لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

maryam.t.azadeh

عضو جدید
زندگی رو برا خودت کردی زهر مار بخدا...همه دوس دارن شاد و آزاد باشن و تو داری زندگی رو الکی واسه خودت تلخ میکنی و به موجود خیالی دلبستی و خودتو محدود به اون کردی!!خدا میدونه شاید اطرافت کسی بود که تورو دوس داشته باشه و تو ایقد بهش بی توجه بودی که نفرینت کرد و اینجور شدی؟؟؟؟؟
بابا ول کن مگه چند سال جوونی؟؟؟
یه جوری ازون پسره حرف میزنی آدم یاد کرگدن میفته!!!!آخه کرگدنها حیوانات مغروری هستن و دوس ندارن اصن معاشرتی با کرگدنای دیگه داشته باشن!!!واسه همینم در حال انقراضن!!!!
هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه ....شوخی میکنم.
بخدا جوونیتو داری حروم میکنی...فردا که معلوم شد طرف سرش یه جا دیگه گرم بوده و واسه همین باتو سرد برخورد میکرد و تو روحتم خبر نداشت!!!اونوقت حالت خوب جا میاد!!!100تا آمبولانس هم کمه برای آوردن و بردنت به بیمارستان!!!!
پسری که سی و خورده ای سالشه و محل هیچ دختری نمیذاره یا سرش یه جای کاملا مخفی گرمه یا یه جوری خودشو ارضا میکنه چه جسمی چه روحی...
بترس از روزی که ضربه ی روحی بخوری و طرف ازدواج کنه...واویلا....
بخدا بد بلایی سرت میاد...نمیتونی خودتو جمع کنی...
نتیجه ی کلیه بحث!
طرف ازتو خوشش نمیاد...چه خوشت بیاد چه نیاد...هیچ نشونه ی خوش یمنی هم در حرفات ندیدم و ندیدیم که بهت بگیم بیخیال نشو...پس داری عمرتو تلف میکنی

اتفاقا همین بوده و کسی بود که منو دوست داشت و از اهالی محل بود و ادم بدی هم نبود خیلی هم علاقه اش زیاد بود ولی من به خاطر اینکه این اقا رو توی خونه دوستم دیده بودم و مهرش به دلم افتاده بود اون بیچاره رو ردش کردم. البته با ادب و احترام و نه بی احترامی.
میدونم این اقا منو دوست نداره و منم مث شما هیچ علامتی دال بر علاقه ایشون به خودم ندیدم. ولی من ترجیح میدم اخر قصه بقول شما ازدواج این اقا با یه دختر دیگه باشه تااینکه بخواد به انزوا و زوال این ادم تموم بشه.من حداقلش وقتی خوشبختی شو ببینم راضی ترم تا بدبختی شو. جدی هم دوستش دارم و هم یه کمی دلسوزش هستم.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اتفاقا همین بوده و کسی بود که منو دوست داشت و از اهالی محل بود و ادم بدی هم نبود خیلی هم علاقه اش زیاد بود ولی من به خاطر اینکه این اقا رو توی خونه دوستم دیده بودم و مهرش به دلم افتاده بود اون بیچاره رو ردش کردم. البته با ادب و احترام و نه بی احترامی.
میدونم این اقا منو دوست نداره و منم مث شما هیچ علامتی دال بر علاقه ایشون به خودم ندیدم. ولی من ترجیح میدم اخر قصه بقول شما ازدواج این اقا با یه دختر دیگه باشه تااینکه بخواد به انزوا و زوال این ادم تموم بشه.من حداقلش وقتی خوشبختی شو ببینم راضی ترم تا بدبختی شو. جدی هم دوستش دارم و هم یه کمی دلسوزش هستم.

واقعا دیگه حرفی برای گفتن بهت ندارم فقط میتونم بگم مسخ شده ای!!!
مثه این فیلما دیدی یه نفر تو خواب راه میره!؟؟؟دقیقا انگار خوابی!!!
کاش ماهم مثه شما بودیم و دغدغه های شمارو داشتیم!!پبخدا خوشی زده زیر دلت...
مردم دارن برای درآوردن یه لقمه نون جون میکنن یکی هم مثه شما!!!
هعی.....
بشین دم زندگیت بذار اونم زندگیشو کنه!شاید اهداف بزرگی داره واسه زندگیش و با ازدواج نمیتونه بهش برسه!
اینجور که شما تعریفش کردی میگم شاید یه نابغه باشه و داره رو یه طرح کار میکنه که کل دنیا رو منفجر کنه!!!بذار زندگیشو کنه و به اهدافش برسه تو هم برو زندگیتو کن...بسپارش به زمان...
 

avayestan

کاربر بیش فعال
سلامی دوباره مریم جان؟ میگم سر کار نذاشتی مارو آبجی؟ من یه بار بهت گفتم در قبال خود طرف هم مسئولی.. و به قول دوستان بعد در برابر بچه هات.. خیلی وقته هی میگی میخوام برم پیش مشاور.. پس چرا نمیری ها؟ حرف ما بچه ها هم که تاثیری نداره.. قبول داری اما اصلا قانع نمیشی... بنظر من شما اونو واسه خودت بزرگش کردی.. بعدم اینقد که خودتو جلوش کوچیک کردی دیگه واسش معمولی شدی.. میدونه در هر حلاتی هستی.. و شما میخوای با هر لحظه بودنت دوس داشتنتو نشون بدی اما نمیدونی که باعث شدی ازش دور شی.. بابا اگه میخواس خب یه علاقه ای حرکتی... بعدم تابلوا شما درگیر احساسی.. و چون قبلا تجربه ای نداشتی.. فک میکنی دوس داشتن همینه... مطمئن باش زمان بگذره آروم میشی... سعی کن قوی باشی.. با خودت حرف بزن... خودتو جلو خودت ازین کوچیکتر نکن... شاید باید تا همین مقطع با چنین فردی میبودی... یه کم فاصله بگیر ازش.. اگه اومد دنبالت یعنی براش یه کم که مهمی؟ اگه نیومد... پس بخودت افتخار کن که تموم کننده این دوستی خودت بودی... تا یه ذره از عزت نفس از دس رفتت برگرده...
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها میشه این بحثو ببندیمش..
هر کسی میره پیش مشاور الزاما بدید معنا نیست که باید حرفشو گوش کنه...اون به خودش ضرر میزنه..به قول خود مریم خانم خدارو شکر حرف همه ماها یکی بود..
خوب دوستان ما همه داریم اشتباه میکنیم..قبول کنید و ایشون درست میگن..هیچ کسی تو دنیا شرایط ایشونو نداشتن و کسی نمیتونه درکشون کنه پس بیخیال دیگه....
وقت خودشه زندگی خودشه....حق تصمیم داره ما فقط وظیفه انسانیمونو در قبالشون انجام دادیم...هم نوع دوستی...بقیه اش به تصمیم خودشون برمیگرده..
مریم عزیز برات آرزوی سلامتی و خوشی و صبر بیش از حد میکنم....حال خواهی پند گیر خواهی......
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
من میخوام بحثه جدیدیو شروع کنم...
بچه ها فکر کنید میخواید با یه نفر ازدواج کنید..یا نه تازه پیشنهادشه و شما تازه یمخواید فکر کنید...هم دختر هم پسر...هر دو طرف.... طرفتون قبلا با یه نفر دیگه(تأکید میکنم بدون دوست بودن) تا مرحله عقد پیش رفته...یعنی اومدن خواستگاری جواب بله داده..یا رفتن خواستگاری جواب بله گرفتن...خرید و همه اینها انجام شده و قرار عقد هم گذاشته شده....اما بعدا همه چی به هم میخوره حالا این فرد میاد تو زندگی شما....

خب چطوری میشه فهمید دلیل به هم خوردن چی بوده..چون مطمئنا هر کسی طرف مقابلو مقصر میدونه و نمیتونید یه طرفه به قاضی برید و یه چیز دیگه

اصن این موضوع مهمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون میگم دوست نبودن و رابطه ای نبوده که بخواد منجر به عشق و به قول خودمون مشغول بودن فکر و ذهن بشه
 

avayestan

کاربر بیش فعال
من میخوام بحثه جدیدیو شروع کنم...
بچه ها فکر کنید میخواید با یه نفر ازدواج کنید..یا نه تازه پیشنهادشه و شما تازه یمخواید فکر کنید...هم دختر هم پسر...هر دو طرف.... طرفتون قبلا با یه نفر دیگه(تأکید میکنم بدون دوست بودن) تا مرحله عقد پیش رفته...یعنی اومدن خواستگاری جواب بله داده..یا رفتن خواستگاری جواب بله گرفتن...خرید و همه اینها انجام شده و قرار عقد هم گذاشته شده....اما بعدا همه چی به هم میخوره حالا این فرد میاد تو زندگی شما....

خب چطوری میشه فهمید دلیل به هم خوردن چی بوده..چون مطمئنا هر کسی طرف مقابلو مقصر میدونه و نمیتونید یه طرفه به قاضی برید و یه چیز دیگه

اصن این موضوع مهمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون میگم دوست نبودن و رابطه ای نبوده که بخواد منجر به عشق و به قول خودمون مشغول بودن فکر و ذهن بشه

مهم که هس.. ... و باید راجع به این مسئله تحقیق کرد.. ااینکه با طرف مقابل راجع به آینده و آشنایی بیشتر صحبت کنین و شناخت نسبی از طرف و خونوادش بدس بیارین... از طرف مقابل راجع به علت بهم خوردن موضوع قبل پبرسین... و دنبال جواب منطقی و عاقلانه باشین... دیگه اینکه اگر فرد مقابل مشکل آنچنانی نداشته باشه و مقصر اصلی نباشه بایستی.. آدرس و شماره خانواده مقابل رو به شما بدن و اینکه شما بخواین راجع به این مسئله تحقیق کنین و اون ترس و نگرانی نداشته باشه... و حتما با خود طرف قبلی حرف بزنین و جویای بهم خوردن علت باشین..مطمئنن چون شناختی از هیچکدوم ندارین هرکدومشون ممکنه به نفع خودشون حرف بزنن اینجاس که پرسیدنو تحقیق از اطرافیان واسه اینکه ببینین کدوم درس میگن واجب میشه.. خب اگر مشکل آنچنانی باشه توی ارتباط و آشنایی با اون آقا متوجه تناقض حرفهای طرفین میشین که اینجاس ک باید ب عقلتون رجوع کنین... شایدم به این نتیجه برسین که فقط به علت اختلاف سلیقه طرفین اون مسئله پیش اومده بوده... بعدازینکه به این نتیجه رسیدین طرف مقابل گزینه خوبی برای ازد هس... دیگه این مسئله مهم نیس...
البته به نطر من..اول سعی کنین شناختتون رو نسبت به رفتارای اون اقا بیشتر کنین و بعد برین دنبال علت اون موضوع..
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهم که هس.. ... و باید راجع به این مسئله تحقیق کرد.. ااینکه با طرف مقابل راجع به آینده و آشنایی بیشتر صحبت کنین و شناخت نسبی از طرف و خونوادش بدس بیارین... از طرف مقابل راجع به علت بهم خوردن موضوع قبل پبرسین... و دنبال جواب منطقی و عاقلانه باشین... دیگه اینکه اگر فرد مقابل مشکل آنچنانی نداشته باشه و مقصر اصلی نباشه بایستی.. آدرس و شماره خانواده مقابل رو به شما بدن و اینکه شما بخواین راجع به این مسئله تحقیق کنین و اون ترس و نگرانی نداشته باشه... و حتما با خود طرف قبلی حرف بزنین و جویای بهم خوردن علت باشین..مطمئنن چون شناختی از هیچکدوم ندارین هرکدومشون ممکنه به نفع خودشون حرف بزنن اینجاس که پرسیدنو تحقیق از اطرافیان واسه اینکه ببینین کدوم درس میگن واجب میشه.. خب اگر مشکل آنچنانی باشه توی ارتباط و آشنایی با اون آقا متوجه تناقض حرفهای طرفین میشین که اینجاس ک باید ب عقلتون رجوع کنین... شایدم به این نتیجه برسین که فقط به علت اختلاف سلیقه طرفین اون مسئله پیش اومده بوده... بعدازینکه به این نتیجه رسیدین طرف مقابل گزینه خوبی برای ازد هس... دیگه این مسئله مهم نیس...
البته به نطر من..اول سعی کنین شناختتون رو نسبت به رفتارای اون اقا بیشتر کنین و بعد برین دنبال علت اون موضوع..

قربونت برم....ممنونم گلی
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
سلامی دوباره مریم جان؟ میگم سر کار نذاشتی مارو آبجی؟ من یه بار بهت گفتم در قبال خود طرف هم مسئولی.. و به قول دوستان بعد در برابر بچه هات.. خیلی وقته هی میگی میخوام برم پیش مشاور.. پس چرا نمیری ها؟ حرف ما بچه ها هم که تاثیری نداره.. قبول داری اما اصلا قانع نمیشی... بنظر من شما اونو واسه خودت بزرگش کردی.. بعدم اینقد که خودتو جلوش کوچیک کردی دیگه واسش معمولی شدی.. میدونه در هر حلاتی هستی.. و شما میخوای با هر لحظه بودنت دوس داشتنتو نشون بدی اما نمیدونی که باعث شدی ازش دور شی.. بابا اگه میخواس خب یه علاقه ای حرکتی... بعدم تابلوا شما درگیر احساسی.. و چون قبلا تجربه ای نداشتی.. فک میکنی دوس داشتن همینه... مطمئن باش زمان بگذره آروم میشی... سعی کن قوی باشی.. با خودت حرف بزن... خودتو جلو خودت ازین کوچیکتر نکن... شاید باید تا همین مقطع با چنین فردی میبودی... یه کم فاصله بگیر ازش.. اگه اومد دنبالت یعنی براش یه کم که مهمی؟ اگه نیومد... پس بخودت افتخار کن که تموم کننده این دوستی خودت بودی... تا یه ذره از عزت نفس از دس رفتت برگرده...

باور کنین سرکار نذاشتم و هرچی گفتم واقعیت بود. من فک نکنم تو اینده در قبال بچه هام مسوول باشم چون میخوام یه ادم فوق العاده رو پدرشون کنم اما در مقابل خودم مسوولم میدونم چون دارم ذره ذره داغون میشم.
بهرحال ازتون خیلی ممنونم.میدونم درگیر احساس شدم و البته قبلا هم تجربه دوستی رو داشتم اما اونجورها درگیر علاقه و احساس نشده بودم. من با اومدن این ادم توی زندگیم تمام عزت نفس خودمو باختم متاسفانه
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
من میخوام بحثه جدیدیو شروع کنم...
بچه ها فکر کنید میخواید با یه نفر ازدواج کنید..یا نه تازه پیشنهادشه و شما تازه یمخواید فکر کنید...هم دختر هم پسر...هر دو طرف.... طرفتون قبلا با یه نفر دیگه(تأکید میکنم بدون دوست بودن) تا مرحله عقد پیش رفته...یعنی اومدن خواستگاری جواب بله داده..یا رفتن خواستگاری جواب بله گرفتن...خرید و همه اینها انجام شده و قرار عقد هم گذاشته شده....اما بعدا همه چی به هم میخوره حالا این فرد میاد تو زندگی شما....

خب چطوری میشه فهمید دلیل به هم خوردن چی بوده..چون مطمئنا هر کسی طرف مقابلو مقصر میدونه و نمیتونید یه طرفه به قاضی برید و یه چیز دیگه

اصن این موضوع مهمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون میگم دوست نبودن و رابطه ای نبوده که بخواد منجر به عشق و به قول خودمون مشغول بودن فکر و ذهن بشه


به نظر من اگه خونواده پسر باشن که همه موضوع رو نمی گن و مخفی کاری درشون هست .. نمی دونم چرا ولی همیشه نظرم به اینه
ولی خانواده دختر باشن بیشتر مسائل رو می گن .. شاید از عواقب کار می ترسن ..
ولی اگه کسی بخواد با چه دختر و چه پسری اینچنینی ازدواج کنه باید اقلا 5 ماه تحت نظر قرارش بده و با همه کس و کارش آشنا بشه
و بتونه بشناستش ...
مثلا اگه فرضا یه دختری تا مرحله عقد با آقایی رفت و بعد بهم خورد و معلوم شد این آقا معتاد بوده . خوب این یه چیزیه که کاملا مشخصه و
نمی شه پنهونش کرد و همه می فهمندش .....
ولی فرضا اگه همچین مردی فرضا با جنس مخالف رابطه داشته باشه . این ممکنه از خونوادش هم پنهون بمونه ... پس باید اونقدر پرس و جو کرد و
در مرحله های مختلف قرارش داد تا بتونی ببینی چه جور آدم و جنمش چیه !!!!!!!!!
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
باور کنین سرکار نذاشتم و هرچی گفتم واقعیت بود. من فک نکنم تو اینده در قبال بچه هام مسوول باشم چون میخوام یه ادم فوق العاده رو پدرشون کنم اما در مقابل خودم مسوولم میدونم چون دارم ذره ذره داغون میشم.
بهرحال ازتون خیلی ممنونم.میدونم درگیر احساس شدم و البته قبلا هم تجربه دوستی رو داشتم اما اونجورها درگیر علاقه و احساس نشده بودم. من با اومدن این ادم توی زندگیم تمام عزت نفس خودمو باختم متاسفانه

عزیزم چرا به این راحتی می گی نیست ..
بچه ات بزرگ شد نمی گه بهت تو از اخلاق و کردار همچین آدمی مطلع بودی .. چه دلیلی واسه ازدواج واسش دیدی ..
اون موقع چه جوابی بهش می دی؟؟
همین الان فکر کن و بگو ؟؟؟
من خیلی ها رو دیدم که الان زندگی بدی ندارن ولی بچه هاشون همچین حرفایی می زنند...
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
عزیزم چرا به این راحتی می گی نیست ..
بچه ات بزرگ شد نمی گه بهت تو از اخلاق و کردار همچین آدمی مطلع بودی .. چه دلیلی واسه ازدواج واسش دیدی ..
اون موقع چه جوابی بهش می دی؟؟
همین الان فکر کن و بگو ؟؟؟
من خیلی ها رو دیدم که الان زندگی بدی ندارن ولی بچه هاشون همچین حرفایی می زنند...

خب امیدوارم اینطوری نشه. عوضش من دارم سختی میکشم و تحمل میکنم. تازه چرا باید بچه ها گله کنن که یه مغز متفکر و یه ادم خیلی عجیب و شگفت اور پدرشونه. خب هر سکه ای دوتا رو داره یه روی این ادم سردی و غرور و بی مهری اونه و روی دیگه هم فهم و کمالاتشه. اما بازم میگم حرف شما جای خیلی تامل داره شایدم شما دارین راست میگین و من بعدا ضرر کنم و فرصت جبران نداشته باشم. راستش خودم الان کاملا دودل هستم.
 

avayestan

کاربر بیش فعال
باور کنین سرکار نذاشتم و هرچی گفتم واقعیت بود. من فک نکنم تو اینده در قبال بچه هام مسوول باشم چون میخوام یه ادم فوق العاده رو پدرشون کنم اما در مقابل خودم مسوولم میدونم چون دارم ذره ذره داغون میشم.
بهرحال ازتون خیلی ممنونم.میدونم درگیر احساس شدم و البته قبلا هم تجربه دوستی رو داشتم اما اونجورها درگیر علاقه و احساس نشده بودم. من با اومدن این ادم توی زندگیم تمام عزت نفس خودمو باختم متاسفانه
در قبال بچه هاتون مسئول نیستین؟ مطمئننین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بچه ای که نتونه با پدرش ارتباط قوی ایجاد کنه؟؟؟ پدری که به همه چیز با تمسخر نگاه کنه؟ و جز خوودش کسیو نبینه؟ بنظرتون اون بچه عقده ای نمیشه؟ و همش یه خلایی حس نمیکنه؟ شما عاشقین اما بچه اینو حس نمیکنه... چی بگم............
 
آخرین ویرایش:

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مهم که هس.. ... و باید راجع به این مسئله تحقیق کرد.. ااینکه با طرف مقابل راجع به آینده و آشنایی بیشتر صحبت کنین و شناخت نسبی از طرف و خونوادش بدس بیارین... از طرف مقابل راجع به علت بهم خوردن موضوع قبل پبرسین... و دنبال جواب منطقی و عاقلانه باشین... دیگه اینکه اگر فرد مقابل مشکل آنچنانی نداشته باشه و مقصر اصلی نباشه بایستی.. آدرس و شماره خانواده مقابل رو به شما بدن و اینکه شما بخواین راجع به این مسئله تحقیق کنین و اون ترس و نگرانی نداشته باشه... و حتما با خود طرف قبلی حرف بزنین و جویای بهم خوردن علت باشین..مطمئنن چون شناختی از هیچکدوم ندارین هرکدومشون ممکنه به نفع خودشون حرف بزنن اینجاس که پرسیدنو تحقیق از اطرافیان واسه اینکه ببینین کدوم درس میگن واجب میشه.. خب اگر مشکل آنچنانی باشه توی ارتباط و آشنایی با اون آقا متوجه تناقض حرفهای طرفین میشین که اینجاس ک باید ب عقلتون رجوع کنین... شایدم به این نتیجه برسین که فقط به علت اختلاف سلیقه طرفین اون مسئله پیش اومده بوده... بعدازینکه به این نتیجه رسیدین طرف مقابل گزینه خوبی برای ازد هس... دیگه این مسئله مهم نیس...
البته به نطر من..اول سعی کنین شناختتون رو نسبت به رفتارای اون اقا بیشتر کنین و بعد برین دنبال علت اون موضوع..

در قبال بچه هاتون مسدول نیستین؟ مطمئننین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بچهای که نتونه با پدرش ارتباط قوی ایجاد کنه؟؟؟ پدری که به همه چیز با تمسخر نگاه کنه؟ و جز خوودش کیو نبینه؟ بنظرتون اون بچه عقده ای نمیشه؟ و همیشه یه خلایی حس نمیکنه؟ شما عاشقین اما بچه اینو حس نمیکنه... چی بگم............



عزیز جان ایشون فقط عاشق موقعیت طرف شده و جنبه های دیگه رو داره فاکتور میگیره تو این روابط شما جوش نیار حالا به قول آقا وحید اگه خواستگاری هم کرده بود ازشون یه چیز.همینطور که دردونه گفت بحث رو ببندیمش بهتره.ایشالا مریمی خوشبخت بشی ،بهترین ها رو بدست بیاری همیشه.
اما جواب دردونه من با جوابی که همین دوستمون دادم موافقم اما باید دختره هم از همه لحاظ آمادگی داشته باشه چون مدام با طرف قبلی از طرف اطرافیان پسر مقایسه میشه و حتی گاها پیش میاد که طرف رو اشتباهی با نام فرد قبلی خطاب میکنن این خودش یه فاجعه هست اما خب دوره کوتاهی داره این ماجرا .اینا رو که گفتم اتفاقاتی بود که با چشم خودم دیدم.اما دقیقا تحقیق نقش خوب و به سزایی داره چه از آشنایان طرف باشه چه از اطرافیان دور.
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
عزیز جان ایشون فقط عاشق موقعیت طرف شده و جنبه های دیگه رو داره فاکتور میگیره تو این روابط شما جوش نیار حالا به قول آقا وحید اگه خواستگاری هم کرده بود ازشون یه چیز.همینطور که دردونه گفت بحث رو ببندیمش بهتره.ایشالا مریمی خوشبخت بشی ،بهترین ها رو بدست بیاری همیشه.
.

منم همچین فکرایی می کنم در موردتون ...
عزیزم همیشه متفاوت بودن کافی نیست .... این بچه باید بتونه با خانواده اش کنار بیا د..
اینکه سهمش فقط این باشه که بگه پدر من متفکر و دانشمند و چه می دونم اون چیزایی که شما می گید نیست ..
این بچه نیاز به عشق داره .. متوجه هستی ..
هیچ کس هم نمی تونه جز خانواده واسش این خلا رو پر کنه .. تازه این روزا که از دست خانواده ها هم کم برمی یاد و نتایجش در جامعه کاملا معلومه ..
حالا ببینید اگه عشق و محبت نبینن دیگه چی میشن ...
و آخرش هم اینه که اگه از طرف پدر ندید میاد طرف شما و شما هم 100 تای عشق پدر رو به بچه بدید بازم اون کافی اش نیست ..
نمی دونم راستش .. من این شخص رو ندیدم .. شاید در زندگی مشترک رفتار و کردارش رو به نحوی خوب کرد و همون اندازه هم
توقع داشته باش که بد هم کنه .. چون با این خصوصیاتش به قسمت بد بیشتر تمایل داره ..
 
آخرین ویرایش:

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
شما از پدرت چه توقعی داری؟؟؟؟؟؟؟ توقع داری مهربون باشه یا شگفت انگیز ............
ببین عزیزم شگفت انگیز هم باشه واسه یه مدت .. می فهمی نه همه اش...
من فکر می کنم بیشتر با مشاور صبحت داشته باش..
امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری ...
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب امیدوارم اینطوری نشه. عوضش من دارم سختی میکشم و تحمل میکنم. تازه چرا باید بچه ها گله کنن که یه مغز متفکر و یه ادم خیلی عجیب و شگفت اور پدرشونه. خب هر سکه ای دوتا رو داره یه روی این ادم سردی و غرور و بی مهری اونه و روی دیگه هم فهم و کمالاتشه. اما بازم میگم حرف شما جای خیلی تامل داره شایدم شما دارین راست میگین و من بعدا ضرر کنم و فرصت جبران نداشته باشم. راستش خودم الان کاملا دودل هستم.
شگفت آور؟؟؟؟پدری که بلد نیست احساسات خرج کنه میشه شگفت انگیز؟؟؟؟شگفت آور؟
به نظر من اگه خونواده پسر باشن که همه موضوع رو نمی گن و مخفی کاری درشون هست .. نمی دونم چرا ولی همیشه نظرم به اینه
ولی خانواده دختر باشن بیشتر مسائل رو می گن .. شاید از عواقب کار می ترسن ..
ولی اگه کسی بخواد با چه دختر و چه پسری اینچنینی ازدواج کنه باید اقلا 5 ماه تحت نظر قرارش بده و با همه کس و کارش آشنا بشه
و بتونه بشناستش ...
مثلا اگه فرضا یه دختری تا مرحله عقد با آقایی رفت و بعد بهم خورد و معلوم شد این آقا معتاد بوده . خوب این یه چیزیه که کاملا مشخصه و
نمی شه پنهونش کرد و همه می فهمندش .....
ولی فرضا اگه همچین مردی فرضا با جنس مخالف رابطه داشته باشه . این ممکنه از خونوادش هم پنهون بمونه ... پس باید اونقدر پرس و جو کرد و
در مرحله های مختلف قرارش داد تا بتونی ببینی چه جور آدم و جنمش چیه !!!!!!!!!
فدات شم مرسی...
عزیز جان ایشون فقط عاشق موقعیت طرف شده و جنبه های دیگه رو داره فاکتور میگیره تو این روابط شما جوش نیار حالا به قول آقا وحید اگه خواستگاری هم کرده بود ازشون یه چیز.همینطور که دردونه گفت بحث رو ببندیمش بهتره.ایشالا مریمی خوشبخت بشی ،بهترین ها رو بدست بیاری همیشه.
اما جواب دردونه من با جوابی که همین دوستمون دادم موافقم اما باید دختره هم از همه لحاظ آمادگی داشته باشه چون مدام با طرف قبلی از طرف اطرافیان پسر مقایسه میشه و حتی گاها پیش میاد که طرف رو اشتباهی با نام فرد قبلی خطاب میکنن این خودش یه فاجعه هست اما خب دوره کوتاهی داره این ماجرا .اینا رو که گفتم اتفاقاتی بود که با چشم خودم دیدم.اما دقیقا تحقیق نقش خوب و به سزایی داره چه از آشنایان طرف باشه چه از اطرافیان دور.
بعله همینطوره...
عسیسم من متوجه نشدم دقیقا منظورت چی بود
شما از پدرت چه توقعی داری؟؟؟؟؟؟؟ توقع داری مهربون باشه یا شگفت انگیز ............
ببین عزیزم شگفت انگیز هم باشه واسه یه مدت .. می فهمی نه همه اش...
من فکر می کنم بیشتر با مشاور صبحت داشته باش..
امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری ...
عزیزم اگه بچه هات مثه من بودن چی؟؟؟؟؟؟؟/عاشق احساس بودن و دنیا دمیا پول به چشمشون نیاد وقتی بی مهری میدیدن چی جواب میدی؟؟؟؟؟؟/
شما حق نداری به جای اونا نظر بدی.هر کسی جا یخودشو داره....اونا حق دارن پدریداشته باشن که عاشق مادرشون باشه و بهش محبت کنه و تو خونه خوب با مادرشون بحرفه تا انگیزه پیدا کنن..تا اعتماد بنفس بگیرنو بزرگ شن...

گلی خونه شما سرده ..تاریکه....متأسفم که رک هستم..اما نمیتونم دروغ گو باشم....

اون آقا هم حق انتخاب داره...
وحید راست میگفت شاید اصلا غرور داشته باشه غروورش واسه اینه که بهتون بفهمونه عاشقتون نیست و شما از زندگیش برید بیرون..منتظ روزی نباشید که تحقیر شید..
چون درکت میکنم اینارو دارم میگم..چون میدونم تحقیر شدن چقدر بده اینارودارم هزار بار بهت میگم.
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
در قبال بچه هاتون مسئول نیستین؟ مطمئننین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بچه ای که نتونه با پدرش ارتباط قوی ایجاد کنه؟؟؟ پدری که به همه چیز با تمسخر نگاه کنه؟ و جز خوودش کسیو نبینه؟ بنظرتون اون بچه عقده ای نمیشه؟ و همش یه خلایی حس نمیکنه؟ شما عاشقین اما بچه اینو حس نمیکنه... چی بگم............

چرا مسوول هستم. ولی خب در مقابل خودمم مسوولم.شاید رابطه من با ایشون جای تجدید نظر داشته باشه و باید یه مقدار منطقی تر نیگا کنم به قضیه ولی نمیشه هم که ادمی مث ایشون هیچوقت ازدواج نکنه و بچه دار نشه به خاطر اخلاق و شخصیت خاص خودش. ایشون هم حق داره از مواهب زندگی استفاده کنه و روزی اگه دوست داشت پدر بشه. بالاخره این دوره بچه ها یه مقداری هم توی جامعه بزرگ میشن و اگه پدر و مادر براشون کم بزارن دوستا و همکلاسی ها تا حدی جبرانش میکنن.
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
منم همچین فکرایی می کنم در موردتون ...
عزیزم همیشه متفاوت بودن کافی نیست .... این بچه باید بتونه با خانواده اش کنار بیا د..
اینکه سهمش فقط این باشه که بگه پدر من متفکر و دانشمند و چه می دونم اون چیزایی که شما می گید نیست ..
این بچه نیاز به عشق داره .. متوجه هستی ..
هیچ کس هم نمی تونه جز خانواده واسش این خلا رو پر کنه .. تازه این روزا که از دست خانواده ها هم کم برمی یاد و نتایجش در جامعه کاملا معلومه ..
حالا ببینید اگه عشق و محبت نبینن دیگه چی میشن ...
و آخرش هم اینه که اگه از طرف پدر ندید میاد طرف شما و شما هم 100 تای عشق پدر رو به بچه بدید بازم اون کافی اش نیست ..
نمی دونم راستش .. من این شخص رو ندیدم .. شاید در زندگی مشترک رفتار و کردارش رو به نحوی خوب کرد و همون اندازه هم
توقع داشته باش که بد هم کنه .. چون با این خصوصیاتش به قسمت بد بیشتر تمایل داره ..

در مورد تربیت و اینده بچه ها تا حد زیادی نظرتونو قبول دارم. خب متاسفانه منم درگیر شدم میدونم بچه فقط به مهر و محبت والدینش نیاز داره نه چیز دیگه ولی منم به وجود این ادم نیاز دارم از هرچیزی بیشتر حتی بیشتر از نیاز یه بچه به عاطفه پدر و مادرش.
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد تربیت و اینده بچه ها تا حد زیادی نظرتونو قبول دارم. خب متاسفانه منم درگیر شدم میدونم بچه فقط به مهر و محبت والدینش نیاز داره نه چیز دیگه ولی منم به وجود این ادم نیاز دارم از هرچیزی بیشتر حتی بیشتر از نیاز یه بچه به عاطفه پدر و مادرش.

شما ازدواج کردین بچه دار هم شدین!!!؟:surprised:
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
شما از پدرت چه توقعی داری؟؟؟؟؟؟؟ توقع داری مهربون باشه یا شگفت انگیز ............
ببین عزیزم شگفت انگیز هم باشه واسه یه مدت .. می فهمی نه همه اش...
من فکر می کنم بیشتر با مشاور صبحت داشته باش..
امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری ...

توقع دارم مهربون باشه همین. حتما با مشاور صحبت میکنم ممنون از شما.
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
شما ازدواج کردین بچه دار هم شدین!!!؟:surprised:

خیر ما هنوز تو مرحله اشنایی هستیم. دوستان عزیز یه فرض رو طرح کردن و منم جواب سوال دوستان رو به نظر خودم دادم. مثلا اگه ازدواج کنیم بنا به نظر دوستان امکان داره که بچه ها به مشکل بخورن. من حرف این عزیزان رو تا حد زیادی میپذیرم اما خب منم انسانم و دل دارم و برا خودم بهترین رو میخوام.
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیر ما هنوز تو مرحله اشنایی هستیم. دوستان عزیز یه فرض رو طرح کردن و منم جواب سوال دوستان رو به نظر خودم دادم. مثلا اگه ازدواج کنیم بنا به نظر دوستان امکان داره که بچه ها به مشکل بخورن. من حرف این عزیزان رو تا حد زیادی میپذیرم اما خب منم انسانم و دل دارم و برا خودم بهترین رو میخوام.

بله.امیدوارم موفق باشید...;)
 

-anjel-

عضو جدید
چرا مسوول هستم. ولی خب در مقابل خودمم مسوولم.شاید رابطه من با ایشون جای تجدید نظر داشته باشه و باید یه مقدار منطقی تر نیگا کنم به قضیه ولی نمیشه هم که ادمی مث ایشون هیچوقت ازدواج نکنه و بچه دار نشه به خاطر اخلاق و شخصیت خاص خودش. ایشون هم حق داره از مواهب زندگی استفاده کنه و روزی اگه دوست داشت پدر بشه. بالاخره این دوره بچه ها یه مقداری هم توی جامعه بزرگ میشن و اگه پدر و مادر براشون کم بزارن دوستا و همکلاسی ها تا حدی جبرانش میکنن.


وااااااااااااااااااااااااااااای خدای من :eek:
دوست عزیز جمله ی آخر پستت که پر رنگ کردم از اون جمله هاست که خواننده رو آتیش ش ش ش ش میزنه ها، مخصوصا اگه از علاقه مندان به کودکان باشه و رو بچه ها غیرت داشته باشه عین من!
الان یعنی حس ام غیر قابل وصفه دوستان! حرفم نمیاد! اینجاهاس که میبینی کلمه ها به هیچ دردی نمیخورن!
:w06: :w39: :w00::w22:
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
شگفت آور؟؟؟؟پدری که بلد نیست احساسات خرج کنه میشه شگفت انگیز؟؟؟؟شگفت آور؟

فدات شم مرسی...

بعله همینطوره...
عسیسم من متوجه نشدم دقیقا منظورت چی بود

عزیزم اگه بچه هات مثه من بودن چی؟؟؟؟؟؟؟/عاشق احساس بودن و دنیا دمیا پول به چشمشون نیاد وقتی بی مهری میدیدن چی جواب میدی؟؟؟؟؟؟/
شما حق نداری به جای اونا نظر بدی.هر کسی جا یخودشو داره....اونا حق دارن پدریداشته باشن که عاشق مادرشون باشه و بهش محبت کنه و تو خونه خوب با مادرشون بحرفه تا انگیزه پیدا کنن..تا اعتماد بنفس بگیرنو بزرگ شن...

گلی خونه شما سرده ..تاریکه....متأسفم که رک هستم..اما نمیتونم دروغ گو باشم....

اون آقا هم حق انتخاب داره...
وحید راست میگفت شاید اصلا غرور داشته باشه غروورش واسه اینه که بهتون بفهمونه عاشقتون نیست و شما از زندگیش برید بیرون..منتظ روزی نباشید که تحقیر شید..
چون درکت میکنم اینارو دارم میگم..چون میدونم تحقیر شدن چقدر بده اینارودارم هزار بار بهت میگم.

ممنون که منو درک میکنین. کاش حس منو هم یه کم درک میکردین میدونم درک میکنین کاش بیشتر درک میکردین. من بدون این مرد نمیتونم نفس بکشم ولی حضورشم تو زندگیم همش عذابم میده. تمام غرور و شخصیت منو با رفتارهاش له کرده. ایشون عاشق هیچی و هیچکس نیست فقط عاشق خودشه اما تو دنیای منیت و خودپرستی خودش دوست داره که مث بقیه ادم ها خانواده و بچه داشته باشه. اونم یه طرف قضیه است. فعلا تا اینجاش این ادم تمام شخصیت منو لگدمال کرده و کاری کرده که من جدی فکر میکنم هیچ صفت خوبی ندارم چون تموم خوبی ها فقط مال ایشونه. شما تا اینجا رو داشته باشین حالا وای به روزی که ایشون بخواد با کسی ازدواج کنه و بچه هم داشته باشه.............
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
[/B]
وااااااااااااااااااااااااااااای خدای من :eek:
دوست عزیز جمله ی آخر پستت که پر رنگ کردم از اون جمله هاست که خواننده رو آتیش ش ش ش ش میزنه ها، مخصوصا اگه از علاقه مندان به کودکان باشه و رو بچه ها غیرت داشته باشه عین من!
الان یعنی حس ام غیر قابل وصفه دوستان! حرفم نمیاد! اینجاهاس که میبینی کلمه ها به هیچ دردی نمیخورن!
:w06: :w39: :w00::w22:

شاید من بد توضیح دادم گلم. منظور اینکه بهرحال همه ما یه مقدار از کمبودهامونو توی دبیرستان و دانشگاه جبران کردیم با داشتن دوست و همکلاسی و معلم و استاد. منظورم خدانکرده دوستای ناباب نبود:redface:
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هعی خداااااااااااااااا....
بچها یکی بخواد درس بخونه و انگیزه هم داشته باشه اما تا یه کم بخونه خستش بشه باید چه کنه؟؟؟
دوس دارم درس بخونم اما تا یکم میخونم بیخیال میشم!!!چه کنم که مثه سابق بتونم 8 ساعت پشت سرهم بخونم!!!؟؟؟خیلی دوس دارم بخونم بخدا...
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاید من بد توضیح دادم گلم. منظور اینکه بهرحال همه ما یه مقدار از کمبودهامونو توی دبیرستان و دانشگاه جبران کردیم با داشتن دوست و همکلاسی و معلم و استاد. منظورم خدانکرده دوستای ناباب نبود:redface:

خیلیم خوبه...
ولی حالا داری بحث کییییییی رو میکنی؟؟؟؟؟؟
 

maryam.t.azadeh

عضو جدید
خیلیم خوبه...
ولی حالا داری بحث کییییییی رو میکنی؟؟؟؟؟؟

دوستان گفتن که اگه تو یعنی من با فرد مورد علاقه ام ازدواج کنم بچه های اینده ما دچار عقده کمبود محبت از جانب پدر میشن. من حرف دوستان رو قبول دارم اما خب گفتم بالاخره بچه یه بخشی از عقده هاشو تو مدرسه و با دوستاش جبران میکنه. اما خب یه خورده بدجوری گفتم و سوءتفاهم پیش اومد. منظورم دوستای سالم بود و اینکه بچه تو خونه کاملا تو خلاء عاطفی نباشه.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان گفتن که اگه تو یعنی من با فرد مورد علاقه ام ازدواج کنم بچه های اینده ما دچار عقده کمبود محبت از جانب پدر میشن. من حرف دوستان رو قبول دارم اما خب گفتم بالاخره بچه یه بخشی از عقده هاشو تو مدرسه و با دوستاش جبران میکنه. اما خب یه خورده بدجوری گفتم و سوءتفاهم پیش اومد. منظورم دوستای سالم بود و اینکه بچه تو خونه کاملا تو خلاء عاطفی نباشه.

وووووووووووووووووو....تو فکر این چیزا هم رفتین!!!
نه آدمای این شکلی واسه بچهاشون کم نمیذارن چون دوس دارن بچهاشونم مثه خودشون خاص بشن...
ول کنین این بحثو....بیخیال بابا...زندگیتو کن
 

Similar threads

بالا