فرازی بر عملیات بدر

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
عمليات بدر توسط رزمندگان اسلام عليه نيروهاي متجاوز عراقي در منطقه شرق رودخانه دجله (1363ش)

عملیات بدر

رمز عملیات یا فاطمه الزهرا (س)
آغاز عملیات 1362/12/26
پایان عملیات 1363/12/19

جبهه جنوبی
مکان عملیات هور الهویزه

نوع تک گسترده
فرماندهی سپاه

سازمان عمل‌کننده مشترک
رزمندگان ایرانی در عملیات بدر


عملیات بدر با رمز یا فاطمه الزهرا (س) در محور هور الهویزه به صورت گسترده در تاریخ ۲۶/۱۲/۱۳۶۳ به فرماندهی سپاه انجام شد. دو سپاه اصفهان و خوزستان در این عملیات شرکت داشتند و نیروهای ایران پس از پیشروی اولیه در جزایر مجنون و گرفتن پاسگاه ترابه، شکست سختی خورده و تقریبا ۹۰٪ سربازان این دو سپاه اسیر یا کشته شد@@@@@@@@@@@@@@
بازخوانی عمليات بدر
نام عملیات : عمليات بدر
رمز عملیات : یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
محدوده زماني: 19/12/1362 تا 26/12/1363
مکان عملیات: جبههٔ جنوبی ( هور الهویزه(
نوع تک: گسترده
فرماندهی: سپاه
سازمان عمل‌کننده: مشترک
دستاوردها: آزادسازي 800 كيلومترمربع، دهها پاسگاه، جاده الحچرده، انهدام 6 هواپيما، 5 بالگرد، 250 تانك و نفربر، 200 خودرو نظامي

مقدمه


بعداز عملیات خیبر، دشمن علاوه بر سازماندهی سپاه های اول، دوم، سوم و چهارم،اقدام به تشکیل فرماندهی شرق دجله و رده های مواضع پدافندی در سراسر منطقهجنوب کرد و در مسیر آب راه ها و در داخل نیزارها کمین هایی قرار داد تا درصورت هجوم نیروهای ایرانی، نقش هشدار دهنده و تاخیری داشته باشند و ازنزدیکی نیروهای شناسایی به خط دشمن نیز ممانعت به عمل آورد و به منظور زیرنظر داشتن هرگونه تحرک و داشتن دید کلی بر هور و اطراف آن دکل های متعددیرا نصب کرد. گذشته از کمین و نصب دکل ها، در آب راه ها موانع قابل ملاحظهای ایجاد کرد که گذشتن از آن ها بسیار سخت و بلکه غیر ممکن می نمود. بعداز این موانع، سیل بندی هم مشرف بر آب به عرض 12 متر و ارتفاع 2 متر احداثکرده و بر روی آن سنگرهای متعددی تعبیه، که از سه جهت، دارای دید کافی برروی آب بود.


در حالی که دستیابی به یک جناح از دشمن در شمال بصره وقطع جاده مهم بصره – العماره، که می توانست منطقه مانور مناسبی را برایعملیات های آینده به سمت بصره و یا العماره باز نموده و دروازه جدیدی رابرای ورود به مناطق خشکی جدید بگشاید، هم چنان به عنوان یک هدف مهم تلقیمی شد؛ عواملی هم چون تجربیات به دست آمده از عملیات خیبر در خصوص الزاماتپشتیبانی و تاکتیکی و عملیات آبی و خاکی، جبران بسیاری از نواقص وکمبودهای مهندسی موجود در عملیات مذکور، در اختیار داشتن جزایر مجنون بهعنوان مناطق واسط و سرپل که امکان تمرکز نیروها و انتقال تجهیزات به جلورا تسهیل می نمود، موجب شدند منطقه غرب هورالهویزه مجدداً برای انجامعملیات بزرگ بعدی انتخاب گردد.

اهداف عملیات

دستیابی و تسلط بر جاده العماره – بصره و نیز راهیابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله – که استان های ناصریه، بصره و العماره را احاطه کرده است – و هم چنین تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود.

هم چنین تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود. هم چنین، پاکسازی پاسگاه های ترابه، بلال، ابولیله و نیز روستاهای البیضه، الصخره، پَد خندق و انهدام پل های العزیر، خندق و ... در حد شمالی منطقه عملیات؛ و پاکسازی روستاها و انهدام پل هایی همچون جوبیر و ... در حد جنوبی منطقه در دستور عملیات بود.


منطقه عملیاتمنطقهعملیات در غرب هورالهویزه واقع است که از شمال به ترابه و زجیه و از جنوببه القرنه و کانال سوئیب محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعتمتفاوت است: یک خشکی در قسمت غربی که حداقل عرض آن 2 کیلومتر در زجیه وحداکثر عرض آن 8 تا 9 کیلومتر در عزیر و الهاله می باشد و 2 هور بزرگ (هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب) این خشکی را احاطه نموده اند. طولمنطقه عملیات از ترابه تا الهویدی حدود 50 کیلومتر می باشد. زمین آن ازجنس خاک رس نمکی و به حالت گرد است. در نزدیکی سیل بندهای هور نیز با نشستآب، منطقه حالت باتلاقی به خود می گیرد. هم چنین، منطقه مذکور توسطرودخانه دجله به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می شود که 4/3 خشکی منطقه درشرق رودخانه واقع است. جاده حساس و مهم بغداد – بصره نیز در غرب رودخانهواقع است. وسعت کل منطقه عملیات اعم از خشکی و هور 1000 کیلومتر مربعمی باشد که 250 کیلومتر مربع آن خشکی و مابقی آن هور می باشد، دراین منطقهیکی از بزرگ ترین ذخایر نفت عراق موجود می باشد که دولت عراق مشغول بررسیو نقشه برداری آن شده بود.

استعداد دشمن
از منطقه قلعه صالح تا نهر سوئیب تحت فرماندهی نیروهای شرق دجله بود. استعداد و نحوه گسترش یگان های دشمن به صورت زیر بود:
الف – فرماندهی دفاع الاهوار؛ از قلعه صالح تا الکساره:
دو گردان کماندویی یوسف و عبدالله از لشکر 10.
تیپ 2 کماندویی سپاه چهارم .
ب – لشکر 35 پیاده؛ از منطقه الکساره تا نهر روطه.
تیپ 429 پیاده با پیاده با 3 گردان .
تیپ 94 پیاده با 3 گردان.
قاطع القادسیه، خالد، الصنادیه، صدام، دینار الثانی.
دو گردان کماندویی الفیحا و محمد قاسم از لشکر 5 مکانیزه.
نیروهای کماندو الشیبانی.
4
گردان تانک .
5
گردان توپخانه.
ج – فرماندهی نیروهای دفاع از بصره، از نهر روطه تا نهر سوئیب :
تیپ 93 پیاده با 3 گردان.
تیپ 703 پیاده با 3 گردان.
قاطع الشهید .
یک گردان تانک.
یک گردان توپخانه.
د – لشکر 31 پیاده ، از نهر سوئیب تاپاسگاه طلائیه:
تیپ 118 پیاده.
تیپ 49 پیاده.
تیپ 605 پیاده.
سه گردان توپخانه.
نیروهای که دشمن حین عملیات برای پاتک وارد منطقه کرد نیز عبارت بودند از:
لشکر 10 زرهی با تیپ های 17 و 42 زرهی و 24 مکانیزه.
لشکر گارد ریاست جمهوری با تیپ های 1 مکانیزه، 2 زرهی، 3 نیروی مخصوص و 4 زرهی.
لشکر 4 پیاده کوهستانی با تیپ های 5، 18 و 29 پیاده.
لشکر 6 زرهی با تیپ های 16 و 30 زرهی و 25 مکانیزه.
لشکر 1 مکانیزه با تیپ های 27 مکانیزه، 34 زرهی و 51 مختلط.
لشکر 5 مکانیزه با تیپ های 20 و 15 مکانیزه.
تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص.
تیپ 10 زرهی.


قوای خودی
نیروهایعمل کننده در منطقه تحت پوشش سه قرارگاه عملیاتی و با فرماندهی مرکزیقرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم به شرح زیر تشکیل گردیدهبود:
قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
لشکر 25 کربلا.
لشکر 14 امام حسین علیه السلام.
لشکر 5 نصر.
لشکر 7 ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف(
تیپ 15 امام حسن علیه السلام.
تیپ 18 الغدیر.
تیپ 21 امام رضا علیه السلام.
گردان های ویژه شهید صدر.
گروه 22 توپخانه (2 گردان(
گروه 40 توپخانه رسالت (1 آتشبار(
لشکر 77 پیاده ارتش.
محدوده عملیاتی قرارگاه نجف: از منطقه ترابه تا آب راه نینوا .
قرارگاه کربلا تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء ( صلی الله علیه و آله وسلم ) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام.
لشکر 31 عاشورا.
لشکر 8 نجف اشرف.
لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم.
تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم علیه السلام.
لشکر 21 پیاده ارتش با 9 گردان پیاده، 2 گردان مکانیزه و 3 گردان تانک.
لشکر 28 پیاده ارتش.
گردان های 327، 350، 347، القارعه، 397، 372، 364 و 343 توپخانه.
محدود عملیاتی قرارگاه کربلا: از جنوب خط حد قرارگاه نجف تا شمال پَد الهویدی
قرارگاه نوح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
لشکر 41 ثارا... .
تیپ احمد ابن موسی.
محدوده عملیاتی قرارگاه نوح: از پد الهویدی تا کانال سوئیب.
همچنین، دو قرارگاه ظفر 1 و 2 تحت نظر قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیهو آله وسلم برای قرارگاه های نجف و کربلا منظور شده بود:
الف – قرارگاه ظفر 1
از سپاه، تیپ ویژه شهدا
از ارتش، تیپ 1 از لشکر 23 نوهد
ب – قرارگاه ظفر 2
از سپاه، تیپ مستقل 33 المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف(
از ارتش، تیپ مستقل 55 هوابرد (4(
در مجموع، نیروهای عمل کننده سپاه عبارت بودند از: 345/31 بسیج، 964/13وظیفه و 17010 پاسدار.




 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
طرح عملیات برای انجام عملیات، منطقه مورد نظر به دو محور شمالی و جنوبی تقسیم شد. محورشمالی به قرارگاه نجف، و محور جنوبی به قرارگاه کربلا واگذار شد. قرارگاهنجف از شمال البیضه تا امتداد آب راه جمل، و قرارگاه کربلا از شمال، مقابلآب راه جمل و روستای نخیره در شرق دجله؛ و از جنوب، منطقه القرنه (خطالهاله) وارد عمل می شدند. قرارگاه نوح علیه السلام نیز ماموریت داشت ضمنتصرف پدافندی و گسترش در آن محور، به سوی پل زردان پیشروی کند و سپس کانالسوئیب را شکافته و آب را به سمت بصره جاری نماید. هم چنین به دوقرارگاه فرعی ظفر و نجف 2 ماموریت های جداگانه ای به صورت احتیاط و نیزانجام عملیات فریب واگذار شد. به این ترتیب که قرارگاه ظفر می باید آمادهمی شد تا در صورت امکان به طریق هلی برد از العزیز به طرف شمال – در غربروخانه دجله – حرکت کند. نجف 2 نیز ماموریت اجرای آتش روی جاده العمارهبصره و شمال پل العزیر به عهده داشت.
شرح عملیات
عملیاتدر ساعت 23 روز 20/12/1363 با اسم رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهراسلام‌الله‌علیه آغاز گردید و در همان ساعات اولیه، تمامی خطوط و استحکامات دشمن به سرعت در هم کوبیده شد.
در منطقه قرارگاه کربلا، لشکرهای 8 و 31 به سرعت خود رابه خط دوم دشمن رسانده و در ساعت 2 بامداد پس از پاکسازی این خط که دارای تعدادی مین پراکنده نیز بود، به سمت دجله حرکت نمودند. تیپ 44 نیز پس از شکستن خط اول، سریعا یک گردان 110 نفری انفجار را به همراه مواد لازم از روی جاده خاکی جوبیر به سمت پل فرستاد و در ساعت 02:30 اعلام کرد که پل بتونی جوبیر را از دوطرف منهدم نموده است. در منطقه قرارگاه نجف، به علت وجود چند کمین در فاصله زیادی از خطوط اول دشمن، موج دوم نیروها که می بایست از آبراه های اصلی حرکت کنند با این کمین ها درگیر و در نتیجه متوقف شدند و تا ساعاتی بعد مشغول پاکسازی منطقه گردیدند. یکی از یگان های قرارگاه نوح نیز در قسمت پَد الهویدی و سیل بند اول دشمن به سیم های خاردار و موانع دشمن برخورد کرد و سپس با تعویض محور و حل مشکلات در ساعت 3 بامداد خط اول را شکسته و پاکسازی پَد الهویدی را تا ساعت 03:20 به پایان رساند و سپس به سمت داخل پیشروی کرد. در آغاز روشنایی صبح (ساعت 6) قرارگاه نجف پاکسازی خط اول خود را به جز البیضه به اتمام رساند در حالی که واحدهایی از لشکرهای 7، 5 و 14 روی خط دوم درگیر بودند. در این میان، نیروهای لشکر 25 به علت طولانی بودن مسیر خود تا صبح به هدف نرسیده و به عقب بازگشتند. منطقه ترابه نیز به طور کامل پاکسازی گردید. پس از الحاق نیروهای قرارگاه کربلا در خطوط اول و دوم، لشکر 17 از سمت شمال به سمت دجله اقدام به پدافند به سمت شمال نمود و واحدهایی از لشکرهای 8 و 31 به کنار دجله رسیدند. در منطقه قرارگاه نوح نیز لشکر 41، پَد الهویدی و سیل بند اول را پاکسازی کرد. با شروع روشنایی صبح، پاتک های دشمن نیز آغاز شد. فشارهای ممتد دشمن در طول روز اول منجر به بازپس گیری پَد الهویدی و رخنه محدود در چند محور دیگر گردید. در شب دوم، واحدهایی از قرارگاه نجف در محور چهارراه دوم پَد خندق و جنوب آن وارد عمل شدند. لیکن با مقاومت دشمن مجبور شدند به مواضع قبلی خود بازگردند. در این میان، قرارگاه کربلا موفق شد منطقه پیشرفتگی رودخانه دجله و جنوب جوبیر(کیسه ای) را تصرف و تامین نماید. هم چنین، واحدهایی از این قرارگاه موفق شدند خود را به دجله رسانده و ضمن وارد آوردن ضربات موثری بر دشمن، رو به جنوب پدافند نمایند. با شروع روشنایی صبح روز دوم، پاتک های دشمن با شدت بیشتری آغاز گردید و تا پایان این روز موفق به تصرف سیل بند دوم و الصخره و رخنه در برخی نقاط سیل بند اول در جنوب و شمال پَد خندق گردید. در منطقه قرارگاه کربلا، پاتک های دشمن عمدتاً از منطقه الهاله به سمت همایون انجام شد که پس از انهدام تعدادی تانک و نفربر و به گل نشستن تعدادی دیگر، دشمن بدون نتیجه عقب نشست. در روز سوم عملیات، با بمباران هوایی دشمن تعدادی از واحدهای قرارگاه نجف در وضع نامناسبی قرار گرفتند. چهار راه پَد خندق نیز به دست دشمن افتاد و نیروهای خودی در 600 متری شرق این چهار راه مستقر گردیدند. در شب و روز چهارم عملیات، واحدهای قرارگاه نجف در شمال چهارراه پَد خندق به دلیل عدم الحاق به جنوب و نیز فشار دشمن، به مواضع اولیه خود عقب نشینی کردند. هم چنین یکی از واحدهای قرارگاه کربلا از خط صفین 3 به سمت شمال تک نمود که در بعضی از محورها تا جاده خندق پیشروی کرد، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه و نیز عدم الحاق با نیروهای قرارگاه نجف مجبور شد به خط صفین 3 باز گردد. سپس، پاتک های شدید دشمن به خط پدافندی صفین 3 آغاز شد. در این پاتک ها، دشمن نتوانست رخنه ای در خط پدافندی مذکور ایجاد کند. در شب پنجم، قرارگاه کربلا با نیروهای باقی مانده خود به غرب دجله تک نمود. اگر چه این قرارگاه توانست ضمن انهدام نیروهای دشمن مستقر در شرق برگراه، قسمت اعظم پل ابوعران را تخریب کند، لیکن با فشارها دشمن از سمت شمال، جنوب و جنوب شرقی تا صبح روز پنجم (25/12/1363) مجبور شد منطقه غرب دجله رابه جز سیل بند غربی – در داخل کیسه ای – را تخلیه کند. با روشنایی صبح روز پنجم پاتک های دشمن با شدت تمام آغاز گردید و تا بعد از ظهر این روز دشمن موفق به ایجاد رخنه در کناره شرقی دجله و برهم زدن آرایش پدافندی خودی گردید. آتش توپخانه دشمن نیز از این روز شدت گرفته و خطوط اول و دوم و سیل بند عقب آب راه ها را مورد هدف قرار داد. با روشنایی صبح روز ششم، پاتک های دشمن ادامه یافت که در ساعت 10 صبح خط صفین 3 به طور کامل به پشت جاده النهیر، جمل 3 منتقل شد. با فشار دشمن و پراکندگی واحد های خودی وضعیت خط بسیار نامساعد بود. بر همین اساس و به دلیل عدم تضمین برای حفظ خط پَدافندی شمال منطقه با توجه به این که در صورت شکستن خط فوق، تمامی نیروهای منطقه درخطر انهدام قرار می گرفتند، تصمیم گرفته شد عقب نشینی شود. این عقب نشینی از ساعت 5 بعد از ظهر 26/12/1363 آغاز شد و تا ساعت 10 شب به پایان رسید و پل پَد چهارم در چند نقطه منهدم و قطع گردید. منطقه ترابه و پَد خندق تا 700 متری شرق چهار راه پَد در دست نیروهای خودی باقی ماند. در شب 2/1/1364 دشمن به روستای ترابه پاتک کرد که با دادن 16 اسیر و تعدادی تلفات مجبور شد عقبنشینی کند.

نتایج عملیات

طیعملیات بدر علاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از 500 کیلومترمربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جادهخندق به طول 13 کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره – بصره 6 کیلومتراست، به تصرف نیروهای خودی درآمد. لازم به ذکر است که پس از این عملیات،عراق با استفاده از پشتیبانی هوایی و موشکی خود به حملات گسترده به شهرهاو مناطق مسکونی و نیز کشتی های حامل نفت ایران مبادرت ورزید.
تلفات و خسارات وارده به دشمن
تلفات و خسارات وارده به دشمن طی عملیات بدر به شرح ذیل می باشد:
کشته و زخمی شدن بیش از ده هزار نفر.
به اسارت در آمدن 3200 نفر.
انهدام 250 تانک و نفربر
انهدام 40 قبضه انواع توپ.
انهدام 200 خودرو.
انهدام 60 قبضه انواع خمپاره انداز.
انهدام 15 دستگاه مهندسی.
انهدام 4 هواپیمای PC – V .
انهدام 2 هواپیمای میگ و سوخو.
انهدام 4 هلی کوپتر.
به غنیمت گرفته شدن 50 قبضه انواع خمپاره انداز.
به غنیمت گرفته شدن 2 دستگاه رازیت.

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
برخی از شهداي عمليات بدر

برخی از شهداي عمليات بدر


درسال 1333 خداوند مهدي را به خانواده معتقد و با ايمان باكري در شهرستان «مياندوآب» عطا فرمود. مهدي خردسال بود كه از نعمت دستان نوازشگر مادرمحروم شد. او تحصيلات خود را در اروميه آغاز كرد و از سال آخر دبيرستانهمزمان با شهادت برادرش «علي» به دست مامورين ساواك به فعاليت‌هاي سياسيعليه رژيم پرداخت. پس از اخذ ديپلم وارد دانشگاه شد و در رشته مهندسيمكانيك كسب علم نمود.
او همزمان با تحصيل، مبارزات سياسي خود را عليهرژيم ظلم و استبداد در تبريز گسترش داد و پس از مدتي برادرش حميد را بهمنظور ارتباط با ساير مبارزان و تهيه اسلحه و مهمات به خارج از كشورفرستاد. پس از اتمام تحصيلات مهدي به سربازي اعزام شد اما فرمان امام رامبني بر ترك پادگان‌ها، لبيك گفت و از آن پس زندگي مخفيانه خود را آغازكرد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي و همزمان با تشكيل سپاه پاسداران بهعضويت سپاه در آمد و در سازماندهي اين ارگان نقش مؤثري را ايفا نمود.
سخنراني شهيد




شهيد عبدالحسين برونسي

درسال 1321 در روستاي گلبون كدكن از توابع تربت حيدريه گام به عرصه هستيگذارد و خانواده نامش را عبدالحسين نهادند. روحيه ستيزه‌جويي با كفر وطاغوت، از همان اوايل با جانش عجين گشته بود. كلاس چهارم دبستان بود كه بهعلت بيزاري از اعمال معلم و فضاي نامناسب درس و تحصيل، مدرسه را رها نمود. در سال 1341 به خدمت سربازي احضار شد و از همان ابتدا به جرم پايبندي بهاعتقادات اصيل ديني، مورد اهانت و آزار نظاميان طاغوتي قرار گرفت. شش سالبعد با خانواده‌اي مذهبي و روحاني وصلت نمود و همين امر سرآغازي ديگر برايمبارزه بي‌وقفه او با نظام ستمگر حاكم بود. پس از چندي به كار بنايي رويآورد و در كنار كار، به خواندن دروس حوزه نيز اشتغال يافت. اما بعدها بهعلت شدت مبارزات و دستگيري‌هاي پياپي، تحصيلات او نيمه كاره ماند. پساز پيروزي انقلاب، عبدالحسين در گروه ضربت سپاه پاسداران، به فعاليتپرداخت. در اولين روزهاي جنگ به جبهه رفت و به واسطه رشادتهايي كه از خودنشان داد، فرماندهي تيپ هجده جواد الائمه (ع) را پيش از عمليات خيبر برعهده‌اش گذاردند. چند روز قبل از عمليات بدر، عبدالحسين بارها از شهادتشدر اين عمليات خبر داده بود. آري در همان عمليات بود كه عبدالحسين برونسي، چهارراه خندق را به خون خود متبرك ساخت و بيست و سوم اسفند سال 1363 رابا نام خود جاودانه نمود. پيكر پاكش نيز همانطور كه آرزو داشت مفقود شد ودر نهم ارديبهشت ماه سال 1364 در مشهد مقدس تشييع شد.
شهيد محمدرضا غزنوي
نام پدر :تقي
تاريخ تولد :1342
محل تولد :گيلان /رشت
تاریخ شهادت : 20/12/1363
محل شهادت :هورالعظيم
طول مدت حیات :21 سال
شهيد تمر جرنده
تاريخ تولد :1349
نام پدر :عزيز
تاریخ شهادت : 1363
محل تولد :كهكيلويه‌بويراحمد /- /لنده
طول مدت حیات :14 سال
محل شهادت :شرق دجله
مزار شهید :مفقودالجسد

شهيد كرامت الله رفيعي
تاريخ تولد :1336
تاریخ شهادت : 25/12/1363
محل تولد :فارس /فسا
طول مدت حیات :27 سال
محل شهادت :دجله
رد پای نور :

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهيد عبدالرحمان رحماني
تاريخ تولد :1343
نام پدر :اسماعيل
تاریخ شهادت : 26/12/1363
محل تولد : /- /اخند
طول مدت حیات :20 سال
محل شهادت :شرق دجله
شهيد ولي‌الله چراغچي مسجدي
نام پدر :غلامرضا
تاريخ تولد :1337
تاریخ شهادت : 18/1/1364
محل تولد :خراسان /مشهد
طول مدت حیات :27 سال
محل شهادت :بيمارستان
مزار شهید :بهشت رضا(علیه السلام (
شهيد محمود ستوده
تاريخ تولد :-/6/1335
تاریخ شهادت : 26/12/1363
محل تولد :فارس /- /خيرآباد
طول مدت حیات :28 سال
محل شهادت :شرق دجله
ردپاي نور :
شهيد كاظم نجفي رستگار
نام پدر :علي اصغر
تاريخ تولد :3/7/1339
تاریخ شهادت : 25/12/1363
محل تولد :تهران /ري /اشرف آباد
طول مدت حیات :24 سال
محل شهادت :هورالهويزه
مزار شهید :بهشت زهرا (سلام الله علیها )- قطعه 24- رديف 74- شماره 23
ردپاي نور :
شهيد محمدعلي خاكي
نام پدر :يدالله
تاريخ تولد :1343
تاریخ شهادت : 21/12/1363
محل تولد :اصفهان /اصفهان
طول مدت حیات :20 سال
محل شهادت :جزيره مجنون
مزار شهید :گلزار شهداي رهنان
شهيد بهرام شيخي
تاريخ تولد :1339
تاریخ شهادت : 14/فروردين/1364
محل تولد :مركزي /خمين
محل شهادت :طلائيه
شهيد يوسف سجودي
تاريخ تولد :1337
تاریخ شهادت : 16/12/1363
محل تولد :مازندران /بابل
طول مدت حیات :26 سال
ردپاي نور
شهيد علي تجلايي
نام پدر :مقصود
تاريخ تولد :5/مرداد/1338
تاریخ شهادت : 25/اسفند/63
محل تولد :آذربايجان‌شرقي /تبريز
طول مدت حیات : 25 سال
محل شهادت :شرق دجله
شهيد حسين امامي
نام پدر :قباد
تاريخ تولد :26/9/1336
تاریخ شهادت : 23/12/1363
محل تولد :خوزستان /آبادان
طول مدت حیات :27 سال
محل شهادت :منطقه عملياتي بدر (شرق دجله(
مزار شهید :اهواز
شهيد قنبر اسدپور
نام پدر :اسد
تاريخ تولد :1330
تاریخ شهادت : 26/12/1363
محل تولد :فارس /لامرد /قلعه ملا
طول مدت حیات :33 سال
محل شهادت :دجله
مزار شهید :مفقودالجسد
شهيد سعيد سليمي
نام پدر :عوضعلي
تاريخ تولد :20/خرداد/1343
تاریخ شهادت : 23/اسفند/1363
محل تولد :اصفهان /اصفهان
طول مدت حیات :20 سال
محل شهادت :جزيره مجنون
مزار شهید :گلزار شهداي رهنان
شهيد جلال فطرتي
تاريخ تولد :1348
نام پدر :علي
تاریخ شهادت : 22/12/1363
محل تولد :خراسان /بيرجند /آسيابان
طول مدت حیات :15 سال
محل شهادت :هورالهويزه
مزار شهید :گلزار شهداي روستاي آسيابان
شهيد محمدرضا باصر
تاريخ تولد :1338
تاریخ شهادت : 1363
طول مدت حیات :25 سال
شهيد حيدر عسگري
تاريخ تولد :1347
تاریخ شهادت : 28/12/1363
محل تولد :سيستان‌وبلوچستان /زابل
طول مدت حیات :16 سال
شهيد محمود كارگر
تاريخ تولد :1340
تاریخ شهادت : 26/12/1363
محل تولد :خراسان /نهبندان /حسين آباد
طول مدت حیات :23 سال
شهيد علي رضا اسلامي نژاد
تاريخ تولد :1/12/1348
نام پدر :محمد
تاریخ شهادت : 21/12/1363
محل تولد :خوزستان /آبادان
طول مدت حیات :15 سال
محل شهادت :شرق دجله
شهيد ابراهيم جمالي
تاريخ تولد :3/6/1345
نام پدر :محمد
تاریخ شهادت : 28/8/1365
محل تولد :فارس /لامرد /بردكويه
طول مدت حیات :20 سال
محل شهادت :خورعبدالله
شهيد عبدالحسين رحيمي
تاريخ تولد :2/6/1329
نام پدر :غلام
تاریخ شهادت : 26/12/1363
محل تولد :فارس /لامرد
طول مدت حیات :34 سال
محل شهادت :شرق دجله
شهيد حمزه عبداللهي
تاريخ تولد :1/1/1341
نام پدر :محمد
تاریخ شهادت : 23/12/1363
محل تولد :فارس /لامرد /اسير
طول مدت حیات :22 سال
محل شهادت :نيزارهاي جزيره مجنون
شهيد عادل دادخواه
تاريخ تولد :1340
تاریخ شهادت : 24/12/1363
محل تولد :گلستان /گنبد
طول مدت حیات :23 سال
شهيد رحمت الله ريگي
تاريخ تولد :1342
تاریخ شهادت : 1363
محل تولد :سيستان‌وبلوچستان /خاش /عباس آباد
طول مدت حیات :21 سال
مزار شهید :مفقودالجسد
شهيد اكبر انتشاري
تاريخ تولد :1340
تاریخ شهادت : 23/12/1363
محل تولد :اصفهان /نجف آباد
طول مدت حیات :23 سال
شهيد محمدابراهيم سميعي ظفرقندي
تاريخ تولد :16/خرداد/1337
نام پدر :رضا
تاریخ شهادت : 23/اسفند/1363
محل تولد :تهران /شهريار
طول مدت حیات :26
محل شهادت :جنوب
شهيد خدامراد ملكي
تاريخ تولد :1336
تاریخ شهادت : 21/اسفند/1363
محل تولد :اصفهان / زرين‌شهر
طول مدت حیات :27
محل شهادت :ساحل دجله
رد پای نور

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهم ترين كتاب‌هايي كه تا كنون با موضوع عمليات بدر به چاپ رسيده، عبارتند از

مهم ترين كتاب‌هايي كه تا كنون با موضوع عمليات بدر به چاپ رسيده، عبارتند از

:
- گذري بر پنجمين سال جنگ تحميلي/ روابط عمومي فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي/ 1364.
-
عشق شهادت/ مولف و ناشر: علي شوشتري زاده1364.
-
از خرمشهر تا فاو/ محمد درودیان/ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ 1367.
-
اسرار جنگ تحميلي به روايت اسراي عراقي (جلد2)/مرتضي سرهنگي/ دفتر ادبیات و هنر مقاومت/ 1368.
-
حاج حسين خرازي فرمانده لشكر امام حسين (علیه السلام) (غلامحسين قراگوزلو/ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي/ 1370.
-
خاطرات جانبازان(جلد1)/ عليرضا كمري/ بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي.
-
ياد ياران/ حميد داوود آبادي/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت/ 1370.
-
سيرت پاسداران/ نهضت امام خميني (ره)/ 1370.
-
جان نثار/ احمد نصر اللهي/ معاونت فرهنگي ،اجتماعي و تعاوني ايثارگران/ 1371.
-
محاصره/ عبدالحميد رحمانيان/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت 1372.
-
مخمل يادها/ محسن مطلق/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت/1372.
-
مرد جنگ/ محمود پاك نژاد و مهدي ضرابي/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت/ 1373.
-
با آيينه تا صبح/ سيدنظام مولاهويزه/ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي/ 1373.
-
آشنايي آسمان/ جعفر سليماني كيا و حسين نجفي/ كنگره بزرگداشت سرداران شهيد آذربايجان/ 1374.
-
ستاره بدر/ جلال محمدي/ كنگره بزرگداشت سرداران شهيد آذربايجان/ 1374.
-
من يك بسيجي ام / معاونت انتشارات ستاد مركزي سپاه/ 1374.
-
گلچيني از سروده هاي ستوده - برگ سبز/ مولف و ناشر: عزت الله فخيمي ابهري/ 1374.
-
شراره هاي خشم/ محسن سيونديان/ لشكر 14 امام حسين(علیه السلام )/ 1375.
-
درفش سبز/ علي لطفي/ لشکر 14 امام حسين(علیه السلام )/ 1375.
-
زير آسمان هور/ رسول نورصفا و ناصر علي بابايي/ لشكر 14 امام حسين (علیه السلام )/ 1375.
-
خودشكنان/ مرتضي جمشيديان/ لشكر 14 امام حسين (علیه السلام )/ 1375.
-
حديث حماسه/ اكبر جواني و احمد رضا كريميان / كنگره بزرگداشت سرداران و بيست و سه هزار شهيد استان اصفهان/ 1375.
-
آوار ترس(خاطرات افسران عراقی)/ ترجمه محمد حسن مقيسه/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت/ 1375.
-
نبرد هور/ احسان العلوي؛ مترجم عبد الرسول رضاگاه/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت/ 1375.
-
جلوه هاي ايثار / محمد رضا يوسفي كوپايي/ لشكر زرهي 8 نجف اشرف/ 1375.
-
شوق وصال / محمد علي مشتاقيان و يدالله جعفري / لشكر 14 امام حسين(علیه السلام ) / 1375.
-
خط شكنان / ناصر علي بابايي و ايوب هاشمي/ لشكر 14 امام حسين (علیه السلام )/1376.
-
نان سرخ/ محمدرضا محمدي پاشاك/ کنگره بزرگداشت سرداران و 8 هزار شهید استان های کرمان و سیستان و بلوچستان و لشکر 41 ثارالله/ 1376.
-
مأموريت در خرمشهر / صبار فلاح اللامي؛مترجم مهرداد آزاد/ دفتر ادبيات و هنر مقاومت/ 1376.
-
در انتظار آن لحظه / محمد رضا بايرامي/ کنگره بزرگداشت سرداران و 8 هزار شهید استان های کرمان و سیستان و بلوچستان و لشکر 41 ثارالله/ 1376.
-
شلمچه تنها نيست / عين الله كاوندي / نشر كوثر/ 1377.
-
نگهبان آسمان ها/ موسي غيور / بنياد مستضعفان و جانبازان آذربايجان شرقي 1377.
-
به سوي كرانه هاي آبي/ فرزام شيرزادي/ كنگره بزرگداشت سرداران شهيد سپاه و 36 هزارشهيد استان تهران/ 1378.
-
نسل خورشيد / احمد فاطمي/ نشر كرمان 1378.
-
دجله در انتظار عباس/ حميد داوودآبادي/ كنگره بزرگداشت سرداران شهيد سپاه و 36 هزار شهيد استان تهران/ 1378.
-
خاطرات سردار شهيد رضا نورمحمدي/رضا نور محمدي/ نشر شاهد/ 1378.
-
اجكت/ عباس رمضاني حكمت، حسن روزبهاني، رضا عسگري و حسن عمويي/ دفتر هنر و ادبيات ايثارگران معاونت فرهنگي وهنري / 1379.
-
اروند و خاطره اولين قايق/ سعيد عاكف/ نشر كوثر / 1379.
-
سلام سردار/ مهدي داوري/ نشر شاهد/ 1379.
-
مجموعه عكس جنگ/ سعيد صادقي/ روايت فتح/ 1379.
-
تاریخ انقلاب برای کودکان و نوجوانان (جلد 9: جنگ شهر ها)/ محمدرضا شمس/ نشر تاریخ و فرهنگ 1379.
-
پاي پياده روي آب/ سیدقاسم یاحسيني/دفتر ادبيات وهنر مقاومت/ 1380.
-
پهلوان سعيد / نرگس رستمي معز/ مؤسسه فرهنگي هنري جنات فكه
تصویری از اجتماع فرماندهان بعد از عملیات بدر :
نقشه عملیات :
منابع:
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه
http://www.ciw8.ir
http://daneshnameh.roshd.ir
http://sobh.org
http://forum.mandegar8.net
http://www.ibna.ir
http://rbc.najva.ir
/
خ
''
منابع:مرکز مطالعات وتحقیقات جنگ سپاه''
0000000000000000000000000000000000000000
00000000000000000000000000000000000
00000000000000000000000000000000000
000000000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000000
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ت بدر نمايش اقتدار نيروهاي مسلح در جنگ آبي، خاکي بودخراسان رضوي - مورخ چهارشنبه 1388/12/19 شماره انتشار 17506فرهنگي گزارش عمليات بدر در شرايطي انجام شد که ميهن عزيزمان مورد حملات وسيع موشکي و بمباران هاي ناجوانمردانه دشمن قرار داشت. در حقيقت عمليات بدر سيلي محکمي به گوش حکام بغداد در پاسخ به جنايات آن ها در بمباران مناطق مسکوني به شمار مي رفت. عمليات بدر در ساعت ۲۳ نوزدهم اسفند ۶۳ با رمز يا «فاطمة الزهرا(س)» با هدف قطع جاده بصره- العماره و تهديد بصره از شمال آغاز شد.منطقه عملياتي با وسعت بيش از ۸۰۰ کيلومترمربع در شرق رودخانه دجله به نام هور الهويزه و در حدفاصل بين «قلعه صالح» تا «القرنه» قرار داشت.بررسي نقاط قوت و ضعف نيروهاي خودي و دشمن در عمليات خيبر بار ديگر فرماندهان جنگ را به طراحي و اجراي عمليات در هور ترغيب کرد.اقدامات دشمنبعد از عمليات خيبر، دشمن اقدام به تشکيل فرماندهي شرق دجله (علاوه بر سپاه ۱،۲،۳و۴) و رده هاي مواضع پدافندي در کل منطقه کرد، هم چنين در مسير آبراه ها و داخل نيزارها کمين هايي قرار داد، براي کنترل کامل منطقه دکل هاي ديده باني متعددي ايجاد و محلي براي فرود چرخبال در شمال قلعه صالح احداث کرد.روند عملياتپس از حرکت نيروها، از نقطه رهايي، نيروهاي تکور، تهاجم خود را از دو محور شمالي و جنوبي آغاز کردند. در همان ساعات اوليه تمام خطوط و استحکامات دشمن به سرعت در هم کوبيده شد. پيشروي نيروها در عمق خطوط دشمن، اعجاب و شگفتي همگان را برانگيخت.در محور «ترابه» به دليل دوري عقبه و کمبود آتش پشتيباني و... پيشروي با کندي انجام مي شد اما در محور خندق برخي از يگان ها با حرکت در عمق، خود را به هدف هاي مرحله بعد رساندند.در نتيجه تا صبح روز دوم عمليات از ۲ کيلومتري «البيضه» تا ۵/۲ کيلومتري پايين تر از خط همايون خط اول دشمن به طور کامل در تصرف نيروهاي خودي بود و نيروها تا پشت رودخانه دجله پيشروي کردند.در طي ۳ روز جنگ و درگيري قرارگاه مهندسي توانست پلي را حدفاصل جزيره جنوبي و منطقه همايون نصب کند. از سوي ديگر نيروها با پيشروي خود به اين اهداف دست يافتند.پس از پاک سازي پدخندق و پيشروي از پشت خط جمل ۳ به پشت صفين ۳، در شب سوم هوانيروز اقداماتي به منظور پشتيباني عمليات انجام داد و فشار دشمن در محور «الصخره» و پدخندق همچنان ادامه داشت. در شب هاي پنجم و ششم در ادامه تلاش هايي که براي پاک سازي روستاي «حديبه» انجام شد، نيروهاي فراواني به فرماندهي لشکر عاشورا از رودخانه دجله عبور و به شرق دجله حمله کردند اما با روشن شدن هوا و با توجه به اين که الحاق کامل منطقه ممکن نشد تعدادي تانک و نفرات دشمن باقي ماندند و امکان پيشروي به سوي «القرنه» فراهم نشد.خراساني هادر عمليات بدر يگان هاي خراسان نقش موثري ايفا کردند، از جمله تيپ مستقل ۲۱ امام رضا(ع) و لشکر ۵ به فرماندهي سردار محمد باقر قاليباف، تيپ امام صادق(ع) به فرماندهي شهيد فرومندي، تيپ امام موسي(ع) به فرماندهي سردار اکبر نجاتي، تيپ امام جواد (ع) به فرماندهي شهيد عبدالحسين برونسي و تيپ مستقل ويژه شهدا به فرماندهي سردار شهيد محمود کاوه در اين عمليات حضور داشتند. در سالروز اين عمليات ياد و خاطره آنان و سردار شهيد عبدالحسين برونسي را که تا آخرين نفس در عمليات مقاومت کرد و سرانجام به فيض شهادت رسيد، گرامي مي داريم.


 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاهی به حملات‌ شیميايی عراق در عمليات بدر

نگاهی به حملات‌ شیميايی عراق در عمليات بدر

بيستم اسفند ماه سال 1363 همزمان با اجراي عمليات بدر است. اين عمليات كه با هدف قطع جاده بصره _ العماره و تهديد بصره از شمال شكل گرفت با رمز «يا فاطمه زهرا» به اجرا در آمد.فارس: عمليات بدر به دليل نداشتن جاده هاي مواصلاتي، اتكا به عقبه آبي، بي بهره بودن از آتش توپخانه و استفاده نخستين بار دشمن از گازهاي شيميايي سيانور باعث شد تا منطقه شرق دجله تخليه شده و تنها به تثبيت مواضع جديد در هورالعظيم بسنده شود.بيستم اسفند ماه سال 1363 همزمان با اجراي عمليات بدر است. اين عمليات كه با هدف قطع جاده بصره _ العماره و تهديد بصره از شمال شكل گرفت با رمز «يا فاطمه زهرا» به اجرا در آمد.هرچند عمليات بدر شش روز ادامه يافت، اما نيروهاي ايراني موفق شدند نزديك 500 كيلومتر مربع از مناطق ياد شده را به تصرف خود در آورده و به ثبت مواضع جديدي در هورالعظيم دست يابند.*عمليات بدر با بررسي نقاط قوت و ضعف عمليات خيبر شكل گرفتعمليات بدر كه در ادامه عمليات خيبر انجام گرفت با بررسي نقاط قوت و ضعف نيروهاي خودي و دشمن در عمليات خيبر، بار ديگر فرماندهان جنگ را به طراحي و اجراي عمليات در هور ترغيب كرد كه با اجرايي كردن عمليات بدر، عبور از هور، تصرف ساحل غربي دجله و بستن بزرگراه العماره _ بصره در راس كار قرار گرفت.اين عمليات پس از 6 روز نبرد و مقاومت به دليل نداشتن جاده هاي مواصلاتي، اتكا به عقبه آبي، بي بهره بودن از آتش توپخانه در برابر پاتك هاي متوالي و سنگين زرهي دشمن باعث شد تا منطقه شرق دجله تخليه شده و تنها به تثبيت مواضع جديد در هورالعظيم بسنده شود.همزمان با اين عمليات، دشمن بعثي نخستين عمليات بدر با شش روز جنگ سخت خود شماري از رزمندگان و فرماندگان از جمله: سردار شهيد مهدي باكري فرمانده لشكر 31 عاشورا، عباس كريمي فرمانده لشكر 27 محمد رسول الله (ص) و ابراهيم جعفر زاده فرمانده تيپ 18 الغدير را تقديم انقلاب اسلامي كرد.*دشمن بعثي با پيشروي نيروهاي ايراني در عمليات بدر «جنگ شهرها» را به وجود آورددشمن بعثي همزمان با اين عمليات دوره جنگ شهرها را آغاز كرد و نيروي هوايي عراق مناطق مسكوني تهران رامورد هدف قرار داد.جمهوري اسلامي ايران در پاسخ به موشك باران شهرهاي كشورمان اولين سري از موشك هاي زمين به زمين را به سمت شهرهاي مهم عراق پرتاب كرد.در عمليات بدر، دشمن از همان ابتداي عمليات بمبها و گلوله‌هاي توپ حاوي مواد شيميايي، به ويژه گاز اعصاب را د سطح گسترده‌تر نسبت به عمليات خيبر به كاربرد چرا كه در عمليات پيشين نتيجه خوبي گرفته بود. در واقع اين بار عراق برخي از گازها را با بهره‌گيري از هواپيما به صورت سمپاشي از ارتفاع بالا روي جزيره پخش مي‌كرد.*عراقي‌ها از سلاح شيميايي سيانور براي سومين بار در جهان بر عليه رزمندگان ايراني استفاده كردنكته در خور توجه ديگر در مورد اين عمليات آنكه دشمن براي نخستين بار در جنگ با ما و نيز براي سومين بار در طول جنگهاي دنيا (دو بار نخست در جنگ جهاني اول بوده است) از مشتقات سيانور استفاده كرد. همچنين، عامل ديگري كه به مقدار زياد در عمليات بدر به كار رفت، يك عامل خارش‌زا بود كه تكنيك‌هاي ما نيز توانايي مقابله با آن را نداشتند. تنها عوارض اين گاز خارش و قرمز شدن پوست بود.بعد از اين چهار نوع گاز كه اشاره شد، دشمن از يك نوع گاز ديگر استفاده كرد كه هيچ يك از نشانه‌هاي باليني آن با گازهاي قبلي مطابقت نداشت و ظرف 24 ساعت نخست دو تن از رزمندگان را شهيد كرد. البته اين گاز بسيار محدود به كار گرفته شد. همچنين دشمن در همان روز نخست عمليات بدر، به مقدار زياد از بمب‌هاي فسفري استفاده كرد و با انجام چند حمله با گاز اعصاب و سيانور توانست حدود دو هزار نفر از نيروهاي ما را به پشت جبهه تخليه كند، گاز سيانور در مدت دو دقيقه برخي از رزمندگان را شهيد كرد. *وجود گاز سيانور در حمله شيميايي عراق فرصت ماسك گذاري از رزمندگان ايراني را گرفتبهداري سپاه در فاصله عمليات خيبر تا بدر، به مطالعه پرداخت و روشهاي نوين درمان مجروحان را بررسي كرد و نتيجه گرفت كه بايد درمان مجروحان شيميايي‌ و ميكروبي از همان اورژانسهاي خط مقدم آغاز شود از اين رو تعدادي از پزشكياران آموزش ديده را در اورژانس‌ها، بيمارستانهاي صحرايي و مركز درماني حميد مستقر كرد كه تقريباً مي‌توان گفت تمامي مجروحان (حتي با حال اغما يا وقفه تنفسي) در صورت رسيدن به اورژانس‌ها، بهبود مي‌يافتند.علت شهادت بيشتر شهيدان در عمليات بدر به علت آلوده شدن به گاز سيانور بود كه حتي فرصت ماسك‌گذاري را به رزمندگان نداد. در اين عمليات جمعاٌ حدود بيست تا سي تن شهيد شيميايي داشتيم كه حدوداً پنج مورد مربوط به گاز اعصاب يك عامل مشكوك و ديگران به گاز سيانور مربوط بوده است. البته تا اين تاريخ نيز در اثر آلودگي با گاز خردل در حدود پنج نفر ديگر به شهادت رسيده‌اند.تنها در 23 اسفند 63 تا 2 روز پس از آن بيشترين حملات شيميايي صورت گرفت، حدوداً 1500 مجروح شيميايي گاز اعصاب و سيانور به پشت جبهه تخليه شدند كه800 نفر مجروح بدحال در بين آنان وجود داشت، از اين ميان، 250 نفر در حالت اغماي كامل بودند كه برخي، حتي نفسشان نيز قطع شده بود و كف از دهانشان خارج مي‌شد. با وجود اين، از گروه مزبور هيچ كس شهيد نشد و همگي با هوشياري كامل و حال عمومي تقريباً خوب مرخص شدند.*امداد به موقع مجروحان شيميايي در عمليات بدر باعث كاهش آمار تلفات رزمندگان ايراني شدكل مجروحان بدحال در عمليات خيبر ـ كه طي آن عراق بيش از يك ماه از سلاحهاي شيميايي‌ استفاده كرد ـ حدود هزار نفر بود، در حالي كه در عمليات بدر پس از درمان اوليه تعداد آن بيش از بيست تا سي مورد نبود. بررسي اجمالي پرونده‌هاي موجود در بيمارستان‌هاي تهران نشان مي‌دهد كه بيشتر مجروحان شيميايي عمليات بدر مرخص شده يا از حال عمومي خوبي برخوردارند.سردار شهيد مهدي باكري فرمانده لشكر31 عاشورا؛ سردار شهيد عبدالحسين برونسي فرمانده تيپ هجده جواد الائمه (ع) ؛ سردار شهيد عباس كريمي فرمانده لشكر 27 محمدرسول الله(ع)؛ سردار شهيد ولي‌الله چراغچي مسجدي قائم مقام فرمانده لشكر 5 نصر؛ سردار شهيد محمود ستوده قائم مقام فرمانده لشكر33 المهدي(عج)؛ سردار شهيد كاظم نجفي رستگار فرمانده لشكر10سيد الشهدا(ع)؛ سردار شهيد يوسف سجودي فرمانده تيپ سوم لشكر 17 علي بن ابي طالب (ع)؛ سردار شهيد علي تجلايي قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر و فرمانده طرح و عمليات قرارگاه خاتم الانبياء(ص) از جمله شهداي عمليات بدربودند كه
پرچم ولايت را در اين عمليات برافراشته نگه داشتند.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
برونسي با خون گلو، نام حضرت زهرا(س) را بر خاک جبهه نوشتخراسان رضوي - مورخ شنبه 1389/12/21 شماره انتشار 17793نويسنده: گروه فرهنگي هنريدفاع مقدس گزارش جلسه «شهيد برونسي با خون گلويش نام مبارک حضرت زهرا(س) را بر خاک جبهه نوشت...» مهدي برونسي فرزند شهيد برونسي چهارشنبه شب در مراسم بيست وششمين سالگرد شهادت پدر، با بيان اين مطلب با اشاره به اين که عده اي، شهدا را تنها با عکس و نام مي شناسند و فقط در مناسبت ها از آن ها ياد مي کنند افزود: شناخت شهدا و راهشان به اين موارد خلاصه نمي شود بلکه بايد با بازخواني روش و سيره آن ها در مسير تعالي حرکت کنيم.او اظهار کرد: شهدا با درس گرفتن از مکتب امام حسين(ع) و عمل کردن به دستورات الهي به معرفت و معنويت رسيدند و سرانجام با شهادت درراه خدا به آرزوي خود رسيدند چرا که فقط افراد خالص و خاص خدا به اين مقام نائل مي شوند.شهادت و سرافرازي انساناين فرزند شهيد با اشاره به اخلاص، بصيرت، بينش و تواضع شهدا عنوان کرد: شهيدان رضاي خدا را ملاک زندگي خود قرار دادند و نزديک ترين راه براي ملاقات با حضرت حق را شهادت مي دانستند و بي شک شهادت نشان سرافرازي انسان در دنيا و آخرت است.«مهدي برونسي» به نوع نگاه برخي درباره شهادت اشاره و تصريح کرد:متاسفانه بعضي شهادت در راه خدا را تنها يک حادثه مي دانند اين در حالي است که شهدا، مردان بزرگي بودند که با بصيرت، درايت و با عشق به دين، ارزش ها وآرمان ها به اين مقام والا نائل شدند.وي تاکيد کرد: شهادت در فرهنگ، مذهب و دين ما حادثه نيست بلکه در ديدگاه اسلامي از جايگاه والايي برخوردار است به طوري که با ارزش ترين مفاهيم به شمار مي آيد.او تحصيلات نداشت اما ...وي در ادامه با اشاره به خاطراتي به نقل از هم رزمان پدر شهيدش يادآور شد: اگرچه پدرم تحصيلات علمي نداشت اما روح بلند و پاک او به لحاظ معنوي، اخلاص و پاکدامني و لقمه نان حلالي که بر سر سفره خانواده خود مي آورد و همچنين با توجه به رشادت ها و شجاعت هايش چه در زمان قبل از انقلاب اسلامي و چه در زمان ۸ سال دفاع مقدس او را به مرحله و مقامي رسانده بود که حتي به مکان و زمان شهادتش آگاهي داشت.خون گلو...فرزند شهيد «برونسي» به نقل از هم رزمان پدرش عنوان کرد: پدرم قبل از عمليات بدر در صبحي که براي نيروها سخنراني مي کرد گفته بود: «اگر من در اين عمليات به شهادت نرسيدم، به مسلماني من شک کنيد»او در اين باره به ارادت شهيد برونسي به اهل بيت(ع) اشاره کرد و گفت: پدرم همواره آرزو مي کرد که با خون گلويش ارادتش را به امام حسين(ع) نشان دهد و سرانجام به آرزويش رسيد به طوري که پس از اصابت گلوله اي به گلويش نام حضرت فاطمه (س) را با خون خود بر روي خاک جبهه مي نويسد. اين گزارش مي افزايد: در اين مراسم رئيس بنياد شهيد و امور ايثارگران استان هم با اشاره به آيه اي از قرآن کريم گفت: بايد به مطالعه و بررسي زندگي شهدا بپردازيم تا بدانيم که چگونه به اين مقام نائل شدند.«عابدي مقدم» به برگزاري حدود يک هزار يادواره در سال براي شهداي ۸ سال دفاع مقدس اشاره کرد و افزود: پس از گذشت اين سال ها، خانواده شهدا مي توانند ثمره و نتيجه خون شهيدان خود را ببينند.وي با اشاره به خاطراتي از شهيد «عبدالحسين برونسي» عنوان کرد: همه کساني که در کنار او بودند به وي عشق مي ورزيدند و از اين که همراهش بودند افتخار مي کردند. او ادامه داد: زماني که از اسارت بر مي گشتيم دوستاني در مرز خسروي اخبار و اطلاعات کشور را به اسيرها مي دادند که خبر رحلت امام خميني(ره) و شهادت سرداراني چون «شهيد برونسي» از ناگوارترين خبرها بود.http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=2&year=1389&month=12&day=21&id=629395@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
عبدالحسین برونسی (زاده ۱۳۲۱، روستای گلبوی کدکن توابع تربت حیدریه - درگذشت ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر، شرق دجله) یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود.وی پس از چند بار تغییر شغل نهایتا به شغل بنایی روی میاورد و تا هنگام پیوستن به سپاه این شغل را ادامه داد. او همچنین از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط ساواک دستگیر و شکنجه شده و نهایتا حکم اعدامش صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد.کنجه توسط ساواکوی بارها دستگیر و توسط ساواک شکنجه شد. پیرامون یکی از موارد دستگیری می‌گوید:«در زندان به قدری جای ما تنگ بود که به نوبت چند نفر می‌خوابیدیم و چند نفر دیگر می‌ایستادیم.... با تخم مرغ و شیشه کوکاکولا ما را شکنجه می‌کردند..... همان اول که ما را گرفتند فکر می‌کردی چه کسی را گرفته‌اند. دور ما را گرفتند یک مسلسل را به پشتم گذاشتند دیگری را روی سینه‌ام و یکی هم سیلی می‌زد و می‌گفت: پدر سوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم، یکی از آنها گفت : نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک می‌زنیم رنگش تغییر نمی‌کند. می‌گفتند : ترا می‌کشیم، می‌گفتم : بکشید......به دهانم می‌زدند هر دندانی که می‌افتاد می‌گفتند. پدر سوخته دندانهایش دارد می‌ریزد و کسی را لو نمی‌دهد. »او پس از انقلاب به سپاه پیوست و در آغاز جنگ راهی جبهه شد. وی در این دوران مسئولیت‌های مختلفی داشت که در آخرین آن فرمانده تیپ هجدهم جوادالائمه بود که در سال ۱۳۶۳ طی عملیات بدر در شرق دجله کشته شد. وی ۵ سال همزمان باکار به تحصیل علوم اسلامی نیز می‌پرداخت.وی پیش از عملیات بدر به همرزمان خود تاکید کرده بود که در این عملیات کشته می‌شود«در این عملیات انشاء الله دیدار، دیدار یار است امیدوارم که گمنام شهید شوم و جنازه‌ام به یاد سالار شهیدان کنار آب فرات و در کنار مولایم بماند»وی تاکید داشت که اگر در این عملیات شهید نشد در مسلمانی اش شک کنند، که چنین نیز شد و همانگونه که آرزو داشت پیکرش در منطقه عملیاتی ماند و مفقودالجسد شد.بدلیل رشادت‌های وی و گروهانش در جنگ رسانه‌های عراقی نیر بارها با غیض از او یاد کرده و صدام برای سر او جایزه تعیین کرده بود.گردان بلال با فرماندهی وی در جریان عملیات والفجر ۳ موفق به تصرف ارتفاعات کله قندی و به اسارت گرفتن سرهنگ جاسم یعقوب داماد و پسرخاله صدام گردید.در وصیت نامه وی آمده‌است :«من با چشم باز این را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته‌ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.»کتابی پیرامون زندگی ویکتاب خاک‌های نرم کوشک مجموعه خاطراتی از وی است از زبان همسر وی (معصومه سبک خیز) و همرزمانش که در سال ۱۳۸۳ توسط سعید عاکف در مشهد چاپ گردید و به یکی از پرفروش ترین کتاب‌های تاریخ ایران مبدل شد و تا بهمن ۱۳۸۸ به چاپ صدوپنچم (۳۴۴۰۰۰ نسخه) رسید.اصرار به کسب روزی حلال و تاکید شدید بر آن، فروتنی و رشادت‌های فراوان از مهمترین فرازهای زندگی اوست که در کتاب به نقل از خانواده و همرزمانش نقل شده‌است.نقل قول هایی از او پیرامون مکاشفه هایی با امامان شیعه و کمک های آنان در برخی عملیات ها و شفا گرفتن توسط آنان ذکر شده است.منبع* کتاب «خاک‌های نرم کوشک» نوشته سعید عاکف، انتشارات ملک اعظم، مشهد، شابک: ۳-۱-۹۲۳۱۰-۹۶۴-۹۷۸، چاپ صدوپنجم بهمن ۱۳۸۸۸ 1. نمایش خاطره 2. روزنامه قدس - روزنامه صبح ایران
3. سالروز عمليات والفجر 2 و 3http://fa.wikipedia.org/wiki/عبدالحسین_برونسی
سردار شهيد عبدالحسين‌ برونسي‌
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سردار بدر

سردار بدر

سخنرانی شهید مهدی باکری در شب عملیات بدر
بسم الله الرحمن الرحیم
عملیات، عملیات سختی خواهد بود. باید بدانیم اگر این عملیات موفق نشد،‌عملیات بعدی ما سخت‌تر خواهد بود؛ چون خداوند بندگان مؤمن خود را هر چه می گذرد با آزمایشی دیگر می آزماید.همه برادران بایستی تصمیم قطعی بگیرند. تمام علایقی كه در ده، در شهر و … دارید ،‌كنار بگذارید.مصمّم ، قاطع و با توكّل به خداوند ،‌تمام برادران تصمیم بگیرند و گرنه خدای ناكرده مردّد و متزلزل می‌شویم و تردید و ابهام حتی به اندازة‌نوك سوزن مانع امداد الهی است. هر برادری شب عملیات می‌خواهد جلو برود باید تصمیم خود را گرفته باشد. خدای نكرده اگر برادر ضعیفی است، نباید جلو بیاید. هر كس نمی تواند تصمیم بگیرد ،‌همراه ما نیاید و گرنه خدای نكرده به ما صدمه خواهد زد.همه برادران تصمیم خود را گرفته اند، ‌ولی من بخاطر سختی عملیات تأكید می كنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم باشید كه رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلح بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید كرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده كنیم.هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می گرداند. اگر از یك دسته بیست و دو نفری، ‌یك نفر بماند، باید آن یك نفر باید مقاومت كند؛
حتی اگر فرمانده شما شهید شد،نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم كه این وسوسه شیطان است.

فرمانده اصلی ما ،‌خدا و امام زمان است، ‌اصل ،‌آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وقتی شما شهید شدید ،‌خودتان فرمانده‌اید؛ وظیفة‌ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.
تا موقعی كه دستور حمله داده نشده كسی تیراندازی نكند، ‌حتی اگر مجروح شد خودداری نماید. دستمال در دهانش بگذارد، دندانها را به هم بفشارد و فریاد نكند، فریاد نشانه ضعف شماست.با هر رگبار سبحان الله بگویید. در عملیات خسته نشوید، بعد از هر درگیری و عملیات شهدا و مجروحین تخلیه و بقیه سازماندهی شده و كار ادامه یابد.با عرض معذرت مسأله‌ای كه امیدوارم به برادران جسارت نشود و ان شاء الله كه از قلبهای پاك شما به دور است، ‌ولی شیطان دست بردار نیست. شیطان بعضی وقتها آرامتر و با وجهه شرعی جلو می‌آید، ‌بنابراین در پیروزی مغرور نشوید.حداكثر استفاده از وسایل را بكنید. اگر این پارو بشكند به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد ،‌با همین قایقها
باید عملیات بكنیم ،‌لباسهای غواصی را خوب نگهداری كنید ،‌یك سال است دنبال این امكانات هستیم.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز

تولد و كودكی
به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یك خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران كودكی، مادرش را – كه بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باكری به دست دژخیمان ساواك) وارد جریانات سیاسی شد.فعالیتهای سیاسی – مذهبیپس از اخذ دیپلم با وجود آنكه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مكانیك مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یكی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.شهید باكری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود.پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل كشور فعال شود.شهید مهدی باكری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی كه در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی كرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.پس از پیروزی انقلاب اسلامیبعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحكام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا كرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت.ازدواج شهید مهدی باكری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد.شهید باكری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاكسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیتهای شبانه‌روزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تكلیف خویش را در جهاد با كفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.نقش شهید در دفاع مقدسشهید باكری با استعداد و دلسوزی فراوان خود توانست در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در كسب پیروزیها موثر باشد. در این عملیات یكی از گردانها در محاصره قرار گرفته بود، كه ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از یك ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پیروزی لشكریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه كمر زخمی شد و با وجود جراحتهایی كه داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت كند.در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در داخل خاك عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصممتر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌كرد.در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشكر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش عظیمی از خاك گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیك آزاد شد.شهید باكری در عملیات والفجرمقدماتی و والفجر یك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداكار، در انجام تكلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.در عملیات خیبر زمانی كه برادرش حمید، به درجه رفیع شهات نایل آمد، با وجود علاقه خاصی كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید یكی از الطاف الهی است كه شامل حال خانواده ما شده است. و در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت:من به وصیت و آرزوی حمید كه باز كردن راه كربلا می‌باشد همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، را از حضور در تشییع پیكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كنار بود بازداشت. برادری كه در روزهای سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سیاسی و در جبهه‌ها، پا به پای مهدی، جانفشانی كرد.نقش شهید باكری و لشكر عاشورا در حماسه قهرمانانه خیبر و تصرف جزایر مجنون و مقاومتی كه آنان در دفاع پاتكهای توانفرسای دشمن از خود نشان دادند بر كسی پوشیده نیست.در مرحله آماده‌سازی مقدمات عملیات بدر، اگرچه روزها به كندی می‌گذشت اما مهدی با جدیت، همه نیروها را برای نبردی مردانه و عارفانه تهییج و ترغیب كرد و چونان مرشدی كامل و عارفی واصل، آنچه را كه مجاهدان راه خدا و دلباختگان شهادت باید بدانند و در مرحله نبرد بكار بندند، با نیروهایش درمیان گذاشت.بیانات شهید قبل از شروع عملیات بدرهمه برادران تصمیم خود را گرفته‌اند، ولی من به خاطر سختی عملیات تاكید می‌كنم. شما باید مثل حضرت ابراهیم(ع) باشید كه رحمت خدا شامل حالش شد، مثل او در آتش بروید. خداوند اگر مصلحت بداند به صفوف دشمن رخنه خواهید كرد. باید در حد نهایی از سلاح مقاومت استفاده كینم.هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شالم حال ما می‌گرداند. اگر از یك دسته بیست و دو نفری، یك نفر بماند باید همان یك نفر مقاومت كند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم كه این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اصاعت از فرماندهی است.تا موقعی كه دستور حمله داده نشده كسی تیراندازی نكند. حتی اگر مجروح شد سكوت را رعایت كند، دندانها را به هم بفشارد و فریاد نكند.با هر رگبار سبحان‌الله بگویید. در عملیات خسته نشوید. بعد از هر درگیری و عملیات، شهدا و مجروحین را تخلیه كرده و با سازماندهی مجدد كار را ادامه دهید.حداكثر استفاده از وسایل را بكنید. اگر این پارو بشكند، به جای آن پاروی دیگری وجود ندارد. با همین قایقها باید عملیات بكنیم. لباسهای غواصی را خوب نگهداری كنید. یك سال است دنبال این امكانات هستیم.مهدی در شب عملیات وضو می‌گیرد و همه گردانها را یك یك از زیر قرآن عبور می‌دهد. مداوم توصیه می‌كند:برادران! خدا را از یاد نبرید نام امام زمان(عج) را زمزمه كنید. دعا كنید كه كار ما برای خدا باشد.از پشت بی‌سیم نیز همه را به ذكر «لاحول و لاقوه الا بالله» تحریض و تشویق می‌كند.لشكر عاشورا در كنار سایر یگانهای عمل كننده نیروی زمینی سپاه، در اولین شب عملیات بدر، موفق به شكستن خط دشمن می‌شود و روز بعد به تثبیت مواضع در ساحل رود می‌پردازد.در مرحله دوم عملیات، از سوی لشكر عاشورا حمله‌ای نفس‌گیر به واحدهایی از دشمن كه عالم فشار برای جناح چپ بودند، آغاز می‌شود. حمله‌ای كه قلع و قمع دشمن و گرفتن انتقام و قطع كامل دست دشمن از تعرض به نیروها در جناح چپ ثمره آن بود.ویژگیهای اخلاقیشهید باكری، پاسدار نمونه، فرماندهی فداكار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را پیرو خط امام می‌دانست و سعی می‌كرد زندگی‌اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم نماید، با دقت به سخنان حضرت امام(ره) گوش می‌داد، آنها را می‌نوشت و در معرض دید خود قرار می‌داد و آنقدر به این امر حساسیت داشت كه به خانواده‌اش سفارش كرده بود كه سخنرانی آن حضرت را ضبط كنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند.او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است،‌باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.شهید باكری از انسانهای وارسته و خودساخته‌ای بود كه با فراهم بودن زمینه‌های مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود.زندگی ساده و بی‌ریای او زبانزد همه آشنایان بود. با تواناییهایی كه داشت می‌توانست مرفه‌ترین زندگی را داشته باشد؛ اما همواره مثل یك بسیجی زندگی می‌كرد. از امكاناتی كه حق طبیعی‌اش نیز بود چشم می‌پوشید. تواضع و فروتنی‌اش باعث می‌شد كه اغلب او را نشناسند. او محبوب دلها بود. همه دوستش می‌داشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند. او نیز بسیجیان را دوست داشت و به آنها عشق می‌ورزید. می‌گفت:وقتی با بسیجیها راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌كنم، هرگاه خسته می‌شوم پیش بسیجیها می‌روم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود.همه ما در برابر جان این بسیجی‌ها مسئولیم، برای حفظ جان آنها اگر متحمل یك میلیون تومان هزینه – برای ساختن یك سنگر كه حافظ جان آنها باشد – بشویم، یك موی بسیجی،‌ صد برابرش ارزش دارد.با دشمنان اسلام و انقلاب چون دژی پولادین و تسخیرناپذیر بود و با دوستان خدا، سیمایی جذاب و مهربان داشت.با وجود اندوه دائمش، همیشه خندان می‌نمود و بشاش. انسانی بود همیشه آماده به خدمت و پرتوان.حجت‌الاسلام والمسلمین شهید محلاتی در مورد شهید باكری اظهار می‌دارند:وی نمونه و مظهر غضب خدا در برابر دشمنان خدا و اسلام بود. خشم و خروشش فقط و فقط برای دشمنان بود و به عنوان فرمانده و باتقوا، الگوی رافت و محبت در برخورد با زیردستان بود.همسر شهید باكری در مورد اخلاق او در خانه می‌گوید:باوجود همه خستگی‌ها، بی‌خوابی‌ها و دویدن‌ها، همیشه با حالتی شاد بدون ابراز خستگی به خانه وارد می‌شد و اگر مقدور بود در كارهای خانه به من كمك می كرد؛ لباس می‌شست، ظرف می‌شست و خودش كارهای خودش را انجام می‌داد.اگر از مسلئله‌ای عصبانی و ناراحت بودم، با صبر و حوصله سعی می‌كرد با خونسردی و با دلایل مكتبی مرا قانع كند.دوستان و همسنگرانش نقل می‌كنند:به همان میزان كه به انجا فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می كرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند. خواندن قرآن از كارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این كار سفارش می‌نمود.شهید باكری در حفظ بیت‌المال و اهیمت آن توجه زیادی داشت، حتی همسرش را از خوردن نان رزمندگان، برحذر می‌داشت و از نوشتن با خودكار بیت‌المال – حتی به اندازه چند كلمه – منع می‌كرد. وقتی همرزمانش او را به عنوان فرماندهی كه مندرسترین لباس بسیجی را مدتهای طولانی استفاده می‌كرد مورد اعتراض قرار می‌دادند، می‌گفت: تا وقتی كه می‌شود استفاده كرد، استفاده می‌كنم.همواره رسیدگی به خانواده شهدا را تاكید می‌كرد و اگر برایش مقدور بود به همراه مسئولین لشكر بعد از هر عملیات به منزلشان می‌رفت و از آنان دلجویی می‌كرد و در رفع مشكلات آنها اقدام می‌كرد.او می‌گفت:امروز در زمره خانواده شهدا قرار گرفتن جزو افتخارات است و این نوع زندگی از با فضیلت‌ترین زندگی‌هاست,نحوه شهادتبعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در كالبد ناآرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز قبل از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفیق شهدت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند.این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول، به خطرناكترین صحنه‌های كارزار وارد شد و در حالی كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزدیك هدایت می كرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتكهای دشمن تثبیت نماید، كه در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیك گفت و به لقای معشوق نایل گردید.هنگامی كه پیكر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیكر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.او با حبی عمیق به اهل عصمت و طهارت(ع) و عشقی آتشین به اباعبدالله‌الحسین(ع) و كوله‌باری از تقوی و یك عمر مجاهدت فی سبیل‌الله، از همرزمانش سبقت گرفت و به دیار دوست شتافت و در جنات عدن الهی به نعمات بیكران و غیرقابل احصاء دست یافت. شهید باكری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده می‌دانست و تنها به لطف و كرم عمیم خداوند تبارك و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامه‌اش اشاره كرده است كه: چه كنم كه تهیدستم، خدایا قبولم كن.شهید محلاتی از بین تمام خصلتهای والای شهید به معرف او اشاره می‌كند و در مراسم شهادت ایشان، راز و نیاز عاشقانه وی را با معبود بیان می‌كند و از زبان شهید می گوید:خدایا تو چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات كه نفهمیدم. خون باید می‌شدی و در رگهایم جریان می‌یافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب می‌گفت.این بیان عارفانه بیانگر روح بلند و سرشار از خلوص آن شهید والامقام است كه تنها در سایه خودسازی و سیر و سلوك معنوی به آن دست یافته بود.خاطره ۱در بیت امام‌، مهدی را دیدم و گفتم‌: "آقا مهدی‌! خوابهای خوشی برایت دیده‌اند ...‌مثل اینكه شما هم ... بله ..." تبسمی كرد و با تعجب پرسید: "چه خبر شده است‌؟" گفتم‌: همه خبرها كه پیش شماست‌. یكی از فرماندهان گردان كه یك ماه پیش شهید شد، خواب دیده بود، در بهشت منزلی زیبا می‌سازند‌. پرسیده بود: "این خانه را برای چه كسی آماده می‌كنید؟" گفتند: "قرار است شخصی به جمع بهشتیان بپیوندد‌." باز پرسیده بود: "او كیست‌؟" بعد سكوت كردم‌. مهدی مشتاقانه سر تكان داد و گفت‌: "خوب ...‌ادامه بده‌." گفتم‌: "پاسخ دادند: قرار است مهدی باكری به اینجا بیاید‌. خلاصه آقا ملائكه را خیلی به زحمت انداختی‌." سرش را پایین انداخت و رنگ رخسارش به سرخی گرایید و به آرامی گفت‌: "بنده خدا! با این كارهایی كه ما انجام می‌دهیم‌، مگر بسیجیها اجازه دهند كه به بهشت برویم‌! جلو در بهشت می‌ایستند و راهمان نمی‌دهند‌." سپس فرو رفت و از من دور شد‌. دیگر مطمئن بودم كه مهدی آخرین روزهای فراغ از یار را سپری می‌كند‌.خاطره ۲روزی از مدرسه به خانه می‌آید، در حالی كه گونه‌ها و دستهای سرخ و كبودش ، حكایت از عمق سرمایی می‌كند كه در جانش رسوخ كرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد كه پالتویی برایش تهیه كند‌. دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود‌. غروب كه از مدرسه برمی‌گردد با شدت ناراحتی‌، پالتو را به گوشه اطاق می‌افكند‌. همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند، و مهدی در حالی كه اشك از دیدگانش جاری است‌، می‌گوید: "چگونه راضی می‌شوید من پالتو بپوشم در حالی‌كه دوست بغل‌دستی من در كنارم از سرما بلرزد.وصیتنامه عزیزانم‌! اگر شبانه‌روز شكرگزار خدا باشیم كه نعمت اسلام و امام را به بما عنایت فرموده‌، باز هم كم است‌. آگاه باشیم كه صدق نیت و خلوص در عمل‌، تنها چاره‌ساز ماست‌. ...‌بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست‌.... همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل كنید‌. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید‌. اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله (ع‌) و شهدا بدهید كه راه سعادت و توشه آخرت است‌. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید‌. و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت كنید كهسربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع‌) برای اسلام بار بیایند‌.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلاصه اي از زندگي نامه سردار رشيد اسلامحاج ميرزا علي رستم‌خانينام پدر : سيف علیتاريخ شهادت: 1363نام عمليات: بدرمسئوليت : فرمانده تيپ يکم لشکر 31 عاشوراشهيد حاج ميرزا علي رستم خاني در فروردين ماه سال 1332 در يكي از روستاهاي توابع زنجان چشم به جهان گشود . دوران كودكي خود را در محيطي روستا كه آكنده از محروميت بود به سر برد و در همان جا به يادگيري قرآن و نهج البلاغه همت گماشت و در دوران نوجواني پا به ميدان تحصيل علم و دانش نهاد . او علاوه بر تحصيل يار و ياور پدرش در امر كشاورزي بود . شهيد رستم خاني پس از مدتي به خدمت سربازي اعزام شد و توانست در خدمت سربازي پايان نامه هوابردي را اخذ نمايد . اين شهيد بزرگوار پس از پيروزي انقلاب اسلامي جزء اولين تشكيل دهندگان سپاه زنجان بود شهيد رستم خاني همزمان با تجاوز عراق به ايران در جبهه هاي نبرد حق بر عليه باطل حضور يافته و در آنجا به خدمت براي اسلام و ايران مشغول بود او با شركت در چندين عمليات از قبيل فتح المبين ، بيت المقدس ، خيبر و ... سرانجام در عمليات بدر با همرزم شهيدش محمد ناصر اشتري شهادت در راه خدا را بر زندگي دنيوي ترجيع داده و در تاريخ 26/12/1363 در عمليات بدر به شهادت مي رسد. شهيد رستم خاني در عمليات آزاد سازي خرمشهر فرمانده يكي از 4 گرداني بود كه نيروهاي زنجان در آن حضور داشتند.زندگی‌نامه شهید حاج ميرزا علي رستم‌خاني فرمانده تيپ يکم لشکر 31 عاشورا جزء اولين تشكيل دهندگان سپاه زنجان بودخاطراتي از سردار شهيد علي رستم خاني1- همسرشهيد مي گويند:شهيد بزرگوار هميشه در جبهه بودند و كم به خانه مي آمدند مگر ماموريتي پيش مي آمد كه به زنجان بيايند و وقتي كه به زنجان مي آمدند در خانه صوت قرآن ايشان فضاي خانه را نوراني مي كرد و به ما هم سفارش مي كردند قرآن بخوانيد و پيرو آن باشيد،به نماز هم خيلي اهميت مي دادند و مي گفتند دنبال نماز باشيد و وقتي كه زمان اذان مي شد ما را بيدار مي كردند و مي گفتند آنهايي كه خواب هستند را بيدار كنيد تا نمازشان را بخوانند و هميشه مي گفتند كارهايي كه انجام مي دهيد هميشه براي خدا باشد و قدمي كه برميداريد در راه خدا باشد و سفارش مي كردند به ديدار خانواده ي شهدا برويد.2-ادريس رستم خاني برادر شهيد :در جبهه بارها و بارها از جاهاي مختلف بدن مجروح شده بودند بدون اينكه كسي از آن مطلع شود،در يكي از حملات از ناحيه شكم و كبد شديداً مجروح و به بيمارستان ايران مهر تهران اعزام شده بودند بعد از مدتي با اطلاع همرزمانش به بيمارستان مراجعه نمودم ،دكتر معالجش (دكتر كشاورز)مي گفت معجزه شده و اميدي به زنده ماندنش نبود ولي الحمد لله عمل موفقيت آميز بوده است.بعد از بهبودي مجدداً به جبهه اعزام شدند و در عملياتهاي ديگري از قبيل (حصر آبادان،فتح المبين،محرم،رمضان،بدر) شركت كردند و مواقع مرخصي هم اكثر اوقات در سپاه بودند.زندگی‌نامه شهید حاج ميرزا علي رستم‌خاني فرمانده تيپ يکم لشکر 31 عاشورا جزء اولين تشكيل دهندگان سپاه زنجان بود3-مادر شهيد نقل مي كند:ميرزا علي هنگامي كه بچه بود خيلي به نمازو روزه علاقه داشت در حالي كه هنوز سن و سال او بسيار كم بود ولي مي گفت من بايد نمازم را بخوانم.معلم هاي او نيز به او علاقه زيادي داشتند و به تحصيل اهميت زيادي مي داد و هنگامي كه به سربازي رفت در عرض 2 سال تنها يك بار به مرخصي آمد.در زمان جنگ نيز بسيار فعال بود يك روز به مرخصي آمد و گفت واي حمله خواهد شد و دوستانم ماندند كفتم ميرزا علي تو قرار است در هر حمله اي آنجا باشي گفت مادر من بايد در هر حمله در آنجا باشم تا زمانيكه نفس دارم بايد بروم.4-پدر شهيد رستم خاني در مورد شهيد بزرگوار نقل مي كنند:بنده نمي دانستم ميرزا علي در جنگ چه مسؤليتي در جنگ دارد و هنگامي كه به جبهه رفتم ديدم كه او فرمانده تيپ است،خيلي زحمت كشيد و خيلي زخمي شد.به او مي گفتم بيا يك زندگي درست كن يك خانه درست كن،يك زمين درست كن ام او در جواب مي گفت اگر ما پيروز نشويم من هيچ كاري انجام نخواهم داد ،خداوند كريم است.- همرزم شهيد،سردار حاج منصور عزتي (فرمانده دانشكده افسري امام حسين(ع(در عمليات بدر آتش دشمن بسيار سنگين بود.طوري كه هيچكس توان حركت نداشت بر اثرآتش دشمن، همه جا تاريك گرديد و دود آتش همه جا را فرا گرفت.لحظات بسيار سختي بود.من به چهره حاجي خيره شده بودم.داشت با بي سيم صحبت مي كرد.تماس راديويي قطع شد.حاجي لحظاتي نشست و شاهد آتش بي امان دشمن بود. بطور غير قابل تصور حاج ميرزا علي يكدفعه بلند شد و سرپا ايستاد و خود را در معرض آتش و تركشها قرار داد.هر چي اصرار كرديم حاجي بنشين ،گوش نكرد .بعد از مدتي كه آتش دشمن كم شد رو به او كردم و گفتم حاجي اين چه كاري بود كه كردي و او در جواب من گفت:منصور يكدفعه احساس كردم كه آتش دشمن مي خواهد عزمم را بشكند و روحيه ام را نابود كند،لذا با اين كار خواستم با آن مقابله كنم.اين واقعه در عصر روزي اتفاق افتاد كه حاجي شب آن روز به شهادت رسيد.
زندگی‌نامه شهید حاج ميرزا علي رستم‌خاني فرمانده تيپ يکم لشکر 31 عاشورا جزء اولين تشكيل دهندگان سپاه زنجان بودوصيت نامه شهيد:بسم الله الرحمن الرحيممردم سلحشورايران نشان دادند كه يك ملت اگر چه در ظاهر ممكن است ضعيف باشد ولي با تكيه بر مكتب بزرگ اسلام مي تواند در برابر جانيان شرق و غرب قد علم كند.مردم شهيد پرور نشان دادند يك ملت با تكيه بر اسلام مي تواند در برابر يك دنيا دشمن ايستادگي كند.مردم مسلمان ايران به دنياي استكبار فهماندند كه سلاحهاي گوناگون انها در برابر سلاح الله اكبر مسلمانان ياراي مقابله ند ارد. هشدار بر تواي برادر مسلمان و اي مردم مستضعف جهان ،بدانيد و اگاه باشيد چپاولگران شرق و غرب و ديگر نوكران جيره بگير آنها و اين كوردلان بر عليه شما مسلمانان در درجه اول و بعد براي سركوبي مستضعفين تمام كرده اند.اگر آگاه و هوشيار نباشيد و جلوي تجاوز آنها را نگيريد بدانيد همه شما را از بين خواهند برد و تا عمر داريد بايد خون بدهيد اي كساني كه در خانه نشسته ايد و بهانه زن و فرزند و مشكلات را پيش مي كشيد آيا از آوارگيهاي مردم فلسطين و لبنان عبرت نگرفته ايد؟اي گروهكهاي چپ و راست بخود آييد و از ناداني دست برداريد و اگر به حرف امام و مردم گوش نمي كنيد از دوستانتان و از رهبران خودتان عبرت بگيريد اگر نخواستيد بفهميد بقول امام عزيز با اين موج خروشان حركت كنيد اگر خلاف آن حركت كنيد دست و پايتان خواهد شكست.به پدر و مادرم و برادرانم و خواهرانم وصيت مي كنم اگر لياقت شهادت را داشتم در فراقم گريه نكنيد،پدر و برادرم ادريس، برادرانم و فرزندانم را در صورت امكان به مدرسه بفرستيد تا علم بياموزد و از آنها خوب مواظبت كنيد كه خداي ناكرده از راه اسلام منحرف نشوند.
انا لله و انا اليه راجعون 16/6/1362 ميرزا علي رستم خانيhttp://www.mowjemordeh.blogfa.com/post-188.aspx
وبلاگ هدا
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی نامه شهید حاج میرزاعلی رستمخانی فرمانده تیپ یکم لشگر 31 عاشورابسم الله الرحمن الرحیممن المومنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظروما بدلوا تبدیلا.(برخی از مومنان بزرگ مردانی هستند که به عهدی که با خدا بستند کاملا وفا کردند « تا به راه خدا شهید شدند »وبرخی به انتظار فیض شهادت مقاومت کرده ، هیچ عهد خود را تغییر ندادند . آیه 23 سوره احزاب)علی آباد روستای کوچکی است در دل دامنه های سر سبز از توابع شهرستان زنجان ، روستایی که مردمان آن مشغول کشاورزی بوده و با دست رنج خود زندگی پاک و ساده ای را برای خود به پا کرده اند .در سال 1332 هجری شمسی نوزادی در این دیار چشم به جهان می گشاید . شیخ منطقه به پاس عدالت و شجاعت علی(ع) در گوش او نام میرزاعلی (علی)را می خواند . او اولین فرزند خانواده بود. علی در سنین خردسالی الفبای عربی وروخوانی قران را از پدرش می آموزد و برای یادگیری تجوید قران به مکتب خانه روستا می رود . چندین سال به پدرش در کشاورزی کمک می کند . اما دست از مطالعه برنمی دارد. تا زمانی که در روستا مدرسه ای ایجاد می شود .با کمک پدر و مادر ش به مدرسه می رود و مقطع ابتدایی را با علاقه شدیدی که به آموختن داشت در آنجا به اتمام می رساند . با علاقه وافری که به آموختن داشت خیلی زود با معلمان خود صمیمی می شود و در وقت های آزاد در کنار دروس روزانه به مطالعه کتاب های مذهبی می پردازد . چون معلمانش اورا علاقمند می بینند کتاب های مذهبی و اجتماعی دیگری را به او معرفی می کنند و چون خود نیز دل خوشی از رژیم پهلوی نداشتند او را با افکار و نوشته های مردانی مثل دکتر مطهری و دکترعلی شریعتی آشنا می سازند. او از همان دوران نوجوانی به انجام فرایض دینی می پردازد و با مجالس مذهبی انس می گیرد و در برابر آفریدگارش خاضع وبرای پدر و مادرش فرزندی مطیع و فرمان بردار ، برای دوستانش رفیق شفیق می باشد . او دیگر به سنین جوانی رسیده بود. و در همین زمان مرحله دیگری از زندگی را شروع می کند و با یک مراسم ساده و پاک زندگی مشترکی را باهمسرش آغاز می کند . پس از مدتی بر حسب قانون به خدمت سربازی فرا خونده می شود . در شیراز در گروه چتربازان نیروی هوایی قرار می گیرد . او در سربازی نیز بسیار علاقمند به فراگیری فنون نظامی بود اما به دلیل مذهبی بودنش همانند دیگر هم فکرانش در این مقطع از زندگی خود سختی فراوان می کشد .او می گفت " ما در انجام فرایض دینی دچار مشکل بودیم و در پادگان به کسانی که روزه می گرفتند غذایی برای سحری نمی دادند و تمرینات سخت روزمره را با شدت بیشتری اجرا می کردند. و اکثر افسران و درجه داران به خاطر این موضوع با ما ها رفتار بسیار بدی داشتند ." او فردی اجتماعی و دلسوز بود . و دوست داشت به افراد ناتوان کمک کند . و هر زمانی که به محل زندگی خود بر می گشت ، به سراغ سالمندان روستا می رفت و در قدر و توان خود به آن ها کمک می کرد . پس از اتمام خدمت سربازی او برای کار به زنجان می آید و مدتی را به کار مشغول می شود و در همین زمان نیز باتوجه به شناخت بیشتری که از رژیم پهلوی پیدا کرده بود . در جلسات سخنرانان مذهبی شهر شرکت می کند . و بالاخره با آغاز نخستین حرکت های مردمی علیه رژیم پهلوی به رهبری امام خمینی با آگاهی هایی که در نتیجه مطالعه و شرکت در جلسات سخنرانی کسب کرده بود به صف مخالفین رژیم پهلوی می پیوندد و به طور فعال در راهپیمایی ها مشارکت می کند . و به صورت فعال و جدی در مساجد و دیگر پایگاه های مردمی شروع به فعالیت می نماید . تا اینکه با تشکیل سپاه او در تاریخ 3/4/1358 به عنوان یک عضو عادی وارد این نهاد انقلابی می شود و با آغاز غائله کردستان ، به این منطقه اعزام می شود . و باتو جه به چابکی و قدرت تصمیم گیریش او ابتدا به عنوان فرمانده دسته و سپس گروهان در کردستان در مناطقی چون بانه ، جوانرود و پاوه با منافقین ستیز می کند . پس از اتمام ماموریت خود او بعنوان فرمانده سپاه قیدار انتخاب و به محل اعزام می شود . او در همین زمان نیز کمک به نیازمندان را فراموش نمی کند . مادر ش در همین رابطه می گوید " زمانی که فرصتی پیدا می کرد به روستا می رفت و با بردن هدایایی برای سالمندان دیدار خود را تجدید می کرد و در شهر نیز اگر کسی را ناتوان می دید هر آنچه در توانش بود به آن ها کمک می کرد و همیشه سفارش می کرد که ما باید از برادران و خواهران دینی خود حمایت کنیم . "او در جلسات مناظره با مخالفین حضور فعال داشت و همیشه در صدد هدایت و راهنمایی آنها بود و در خیلی مواقع با دعوت آن ها به منزل و یا حضور در منازل آن ها این افراد را با افکار انقلابیونی مثل شهید مطهری آشنا می ساخت و گوش کردن به نوارسخنرانی آن ها را توصیه می کرد . با شروع جنگ ایران وعراق در مهر ماه 1359 او بلا فاصله به منطقه جنوب اعزام می شود . و در منطقه دارخوئین به همراه دیگر همرزمانش به ستیز با دشمن می پردازد و در این زمان از ناحیه شکم با ترکش خمپاره زخمی می شود و به بیمارستان ایران مهر تهران انتقال می یابد و بعد از دوماه بستری مجددا به منطقه عملیاتی بر می گردد و قبل از شروع عملیات ثامن الا ئمه در شمال آبادان ابتدا به عنوان جانشین فرمانده گردانی که ترکیبی از نیرو های ارتش و سپاه بود و فرماندهی آن را یکی از برادران ارتشی بر عهده داشت ، انتخاب می شود و با شروع عملیات فرماندهی گردان را به عهده می گیرد . و در موفقیت های چشم گیر این عملیات نقش عمده ای ایفا می کند .او در اکثر عملیات ها مشارکت داشت . و به دلیل نیاز به حضور او در جبهه ، به ندرت در کنار خانواده خود حضور پیدا می کند . او در عملیات طریق القدس به عنوان فرمانده گردان و در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده محور حضور موثر دارد و در عملیات بیت المقدس فرماندهی یکی از تیپ های لشگر 17علی ابن ابی طالب را در کنار سردار شهید مهدی زین الدین به عهده می گیرد . در عملیات رمضان او با نیروهای تحت فرماندهی خود کانال ماهی را که تا نزدیکی های بصره ادامه دارد، پشت سر می گذارد . و در عملیات محرم نیز در کنار دیگر هم رزمانش در مراحل سه گانه عملیات شجاعت های زیادی از خود نشان می دهد . در عملیات خیبر مورخ 3/12/61 برای تصرف و تامین جزایر مجنون وبخشی از هورالهویزه با نیرو های تحت فرماندهی خود به دشمن یورش می برد . و در همان زمان پس از اتمام عملیات در هنگام پاکسازی منطقه زخمی و به پشت جبهه انتقال می یابد . ولی عشق به جبهه و ستیز با دشمنان دین و میهن او را راحت نمی گذارد و پس از مدتی کوتاه به پیش هم رزمانش برمی گردد . یکبار نیز او از طرف لشگر علی ابن ابی طالب به سفر معنوی حج می رود تا دوباره بامعبود یکتای خود عهد وپیمان ببندد که برای همیشه در راه او وبرای خدمت به مردم و حراست از دین و قرآن و خاک پاک وطن خود قدم بردارد . او در هر زمانی از زندگی خویش به یاد و احترام شهیدان همرزمش می باشد و خانواده آنها را فراموش نمی کند . او با برادرانش بسیار صمیمی بود . یکی از برادرانش می گوید : " روزی به اتفاق هم قصد زیارت مزار شهدارا کردیم همینطور که در مسیر حرکت خود دست همدیگر را گرفته بودیم و می رفتیم یک لحظه دیدم او سریع دست خود را از دستم کشید و من دلیل این حرکت را در آن لحظه ندانستم پس از چند لحظه با یکی از آشنایان خود سلام و احوال پرسی کردیم او برادر دو شهید بود ، وقتی مجددا شروع به حرکت کردیم او گفت اگر او ما را در این حال می دید حتما به یاد برادران شهیدش می افتاد و ناراحت می شد. " آری او در همه حال حتی در ریزترین مسائل مواظب اعمال و حرکات خود بود . او همیشه برادران خود را به کسب علم ودانش تشویق می کرد و برای آنها از محسنات و استفاده های علم روز در جنگ صحبت می کرد . او خود نیز مطالعه را از یاد نبرد و در هر لحظه ایی که فرصت پیدا می کرد از کتاب های استادانی چون مرتضی مطهری و جعفر سبحانی و دیگر اساتید استفاده می کرد . علاوه بر آن بر مطالعه دستورات قرآنی و کتاب نهج البلاغه اصرار می ورزید . و در زمان های کوتاهی که تصافی در زنجان حضور داشت در اکثر شبهای ماه مبارک رمضان جوانان را در مسجد محل جمع می کرد و برای آنها از سخنان گهر بار امام خمینی و کتابهای استاد مطهری همچون مسئله حجاب و حماسه حسینی می خواند . و از جبهه و جنگ و شجاعت های شهیدان سخن می راند . او همیشه به مادر و همسرش سفارش می کرد که " اگر زمانی خبر شهادت مرا به شما آوردند گریه نکنید. " و خود او نیز به غیر از مجالس عزای حسینی کمتر گریه می کرد . برادرش ادریس می گوید: " یکبار که او به دلیل زخمی بودنش به بهداری سپاه زنجان منتقل شده بود و به بچه های سپاه گفته بود که به هیچ وجه به خانواده من اطلاع ندهید . اما من توسط یکی از دوستان مطلع شدم و به پیش اورفتم و وقتی از او علت را پرسیدم او در جواب گفت من هر چه سریعتر بایدبرگردم به منطقه و به همین خاطر نمی خواستم کسی متوجه شود . در همان لحظه صدای زنگ تلفن به صدا درآمد و شهید حاج میرزاعلی گوشی را برداشت . من از چهره او فهمیدم که اتفاق بسیار ناگواری افتاده است او وقتی گوشی را گذاشت با صدای بلند گریه کرد برای من که کمتر گریه او را با صدای بلند شنیده بودم بسیار عجیب بود وقتی پرسیدم ، گفت من باید بروم ،مهدی زین الدین شهید شده است . " او مدتی را نیز در کنار سردار شهید احمدکاظمی در لشکر نجف حضور داشت و در زمانی که مقرر شده بود تمام نیروهای زنجان در لشگر 31 عاشورا مستقر شوند ، شهید احمد کاظمی به دلیل توانمندی هایی که از او دیده بود ، مدتی با رفتن او موافقت نمی کرد. او در اکثر عملیات ها مشارکت داشت . و به دلیل نیاز به حضور او در جبهه ، به ندرت در کنار خانواده خود حضور پیدا می کرد . او در عملیات محمد رسول الله و خاتم النبیین در سال 1360 به عنوان فرمانده محور و فرمانه تیپ و در عملیات های فتح المبین ، بیت المقدس ، رمضان ، محرم ، والفجر مقدماتی ، و والفجر چهار ، خیبر و در عملیات بدر به عنوان فرمانده تیپ پا به پای دیگر همرزمانش با دشمن دین و میهن ستیز می کرد . و بالاخره در عملیات بدر او در کنار دیگر سرداران رشید اسلام همچون مهدی باکری به عنوان فرمانده تیپ یکم لشگر 31عاشورا وارد عمل می شود . برادرش ادریس می گوید : " یکی از روز های قبل از عملیات بدر بود او اتفاقی یکی دو روز به زنجان آمده بود . در یک شب او یک دستگاه ضبط صوت و دو نوار کاست در دستش گرفت و کلید مغازه خیاطی برادرم فریدون را گرفته و از منزل بیرون رفت و من نیز که همیشه با او بودم به همراه او رفتم اما او به من اصرار کرد که این بار می خواهد تنها باشد . گوئی از من چیزی را می خواهد مخفی کند . وقتی پرسیدم او به من جواب داد نوار آقا ی محسن رضائی را می خواهم گوش کنم . اما من اصرار کردم که باشم ، ولی او مقاومت کرد . و من بعدا فهمیدم که این طور نبود . و بعدا فهمیدم که آن دو نوار را که وصیت های خودش بود به همسرش داده بود و از او قول گرفته بود که بعد از شهادتش آن ها را به من بدهند . گوئی کسی این بار به او گفته بود که در عملیات بعدی شهید خواهد شد . " آری این چنین است رادمردانی که برای خدا و در راه اسلام و دین خود با این که می دانند جان آنها در خطر است اما آن را در دستان خود گرفته و بر سر خصم می کوبند . تا اسلام زنده بماند و راه قران پاینده و هموار .در همان روز ها بود که این ندا به مادر شهید نیز آمده بود . او میگوید :" یک روز بر سر نماز بودم و وقتی که مشغول ذکر تشهد و سلام بودم یکدفعه در کنار سجاده نمازم جنازه کفن شده میرزاعلی را دیدم و قتی دو باره با دقت نگاه کردم جنازه محو شده بود . و موضوع را با شیخ محل در میان گذاشتم و او گفت انشاء الله خیر است . " در جایی دیگر شهید پیر محمدی از فرماندهان زنجان در همین زمان تعریف میکند "پدر شهید که او نیز یک بسیجی بود در منطقه سردشت نزدیک عید زمانی که ماموریت همه نیروهای زنجان تمام شده بود و باید به زنجان بر می گشتند ، اصرار کرد که در منطقه بماند و هر چه قدر که تاکید کردم او گفت که می خواهم در منطقه بمانم . من نیز قبول کردم . افرادی که باید می ماندند مشخص شد .اما چندی نگذشته بود که او به پیش من آمد و با اصرار زیاد اسلحه خود را تحویل داد . من علت را پرسیدم . او مجددا اصرار کرد که باید به زنجان برگردم . وقتی از او مجددا علت این تصمیم را پرسیدم او گفت دیشب در خواب کسی به من گفت که پسرت به زنجان رفته است ، تو هم برگرد . من در آن لحظه تعبیر این موضوع را متوجه نشدم ولی بعدا خبر رسید که حاج میرزاعلی شهید شده است . " آری پدر و مادر شهید درست دریافت کرده بودند او با نیرو های تحت فرماندهی خود به منطقه هدف خود رسیده بود ولی به دلیل شهادت سردار شهید مهدی باکری و دیگر هم رزمانش در محاصره دشمن می افتد . و به همراه خیلی از نیروهای خود همانند مولای خود حسین (ع) به دست دشمن در تاریخ 20/12/1363به شهادت می رسد . که بعد ها پلاک و چند تکه از وسایل او به دست خانواده اش رسید به یاد او مقبره ای در مزار شهدای پایین در شهرستان زنجان درست شد. از او هم اکنون سه دختر و یک پسر به یادگار مانده است .از حسین اکتفا به نام حسین نبود در خور مقام حسینبلکه باید که خلق دریابند علت اصلی قیام حسینزانکه بر پای کاخ محکم دین باشد از سعی و اهتمام حسینبهر احیای دین شهادت یافت زنده شد نام دین زنام حسین (همدانی) آری امروز شهیدان پیام خود را گذاشتند و روی در روی ما بر زمین نشستند ، تا تشنگان تاریخ را به قیام بخوانند . برادر من از تو گفتم ، تو که رهرو حسین سالار شهیدان بودی ، تو که حمزه گونه شهادت را انتخاب کردی ، تو که دیدارت بهانه ای برای شکفتن گلهای احساس در باغچه کوچک قلب من بود . شما که پیوسته نگاهتان به سوی خدا بود ، هر روز گلها حدیث شما را در گوش یکدیگر نجوا می کنند . مگر می توان از شما سخن گفت و شما را سرود. دلتان آیینه دریا بود و نگاه پر فروغتان چون خون روشنایی در ستاره ها جاری بود هر روز با شبنم گلهای سرخ ایمان وضو می ساختید و به شوق وصل او در دشت های پر حادثه می تاختید به همت شما ما ماندیم ولی یکی از گلهای زیبای آن پژمرده شد .تهیه و تنظیم از برادر شهید
 

persian_sky

عضو جدید
سلام مهندس جان
ممنون
تاپیک جالب و کاملی بود... دستت درد نکنه:gol::gol:

فقط فکر کنم در اولین پست ، تاریخ آغاز و پایان عملیات جابجا شده..

بازم ممنون و خسته نباشی
 
بالا