كوي دوست

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باز هجر یار دامانم گرفت
باز دست غم گریبانم گرفت
چنگ در دامان وصلش می‌زدم
هجرش اندر تاخت، دامانم گرفت
جان ز تن از غصه بیرون خواست شد
محنت آمد، دامن جانم گرفت
در جهان یک دم نبودم شادمان
زان زمان کاندوه جانانم گرفت
آتش سوداش ناگه شعله زد
در دل غمگین حیرانم گرفت
تا چه بد کردم؟ که بد شد حال من
هرچه کردم عاقبت آنم گرفت
 

R-ALI

عضو جدید
غزلی چون خود شما زیبا

با غروب این دل گرفته مرا
می رساند به دامن دریا
می روم گوش می دهم به سکوت
چه شگفت است این همیشه صدا
لحظه هایی که در فلق گم شدم
با شفق باز می شود پیدا
چه غروری چه سرشکن سنگی
موج کوب است یا خیال شما
دل خورشید هم به حالم سوخت
سرخ تر از همیشه گفت : بیا
می شد اینجا نباشم اینک ‚ آه
بی تو موجم نمی برد زینجا
راستی گر شبی نباشم من
چه غریب است ساحل تنها
من و این مرغهای سرگردان
پرسه ها می زنیم تا فردا
تازه شعری سروده ام از تو
غزلی چون خود شما زیبا
تو که گوشت بر این دقایق نیست
باز هم ذوق گوش ماهی ها
 

rasool.civil

مدیر بازنشسته
بايد امروز دويد
از سياهي رد شد
به سپيدي گرويد
و در اين ساعتو اين لحظه ي عمر
كه نشستن مرگ استو نديدن طائون
به وجود قطره ي اشك نوشت...
كه چه زيبايي اشك...
و چه اندازه تنت شفاف است...
بايد امروز به خود گفت كه ديگر نه سپهر است ،نه ديوان سپهر...
كه به دستان منو تو
شعري از باد دهد
و نوت فاصله را ياد دهد
و همين فاصله هاست
كه به ما ميفهماند...
آري آن دوست كجاست؟؟؟
آه آن سرو چه شد؟؟؟
من چنين ميگويم...
دوستان اگه واسه تبريك روز تولد ،شعر يا متن خوشگل داريد بذاريد.
ممنون:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد

من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد

همای گو مفکن سایه شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد

بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد

هوای کوی تو از سر نمی‌رود آری
غریب را دل سرگشته با وطن باشد

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
آب حيات من است خاک سر کوي دوست
گر دو جهان خرمي است ما و غم روي دوست
ولوله در شهرنيست جز شکن زلف يار
فتنه در آفاق نيست جز غم ابروي دوست
داروي عشاق چيست زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چيست زخم ز بازوي دوست
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل
روز قيامت زنم خيمه به پهلوي دوست
هر غزلم نامه اي است صورت حالي در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوي دوست .
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
آوازه عشق چون تو کم نیست برو
ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید
گر می ترسی کار تو هم نیست برو
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه ره پيداست:
نوشته بر سر هريک به سنگ اندر،
حديثي که‌ش نمي‌خواني بر آن ديگر.
نخستين:‌راه نوش و راحت و شادي
به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادي
دو ديگر: راه‌ِ نيمش ننگ، نيمش نام،
اگر سر برکني غوغا، وگر دم درکشي آرام.
سه ديگر: راه بي‌برگشت، بي‌فرجام

من اين‌جا بس دلم تنگ است
و هر سازي که مي‌بينم بدآهنگ است!
بيا ره‌توشه برداريم،
قدم در راه بي‌برگشت بگذاريم؛
ببينيم آسمان "هرکجا" آيا همين رنگ است؟
...
 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
از ستارگان
به خانه پناه می برند
شب اما,آمده است!
در خانه دخترکی مرده است
با رز سرخی پنهان به طره ی گیس!
شش بلبل بر نرده ها
مرثیه اش را می خوانند
و آه از نهاد گیتار ها بر می آید!

 

vahm

عضو جدید
کاربر ممتاز
رؤياي روزانه
آنچنان خستهام
كه
وقتي تشنهام
با چشمهاي بسته
فنجان را كج ميكنم
و آب مينوشم
آخر اگر كه چشم بگشايم
فنجاني آنجا نيست
خستهتر از آنام
كه راه بيفتم
تا برايِ خود چاي آماده سازم (كنم)
آنچنان بيدارم
كه ميبوسمت
و نوازشت ميكنم
و سخنانت را ميشنوم
و پسِ هر جرعه
با تو سخن ميگويم
و بيدارتر از آنَم
كه چشم بگشايم
و بخواهم تو را ببينم
و ببينم
كه تو نيستي
در كنارم.
 

soudabe

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از غم تنهایی خویش ناله کرده ام درد دل نوشته ام تو را بهانه کرده ام
غم دل خسته ام با تو تقسیم کرده ام قصه ی دل از برای تو تفسیر کرده ام
در هر نفسم اسم تو را ذکر کرده ام در سیاهی شب به تو فکر کرده ام
من نام تو را به هر بهانه فریاد کرده ام دل بشکسته از قفس آزاد کرده ام
من حدیث عاشقی کوته کنم در این نفس
بی تو عاقبت بمیریم در این قفس
 

Data_art

مدیر بازنشسته
چنان پرشد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
(حافظ)

گر من از سر زنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
(حافظ)
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای دور از دست! پر تنهایی خسته است
گه گاه، شوری بوزان
باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا