذوقی که در اینجان
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
![]() |
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |