سلامی همچون باد صبا
ب پیران و مجید باند محله ی ما
![]()
دلم خوش باد و طوفانی
رحمتی باشد خیلی طولانی
عجب کاری نمودین خیبری ها
برنده شدین و رفتین به فینال رحمتی ها![]()
تشویق تو بود که بچه ها شیر شدن
اتی تا همیشه طرفدار تیم ما بمان![]()
ای روزگار خسته شدیم
داغون شدیم نالون شدیم رحمتی.خخ

تو که همیشه خندان و بشاشی اتی
مشکل تو دیگر چیست اینگونه نالانی اتی![]()
خسته ام زین زندگانی رحمتی
حال فکرکردن ندارم رحمتی![]()
همین که فکر نمیکنی همیشه خوشحالی اتی
کاش ما هم اینگونه راحت مثل تو باشیم اتیمشاهده پیوست 250219
رحمتی خبر آوردن برامون
هی میبزاه تیم بدمینتونمون!![]()

مربی تیم احتمالا خوب نیست اتی
پول بدید تا بیام مربی شم بشم من اتی![]()
موبایم خاموشه هیشکی ندارم
میخام برم آنتالیا من پول ندارم![]()
انتالیا هیچ خبری نیست اتی
همش تبلیغاته خوب نیست اتی
مدتی هست که قید همه چی را زده ام
نظری کن تو ز رحمت به من و بنده نواز
مدتی هست که قید همه چی را زده ام
نظری کن تو ز رحمت به من و بنده نواز
مدتی هست که قید همه چی را زده ام
نظری کن تو ز رحمت به من و بنده نواز
پر از رمز و سراسررمز و رازم
به چاخانهای باران دل نبازم خخخ
این منم پنهانترین افسانه ی شبهای تو / آنکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم / زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت . . .

تو باز آمدی اشکان کنایه ام بزنی؟!
برو بزن سند دل به دختران دگر

این منم پنهانترین افسانه ی شبهای تو / آنکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم / زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت . . .
خودم به خودم جواب میدم
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
دل من که سند نداره باران
دلم هست از برای همه یاران
دلم دریاست باران بحری عظیمست
دلم را قولنامه ای میفروشم

عجب اوضاع و احوالت بی ریخت است!
رجایی قیمت قولنامه ایش چند؟

به خریدارش دارد بستگی
مث وایفا بسته افزایشی هم دارد اما
این منم پنهانترین افسانه ی شبهای تو / آنکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم / زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت . . .
خودم به خودم جواب میدم
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
پروانه به یک سوختن آزاد شد از شمعبی نگاهِ عشق مجنون نیز لیلایی نداشت
بی مقدس مریمی دنیا مسیحایی نداشت
بی تو ای شوق غزلآلودهی شبهای من
لحظهای حتی دلم با من همآوایی نداشت
آنقدر خوبی که در چشمان تو گم میشوم
کاش چشمان تو هم اینقدر زیبایی نداشت!
این منم پنهانترین افسانهی شبهای تو
آنکه در مهتاب باران شوقِ پیدایی نداشت
در گریز از خلوت شبهای بیپایان خود
بی تو اما خوابِ چشمم هیچ لالایی نداشت
خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم
زیر بارانِ نگاهت شعر معنایی نداشت
پشت دریاها اگر هم بود شهری هاله بود
قایقی میساختم آنجا که دریایی نداشت
پشت پا میزد ولی هرگز نپرسیدم چرا
در پس نکامیم تقدیر جاپایی نداشت
شعرهایم مینوشتم دستهایم خسته بود
در شب بارانیات یک قطره خوانایی نداشت
ماه شب هم خویش میآراست با تصویرِ ابر
صورت مهتابیات هرگز خودآرایی نداشت
حرفهای رفتنت اینقدر پنهانی نبود
یا اگر هم بود ، حرفی از نمی ایی نداشت
عشق اگر دیروز روز از روزگارم محو بود
در پسِ امروزها دیروز، فردایی نداشت
بی تواما صورت این عشق زیبایی نداشت
چشمهایت بس که زیبا بود زیبایی نداشت
"وحید طلعت"
شاعرش باشد "وحید طلعت ای بهروزِ ما
ورنه پاسخ می گرفتی تو همین دیروزِ ما
گر وحید طلعتی به به چه نیکو آمدی
ورنه از دوری تو داغی بُوَد بر سوز ما
مقدمت گویم خوش آمد از خودت بیتی بگو
هم بیا و دلبری کن در پیِ هر روز ما
پروانه به یک سوختن آزاد شد از شمع
بیچاره دل ماست که در سوز و گدازست
رحمتی باش تو از جانبِ آن چرخِ کبود
تا بباری تا ابد بر هستیِ نیست و بود
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
| S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
| P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
|
|
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
|
|
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |