مشاعره با شعر سعدی

[siyavash51]

یار آن حریف نیست که از در درآیدم

عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود

 

[salvador]

دگر به صورت هیچ آفریده دل ندهم



که با تو صورت دیوار در نمی‌گنجد

 

[island1991]

مکن ملامتم ای دوست زینهار

کاین درد عاشقی به ملامت فزون شود

دوستی را گفتم اینک عمر شد گفت ای عجب

طرفه میدارم که بی دلدار چون بردی به سر؟

==================================================
استاد سیاوش عزیز سلام...
ممنون بابت تشکرها....شرمنده من تشکرام تموم شده....
و ممنونم بابت پایه گذاری این تاپیک...و ممنون از همراهیتون...
ایام به کام
شب خوش

 

[salvador]

رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی

ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت



دوستان شب خوش

 

[island1991]

رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی

ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت


دوستان شب خوش

ترش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی

که از دهان تو شیرین و دل نواز آید

 

[maryam_22]

دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم

خرم تن سعدی که برآمد به زبانت

 

[naghmeirani]

تا به گریبان نرسد دست مرگ

دست ز دامن نکنیمت رها

 

[island1991]

دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم

خرم تن سعدی که برآمد به زبانت

تا در میان نیاری بیگانه ای نه یاری

در باز هر چه داری گر مرد اتفاقی

 

[naghmeirani]

تا در میان نیاری بیگانه ای نه یاری

در باز هر چه داری گر مرد اتفاقی

یاری که با قرینی الفت گرفته باشد

هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی

 

[island1991]

یاری که با قرینی الفت گرفته باشد

هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی

یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی

رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی

 

[siyavash51]

یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار

که سوز عشق سخنهای دلنواز آرد

 

[island1991]

یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار

که سوز عشق سخنهای دلنواز آرد

درازنای شب از دردمندان پرس

که هر چه پیش تو سهل است سهل پنداری

 

[salvador]

یک زمان دیده من ره به سوی خواب برد



ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی

 

[island1991]

یک زمان دیده من ره به سوی خواب برد



ای خیال ار شبی از رهگذرم برخیزی

یک عمر هزار سال باید

تا من یکی گویم از هزار

 

[salvador]

راه آه سحر از شوق نمی‌یارم داد



تا نباید که بشوراند خواب سحرت

 

[island1991]

راه آه سحر از شوق نمی‌یارم داد



تا نباید که بشوراند خواب سحرت

تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی

به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران

 

[salvador]

نه راه شدن نه روی بودن

معشوقه ملول و ما گرفتار




هم زخم تو به چو می‌خورم زخم

هم بار تو به چو می‌کشم بار

 

[island1991]

نه راه شدن نه روی بودن

معشوقه ملول و ما گرفتار




هم زخم تو به چو می‌خورم زخم

هم بار تو به چو می‌کشم بار

رقیب نا متناسب چه اهل صحبت توست

که طبع او همه نیش و تو سر به سر نوشی

 

[salvador]

یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست

بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

 

[island1991]

یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست

بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

تا چند گویی ما و بس کوته کن ای رعنا و بس

نه خود تویی زیبا و بس ما نیز هم بد نیستیم

 

[salvador]

موجب فریاد ما خصم نداند که چیست

چاره مجروح عشق نیست بجز خامشی

 

[island1991]

موجب فریاد ما خصم نداند که چیست

چاره مجروح عشق نیست بجز خامشی

یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست

که سروهای چمن پیش قامتش پستند

 

[mahyam68]

یکی درخت گل اندر فضای خلوت ماست

که سروهای چمن پیش قامتش پستند

در آن نفـــــــس كه بميــــــــــرم، در آرزوي تـــو باشــــــــم
بدين اميــــــد دهـــم جان، كه خــاك كـــــوي تو باشـــم

 

[island1991]

در آن نفـــــــس كه بميــــــــــرم، در آرزوي تـــو باشــــــــم
بدين اميــــــد دهـــم جان، كه خــاك كـــــوي تو باشـــم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

 

[salvador]

من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر



از من ای خسرو خوبان تو نظر باز مگیر

 

[naghmeirani]

من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر



از من ای خسرو خوبان تو نظر باز مگیر

روزِ بهار است خیز ؛ تا به تماشا رویم

تکیه بر ایّام نیست ؛ تا دگر آید بهار

 

[salvador]

روزِ بهار است خیز ؛ تا به تماشا رویم

تکیه بر ایّام نیست ؛ تا دگر آید بهار

رقیب کیست که در ماجرای خلوت ما



فرشته ره نبرد تا به اهرمن چه رسد

 

[naghmeirani]

رقیب کیست که در ماجرای خلوت ما



فرشته ره نبرد تا به اهرمن چه رسد

دور نباشد که خلق ؛ روز تصّور کنند

گر بنمائی به شب ؛ طلعتِ خورشید وار

 

[salvador]

رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی



ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت

 

[island1991]

روزِ بهار است خیز ؛ تا به تماشا رویم

تکیه بر ایّام نیست ؛ تا دگر آید بهار

رفیق مهربان و یار همدم

همه کس دوست میدارند و من هم