عدد هفت در فرهنگ ملل مختلف

atefeh666

عضو جدید
فلسفه هفت سين چيست؟ به طور مقدمه بايد دانست که عدد "هفت" نزد ايرانيان قديم مقدس بود و به خاطر ستارگان هفتگانه يعني ? زهره ، مشتري ، عطارد ، زحل ، مريخ ، زمين و خورشيد ? عدد هفت را گرامي مي داشتند. نياکان ما که زرتشتي بودند ، اعتقاد داشتند که عقل مقدس يعني " اهورامزدا " که به او "سپند مينو" نيز مي گفتند ، شش وزير بزرگ به نام "امشاسپندان" دارد که يعني مقدسان جاويدان و اين شش امشاسپند با "سپندمينو" تشکيل (هفت سپند) مي دهند.
علت اين که هفت سين به راستي هفت سين است ، اشاره به هفت "امشاسپند" است و چون کلمه "سپند" با سين شروع مي شده ، روي اين اصل به علامت آن هفت مقدس جاوداني ، چيزهائي در نظر گرفته شده که هم با حرف سين شروع شده باشند و هم مورد استفاده مثبت بشر واقع شوند.
عدد هفت در قديم : مردم بابل عدد هفت را مقدس مي شمردند ، طبقات آسمان و زمين و سيارات هفت بوده است ، ايام هفته هفت روز است.
هفت از نظر مذاهب: به عقيده هنديها در آئين برهما انسان هفت بار مي ميرد . عروس و داماد بايد هفت قدم به اتفاق هم بردارند. هفت قدم جلو رفته و قسم مي خورند ، در آئين زرتشت هفت فرشته مقرب وجود دارد. در تورات مذکور است که هفت نر و ماده را با خود برگير تا نسلي بر جهان بماند.
هفت در آئين مسيح : هفت معجزه ، از 33 معجزه را مسيح در انجيل ذکر کرده است ، در انجيل از هفت روح پليد صحبت شده است ، به نظر فرقه کاتوليک ، هفت نوع شادي و هفت غسل تعميد وجود دارد.
هفت در اسلام: آسمان هفت طبقه دارد . فرعون در خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را ديد که گفتند هفت سال خشکسالي و هفت سال فراواني مي شود. جهنم هفت طبقه دارد . گناهان اصلي هفت عدد است . پيش از اسلام در بين اعراب ، هفت بار طواف دور کعبه مرسوم بوده و در سنت اسلامي نيز چنين است . هفت نفر قاري قرآن معروف بودند ، هفت بار شستن اشياء ناپاک و قرار گرفتن هفت عضو بدن هنگام نماز نيز مذکور است .
هفت در تصوف : هفت وادي سلوک در تصوف معروف است 1) طلب ، 2)عشق ، 3)معرفت ، 4) استغنا ، 5)توحيد ، 6) حيرت ، 7)فنا ، مولوي مي گويد:
هفت شهر عشق را عطار گشت .........................ما هنوز اندر خم يک کوچه ايم
هفت در تاريخ : همراهان داريوش با خود او هفت نفر بودند، در نقش رستم در بالاي آرامگاه داريوش ، هفت نقش ملاحظه مي شود . جنگهاي هفت ساله در زمان لوئي 11 واقع شد. اژدهاي هفت سر معروف است . هفت پسر گشتاسب به هفت راهزن تبديل شدند و هفت خوان رستم و اسفنديار معروف است.
معابد هفت طبقه: در بابل و آشور هر معبدي هفت طبقه داشت و هر طبقه به نام يکي از سيارات و هفت رنگ بود (سرخ ، سيمين، سفيد، سياه، ارغواني، آبي و سبز). حصار اکباتان هفت ديوار داشت و آرامگاه کورش هفت پله دارد:smile:
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
عدد مقدس 7!!!!!!!!!!!!!

عدد مقدس 7!!!!!!!!!!!!!

روی دم شیری که در پرسپولیس وجود دارد هفت گره وجود دارد.
هفت رنگ رنگین کمان.
بازی هفت سنگ.
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
عدد مقدس 7!!!!!!!!!!!!!

عدد مقدس 7!!!!!!!!!!!!!

عدد ۷ مقدس
زرتشت زمين را داراي 7 بخش ميدانست ؛


آرامگاهِ کوروشِ بزرگ 7 پله دارد؛


تجزيه نورِ خورشيد 7 رنگ ميدهد؛


7 سالِ کودکي؛


عجايبِ هفتگانه؛


7 آتشکده زرتشت: آذرنوش، آذرمهر، آذرآبادگان، آذرتشت، آذرخرداد…..؛


7 پله ومرامِ اعتقادي براي رسيدن به عرفان زرتشتي وجود دارند: کلاغ، ميهمان، سرباز، شير، پارسي، خورشيد، پير(پدر)، که شير وخورشيد نمادِ پرچمِ ايرانيان شد.


به روايتِ ديگر هفت سين، نشانه هفت دانه گياهي است که ميتوان با آن سبزه نوروز را تهيه کرد: جو، ماش، عدس، ارزن، لوبيا، نخود؛


در زمانهاي پارسيانِ کهن، مردم از هر هفت دانه، سبزه مي پروراندند(10 روز قبل از نوروز) و ظروفِ آنرا بر سر درِ خانه هاي خود ميگذاشتند و هر کدام بيشتر و بهتر سبز ميشد، نشانه پر ثمريِ آن محصول براي کاشت در آن سال بود(سنت).


در اصل 7 س، بمعناي هفت سپندان(فرشته) ميباشد، که 6 تاي آن الگوي 6 ابر فرشته در آيينِ زرتشتي ميباشند و هفتمين اهورا مزدا ميباشد، که بر آن اساس نامِ ماههاي ايراني نيز انتخاب شده اند:


ارديبهشت(سبزه)؛ خرداد(سنجد)؛ امرداد(سرکه= انگور آماده سرکه شدن است)؛ شهريور(سمنو= که از جوانه گندم درست ميشود)؛ بهمن(سماق= سماک)؛ اسفند= اسپندار مزد(سيب)؛ اهورامزدا(سير).





هفت سين داراي شرايطي سنتي و اجباري ميباشد که 5 صفت را شامل ميشوند: زبانِ پارسي باشد؛ با س شروع شود؛ ريشه گياهي داشته باشد؛ خوردني باشد؛ نامِ بسته يا يگانه باشد( مثلاً سبزي پلو يا سير ترش اشتباه است).





وجود چيزهاي ديگري که نامشان با سين شروع ميشوند(سماور، سکه،…) و يا چيزهايي که با سين شروع نميشوند( ماهي، آيينه وشمعدان، …. ) براي تزئين اشکالي ندارد ولي به هيچ وجه نميتواند هفت سينِ اصلي را که نشانه هفت سپندار(فرشته) است، جايگزين کند.


بر همين اساس بسياري از ديگر مسلکها و اديان نيز بر گرفته از آئين زرتشت، از عدد 7 استفاده بسيار ميکنند:


در عيسويت آمده که عيسي 7 خوراکِ پسنديده داشت( نمک، سرکه، نان؛ تره، ماهي، روغن، عسل=انگبين)؛


در انجيلِ يوهنا آمده است که يوهنا 7 روح، 7 خورشيد، 7 چهره، 7 گوسفندِ 7 شاخ و 7 سر و7 چشم را همراه با 7 فرشته در خواب ديد؛


ادونتيست و بعضي ديگر فرقه هاي مسيحيت، 7 ژانويه را تولد اصليِ عيسي ميدانند؛


در مسيحيت 7 نوع نيايش، 7 گناه، 7 توبه، 7 اندوه و 7 شادي وجود دارد؛


در اسلام در مراسمِ حج، 7 دور خانه کعبه را مي چرخند؛


معلقاتِ سبعه، 7 بتِ اصلي بر سر درِ خانه کعبه بودند؛


7 نوع خطِ عرب وجود دارد: ثلث، محقق، متحن، ريحان، رقاع، نسخ، نستعليق؛


قرآن 7 بخش دارد: وعد، وعيد، وعض، قصص، امر به معروف، نهي از منکر، ادنيه؛


7 عضو در سجده در وقتِ نماز بر زمين است؛


براي پاکيزه اشاره به 7 بار آب کشيدن شده؛


اولين سوره قرآن 7 آيه دارد؛


در قرآن 7 بار سلام آمده: سلام به نوح، به ابراهيم، به موسي، به هارون، به ياسين، به خالدين، به الحي فجر؛


اصحاب کهف 7 تن بودند؛


در بهشت 7 چشمه ونهر و در دوزخ 7 طبقه(عشکوب) است که آخرينِ آن اصفل الصافلين است؛


در قرآن آسمان را داراي 7 طبقه ميداند؛ براي مردگان شبِ هفت ميگيرند


(تقديم به دوستمان امير كه اينك نيست و كم پيداست):)
 

fonoon2

عضو جدید
با اجازه دوست عزیز منم به هفت های شما اضافه کنم
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
هفت مرحله عرفان
هفت خط که مربوط به جام شراب است
هفت خط داشت جام جمشیدی
هر یک در صفا چو آیینه
جور و بغداد و بصره و ازرق
اشک و کاسه گر و فرو دینه

هفت روز هفته
هفت اقلیم
هفت خوان رستم و اسفندیار
هفت گناه اصلی
هفت سال خشکسالی و هفت سال برکت در داستان حضرت یوسف
هفت قلم آرایش


<عدد هفت در آيين مهر (ميترا) يا به گفته‌ي حافظ «‌‌‌مذهب عشق»، از اهميت خاصي برخوردار بوده و بر هفت اصل بنيان نهاده شده است.
 
آخرین ویرایش:

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
فنون عزيز خيلي مچكرم
واقعا خيلي جالبه من تاحالا به اين خواص از عدد 7توجه نكرده بودم...
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
فنون عزيز خيلي مچكرم
واقعا خيلي جالبه من تاحالا به اين خواص از عدد 7توجه نكرده بودم...

سلام شریف جان
خوب سعی کن بیشتر مطالعه کنی و به همه نکات توجه کنی!:w12:
راستی خیلی خوشحالم فنون2 حداقل کندش هست نه؟
خیلی شبیه دوستمون فکر میکنه;)
ایشالا امیر هم یه مدت دیگه بر میگرده
از تاپیکتم ممنون منتها به بعضی دلایل من فقط صبح زود امتیاز میدم! یکی طلبت!
شاد باشی و اهورا مزدا یارت باد
یاعلی
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستی شریف به تخصص من توجه کردی؟
مهندسی دری!:w12:
یه وقت نگیا ادمین باگش رو می فهمه! لوول!
یعنی در فارسی دری به درجه اجتهاد و مهندسی رسیدم!:)
راستی فکر کنم این هفتمین مهدسی قابل انتخاب بود!
چه توهمی!:eek:
برای اینکه اسپم نشه به یه 7 دیگه اشاره میکنم!
هپت هپت هپتادون هپت یادته؟:w12:
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اره تخصص خوبيه بهت مياد:)
مهندسي دري:biggrin:
هپت ديگه چيه؟شايد منظورت هپچه=عطسه رو ميگي اون كه به روايتي به عدد 13 مبذول ميشه :surprised:(اسپم چي بود:biggrin:)
 

amirgb

اخراجی موقت


عرفان و تصوف در کیش میترائیسم (آیین میترا یا مهر پرستی)



در کیش کهن میترائیسم (آیین میترا یا مهر پرستی)اسطوره ای به این شرح وجود دارد:
......میترا پس از صرف شام مقدس با پیروان خود به آسمان صعود میکند.وسیله صعود ,گردونه چهار اسبه اوست.در نقاشی های یافته شده دو ایزد به نامهای سُل و هلیوس گردونه را می رانند.میترا در آسمان نیز از یاری به مردمان و آنانی که مومن به کیش باشند خودداری نمیکند.ارواح پیروان را برای گذراندن از هفت طبقه آسمان راهنمائی می کند تا به طبقه هشتم که جایگاه نور و آرامش مطلق است برسند.البته این موضوع کنایه ای است از اینکه افراد بایستی طی مراحل هفت گانه تزکیه و تصفیه روح از دلبستگی ها آزاد شوند تا با سبکباری به مر حله و درجه ای دیگر برستد و پس از طی هفت مرحله به نور مطلق و کمال دست یابند.درباره ترتیب هفت درجه یا هفت مقام در میان محققان جز در یک مورد ,اختلافی وجود ندارد و آن درباره مقام دوم است که شرحش در ذیل خواهد آمد.
هفت مقام روحانی به ترتیب عبارتند از :
نخست مقام کلاغ که آن را پیک نیز میگویند,دوم مقام کری فیوس یا کریپ توس که به معنای پنهان و پوشیده است,سوم مقام سرباز ,چهارم مقام شیر ,پنجم مقام پارسی .ششم مقام خورشید,هفتم مقام پدر یا پدر پدران .چون پیروان میترا از زبان یونانی هم استفاده میکردند در نامگذاری این هفت مقام نیز زبان یونانی را به کار گرفته اند.
میترا پس از کشتن گاو و ضیافت مقدس ,با گردونه افتاب به آسمان صعود کرد که به زعم آریائیان هنگام رستاخیز به عنوان یک ناجی یا سوشیانت به زمین باز خواهد گشت.
در کیش مانی نیز میترا نجات بخش جهان در رستاخیز پیش از اشتعال جهان معرفی شده است.
میترا در آسمان هادی ارواح مومنان است.ارواح بایستی از هفت سپهر بگذرد و در هر سپهری (فلکی)یکی از آخشیج های فانی را از خود دور کنند تا سر انجام در فلک هشتم منزه و پاک به وسیله اهورامزدا وارد نور محض شوند.برای مومنان رسیدن به مقام والا مستلزم آن بود تا هفت دوره تصفیه و تزکیه را بگذرانند.در هر مقامی به سوی پیشرفت ,مشقات و دشواری ها و شکنجه ها یی وجود داشت که مریدان و سالکان بایستی آنها را متحمل گردند.کسانی که از مرحله ششم گذشته به مقام هفتم می رسیدند بسیار اندک بودند,ولی اینان بودند که به وسیله خود اهورامزدا و میترا فروغ جاودانی و آخرین پایه آسمانی جای می گرفتند.و اما شرح هفت مقام.

مقام اول
برابر روایت پُرفیریوس ,مقام اول ,مقام خدمتکاران مهرابه بوده است.کسانی که میخواستند در زمره پیروان در آیند,زیر نظر پدر مقدس به جرگه مومنان پذیرفته میشدند.
گفته های پژوهشگر و مورخ مزبور با کشفیات باستانی سازگار است,چون در برخی از پرده های نقاشی,کسانی که خود را به شکل کلاغ در آورده اند,سرگرم پذیرایی از شرکت کنندگان در مجلس صرف طعام مقدس هستند.کسانی که میخواستند به جرگه وارد شوند ناچار بودند یک سلسله مراسم و تشریفات را به جای آورند.
این مراسم راکروینا یا کرواسی نا-ساکرا می نامیدند.هنگامی که این مراسم به پایان پدر یا پیر مقدس آنان را کلاغ مقدس خطاب میکرد و این بدان معنا بود که مقام آنها رسمی شده است و از این هنگام بود که آنها در مهرابه ها ملبس به پوشش کلاغ می شدند و در پاره ای تشریفات از صدا و حرکات کلاغ تقلید می کردند.در حقیقت این پست ترین مقام در مقانات کیش میترایی بود.

مقام دوم
این مقام کری فیوس بود که برخی از پژوهندگان آن را مقام کرکس معرفی کرده اند و تحریف شده کلمه یونانی گرپس میدانند که به معنی کرکس است.لیکن باید این مقام را مقام پوشیدگان دانست.گروهی که در مدارج ابتدائی هستند,حق شرکت در مراسم را ندارند و باید با تلاش و جدیت تعالیم لازم را فرا گیرند تا به مقام بالا راه یابند.در تصرف و عرفان اسلامی ایران ,این مرحله یکی از درجات سلوک است که به اتحاد خالق و مخلوقات و مخلوق تعبیر می شود.در کیش میترایی ,زنان را در آئین راهی نیست ,زیرا اشاره و نشانه ای تا کنون پیدا نشده که با صراحت ,آن چنانکه قانع کننده باشد,دلیل بر راه داشتن زنان در آئین میتر باشد.
هنگامی که در مهرابه سرودهای دینی خوانده می شد همسرایان و نوازندگان باید نیمف ها بوده باشند.در پایان سرود خوانی ,زنگ می زده و صدای ناقوس را بلند می کرده اند(نواختن زنگ از ایران همراه میترا به اروپا رفت).یکی از مراسم زرتشتیان که در آتشکده ها انجام می گرفت نواختن زنگ بود.هنوز هم در آتشکده ها در مواقعی ویژه زنگ می زنند.
نا گفته نماند که شرابی که میترائیان مصرف می کردندهمان هئوم ,شیره گیاه هوم بود,ولی چون این گیاه درز اروپا وجود نداشت تا از آن شادی انگیز نداشت,آب انگور یا شراب مصرف می کردند.در نقاشی هنگام زادن میترا از تخته سنگ (ابر,آسمان)در دستش خوشه انگوری است که اشاره به همین اصل است.

مقام سوم
سومین مقام ,منصب سرباز است.در متن اوستایی مهریشت ,میترا خدای شکست ناپذیر جنگ است و سرباز و جنگاوران در آوردگاه از او یاری می جویند و میترا نیز بسرعت به یاریشان می شتابد.جنگاوران مهرآئین ,همواره پیروزی را از آن خود می دانستند.
این نیروی روحی زاده این اعتقاد بود که مهر و یارانش نیز در کنار آنان میجنگند و آنها را به پیروزی می رسانند .بر عکس دشمنان مهر دینان از هیبت این خدا که چنان جرات و جسارتی به آنان می بخشید ,به ترس و بیم و تردید دچار میشدند.
در بندهای اولیه مهر یشت می توان به مقام سرباز و روایط او با میترایی و چگونگی حمایت میترا از وی پی برد.
علامت و نشان سرباز ,کوله پشتی و کلاه خود و نیزه است.سربازان میترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند.اول جنگهای معمولی بود که برای نگهداری کشور و گسترش آن صورت میگرفت .آنچه مهم تر بود جنگ و ستیز با نیروهای شر و اهریمنی بود.بنابر درک صحیح کومنت,کیش میترا صرفاً بر اساس اخلاقیات مبتنی بود و بدین سبب آنها موظف بودند تا به هر شکلی که باشد با شر و بدی مبارزه کنند.داخل شدن به مرحله سربتزی نیز دارای تشریفات ویژه ای بود.این را هم باید اضافه کرد که اصولا ,سرباز در رموز آئین میترا کنایه از آخیش با دونمیفوس کنایه از آخشیج آب لست.کسانی که خواهان تشرف به مقام سربازی بودند,مجبور می شدند از آزمایشهای دشواری پیروز و کامیاب به در آیند.آین آزملیشها عبارت بود از گور خوابی که بایستی با تحمل گرسنگی و تاریکی و هول و هراسی که برایشان ایجاد می شد,انجام میگرفت ,سرباز چون برای مدتی در تابوت مصنوعی ,مانند مرده ای میخوابید,قرار می دادند.سالک آنرا می پذیرفت اما بر سر نمیگذاشت,بلکه بر روی شانه نهاده میگفت" میترا تاج سر من است"اگر در این مورد پژوهش بشود معلوم میگردد که این عمل به مثابه مراسم سوگند سربازی است.سالکین در شرایط سختی با گرگ می جنگیدند.دستهای آنان را با روده جوجه می بستند و در گودال آب می افکندند.آنان بایستی با دست بسته به هر نحوی که می توانند خودشان را ازآب نجات دهند.در زمستان باید با پای برهنه روی برف و یخ راه بروند و متحمل گرسنگی و تشنگی بشوند.
آخرین مرحله آزمایش ,تقدیم تاج بود ,تاجی که از شمشیری آویخته بود.این مراسم در سردابهای تاریک و وهم انگیز انجام می شد.در این مراسم سالک تاج را واپس می زد و میگفت میترا تاج سر من است,در این مرحله بود که به منصب سربازی پذیرفته می شد,در این هنگام او را در آب می افکندند
و بیرون می آوردند که در واقع این عمل به معنای تولد مجدد بود,یعنی گذشته ها محو می شد و او به عنوان سرباز میترا دوباره زاده می شد.
سربازان پس از پذیرفته شدن بایستی وجهه ممیزه ای داشته باشند,به همین جهت پیشانی آنها را با مُهر مِهر داغ میکردند و بالاخره واپسین کار،یعنی مراسم سوگند انجام میگرفت.این مراسم را ساکرامنتوم میگفتند.

مقام چهارم
چهارمین مقام ،منصب شیر بود.در پرده های نقاشی و سنگ برجسته های منقوش ،نقش شیر فراوان است و همین عمل سبب شد که بعد از اسلام،به ویژه در زمان سلجوقیان ،علامت شیر و خورشید بر پرچمها نقش بست،(رابطه شیر و خورشید در ایران باستان پیش از زرتشت وجود داشته است)در این پرده ها کسانی که به مقام چهارم رسیده اند گاه در حال خدمتگذاری و گاه در حال اهدای هدایا به حضور میترا نشان داده شده اند.
این طبقه نیز ناگزیر از گذراندن آزمایشهایی بودند که البته دیگر تحمل ریاضات و شکنجه های بدنی نبود،بلکه باید به ورزیدگی های روانی ،شایستگی اخلاقی،وحدت ذهنی و خلاصه فهم اسرار دست می یافتند چنانکه گفته شد شیر کنایه از آتش است.روایات رمزی میترایی ،حاکی از آن است که در واپسین روز در عمر جهان ،آتش سوزی بزرگی رخ خواهد داد.در این آتش سوزی ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اینکه در چشمه ای شستشو می کنند،آسایش خواهند داشت.

مقام پنجم
پنجمین مقام ؛مقام پارسی بوده است،مقام پارسی گذشته از وجوه رمزی ،کنایه ای است که با طبیعت و روئیدن گیاهان پیوند دارد و میان پیروان کیش میترا ،نشان آزادی و آزادگی بوده است.بی گمان مهری دینان،آزادی و آزادگی و شجاعت را یکی از وجوه مشخص ایرانیان می دانستند که آن را مقام پارسی نامیده اند.دستهای کسانی را که به این مرحله می رسیدند،طی تشریفات ویژه ای ،با عسل پاک میکردند و بر سرشان کلاه فریژی که میترا بر سر داشت و کنایه ای از آزادی و آزادگی بود می نهادند.
یکی از نشانهای ویژه پارسی هلال ماه و داس است که در واقع این هر دو بار درو و دروگری مناسب دارد.
چون با قربانی کردن گاو،گیاهان می روئیدند،فرد پارسی با داس خود ساقه های خوردنی را درو کرده برای تامین معاش انبار میکرد.در صحنه های نقاشی دیواری،یکی دیگر از نشانه های رمزی پارسی،یعنی هلال ماه نشان داده می شود.پیش از این اشاره شد که در مراسم تشرف به مقام پارسی،دستهای شخص را با عسل تطهیر می کردند،این کار کنایه از وجود خیر و برکت،ثروت و نعمت در میان ایرانیان بود.برابر با زمینه اعتقادی در ایران باستان (پیش از ظهور زرتشت)،ماه سرچشمه عسل بوده است.پس از کشته شدن گاو،نطفه اش به ماه رفته در آنجا پاکیزه میشد و همین نطفه بود که موجب قوام و رویش گیاهان و سلامت و ازدیاد چارپایان میگشت.
پس ماه در حقیقت آن گونه که به روشنی در امستا و نامه های پهلوی اشاره شده حافظ گیاهان و چارپایان ، نشان ویژه مقام پارسی و سرچشمه عسل است.هنوز هم در ایران این عقیده کهن به ویژه میان کشاورزان باقی است که نور ماه در رویاندن و به ثمر رساندن گیاهان و میوه ها تاثیر بسزایی دارد.

مقام ششم
ششمین مقام ؛منصب خورشید است،ولی در حقیقت نماینده خورشید یا سل و یا پیک هلیوس است سل خدای خورشید در میان رومیان و هلیوس خدای خورشید در اساطیر یونان باستان است.در کتاب اوستا به ویژه یشت دهم که ویژه میثر(مهر)است،میترا و خورشید روابط بسیار نزدیکی با هم داشته در واقع متحد هم هستند و آنقدر و آنقدر به هم نزدیک اند که مهر،پرتو خورشید معرفی شده است.آئین میترا چون به اروپا راه یافت و شایع شد،رومیان خدای خود را به جای خورشید ایرانی نهادند.سل خدای خورشید و در یونان هلیوس خدای خورشید نامگذاری شد.
بنا به باور رومیان،میترا پس از تولد،همه موجودات و آخشیج ذها را رام کرده آنگاه با خورشید زورآزمایی نمود و اورا زیر فرمان خود آورد و رابطه بین آن دو بسیار صمیمی و دوستانه شدو این نخستین پیوند میترا با آیین رومیان بود.
میترا و سل نیز پس از کشته شدن گاو،در مجلس تودیع و ضیافت،در کنار هم و در میان گروه پیروان گوشت و خون گاو،نان و شراب را صرف کردند و پس از آن با گردونه خورشید به آسمان رفتند.اگر پارسی معرف و نشانه و نماینده عنصر مشخصه ایرانی در مقامهای هفت گانه است،هِلدیودروُموس نیز شاخص عنصر رومی است،چون در مجمع مهری دینان،وی پیک خورشید است.او همچنین نماینده سل-هلیوس در صحنه هایی از نقاشی های کشف شده هِلدیودروُموس(پیک خورشید)و سل هر دو حاضرند و از نظر لباس شباهت تام دارند و برای هر دو،رنگهای مشابهی به کار برده شده است.

مقام هفتم
این مقام والاترین و عالی ترین مرحله تشرف برای یک سالک میترایی بوده،این مقام را مقام پتر یا پدر و پدر پدران می نامیدند.پدران در حقیقت عالیترین مناصب را در آئین میترایی داشتند و همین لقب را عیسویان از مراسم میترایی اقتباس کردند دم به خئد نسبت دادند.هفت منصب روحانی و هفت مقام برای تکمیل و ارتقاء مدارج در میان فرقه باطنیه یا اسماعیلیان تقلیدی از همین بنیان میترایی بود.میان صوفیه نیز هفت وادی سلوک بر اساس همین هفت مرحله میترایی بنا شد.جالب توجه است که مقام پیر در تصوف و عرفان بایستی الگوی بی خدشه ای از مقام پتر(پدر)در آئین نیترایی باشد.در کیش میترایی مقام هفتم مقام عقاب بود که نهایی ترین مرحله ارتقاء میترایی بود.
وقتی که به عرفان می نگریم،به ویژه در منطق الطیر عطار،متوجه می شویم که سیمرغ نهایی ترین مدارج کمال صوفیه به شمار می رفته است.مقام پدر پدران که بسیار پارسا بود و عالی ترین مقام دیگ نیس سی موس را در مدارج میترایی داشت،در ادبیات پارسی بویژه در اشعار حافظ به پیر مغان تبدیل گردید:

حلقه پیر مغانم ز ازل در گوش است / برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود
یا:
گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن / پیر ما گفت که در صومعه همت نبود

و در جای دیگر از مُهر مهر پرستان یاد میکند می گوید:
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود / رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود

و بویژه در بیت زیر به کلاه فریژی یا کلاه شکسته مهری اشاره میکند*.
یاد باد آنکه نگارم چو کله بشکستی / در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود

باید توجه داشت که حافظ این غزل را با توجه به آئین میترا که خود از سالکان آن بوده سروده است.هنگام برگزاری تشریفات و مراسن در مهرابه،پدر یا پیر که در پارسی پیر مغان است لباسی همسان لباس میترا می پوشید و کلاه شکسته مهری بر سر می نهاد.
نشان ویژه عصایی و حلقه ای بود.وی دانای اسرار،مرشد اعظم و روحانی بزرگ به شمار می رفت و همه امور مهرابه از نظرش می گذشت.تازه واردان و سالکان تازه با نظر وی پذیرفته می شدند.ترفیع درجات و آزمایشهای راهروان راه میترا با نظر وی انجام می گرفت او مغان اعظم بود،نماینده میترا محسوب می شد و اعمال دینی را شخصاً انجام می داد.با همه احوال،این مردمان یعنی پیروان میترا در مهرابه برادری و برابری تام داشتند و این برادری و برابری از مشخصات آن دروره بشمار می رفت.

*کلاهی است که از قسمت بالا به سوی جلو برگشته و به اصطلاح مهری دینان شکسته است و آنان برای تشخیص به پیروی از میترا آن کلاه را بر سر می نهادند.
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
به به سلام به جناب امیر گشتاسب...
خوشحالم به جمع ما برگشتید دوست عزیز
ان شاءا.. مشکلی دیگه پیش نیاد و ما شما رو همیشه با همین نام در جمعمان داشته باشیم...
خوش آمدی عزیز
یاعلی
 

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم همينايي كه مهرداد گفت:)
اميرجان خوش امدي امدنت پاينده باد(يعني ديگه نرياااا);)
 

amirgb

اخراجی موقت


هفتخوان رستم و هفتخوان اسفنديار


سخنگوی دهقان چو بنهاد خوان / یکی داستان راند از هفتخوان



هفتخوان - دوران های چهارگانه ی شاهنامه - پیدایش داستان های هفتخوان رستم و اسفندیار در عصر برنز (کیانیان):

خوان به معنی سفره و هفتخوان به معنی هفت سفره (هفت سین، هفت روزِ هفته و یا هفت سیاره) است. عدد هفت در اساطیر و ادیان عددی است جادویی و در رابطه با مثلاً هفت کشور، هفت گرد، هفت اندام، هفت کوه و دیگر آمده است که متاسفانه در این گفتار نمی توانم به بررسی آنها هم قلم ببرم.

در هفتخوان رستم و اسفندیار ظاهراً هفتخوان از "هفت" و "خان" به معنی هفت منزل و گذرگاه است. رستم جهتِ رهایی کیکاووس از بند شاه مازندران از هفتخوان می گذرد. اسفندیار هم برای آزاد کردن خواهرانش از دست ارجاسپ به توران رفته و پس از گذراندن هفتخوان آنها را نجات می دهد. پیش از آنکه بررسی این دو هفتخوان را شروع کنیم لازم است دیدی از بالا به حماسه ی بزرگ فردوسی باندازیم. در کتاب پژوهشی ام بعنوان "شناخت شاهنامه" این اثر بزرگ را به چهار دوران اصلی تقسیم بندی کرده ام. نخستین عصر پس از پیشگفتار شاهنامه و بخش پیشدادیان (کیومرث تا طهمورث) عصر طلایی جمشیدشاه (عصر پدران و شکارچیان) است و تا ظهور ضحاک و به بند کشیدنش به دست فریدون ادامه دارد. دومین، عصر نقره (عصر مادران و برزگران) است که با فریدون و پسرانش آغاز گشته و تا پیدایش پهلوانان سیستانی ادامه دارد.

عصر کیانیان با کیقباد آغاز می گردد. این دوران را عصر برنز (دوران پسران و یا اولادان) نام گذاشته ام. ماجرای هفتخوان رستم در اوایل این عصر و با پادشاهی کیکاووس ادغام گشته است. این عصر تا شروع دوران نیمه تاریخی عصر آهن ادامه دارد. دوران تاریخی از پادشاهی بهمن تا یزدگرد سوم است. هفتخوان اسفندیار در سفر او به توران در اواخر عصر کیانیان صورت می گیرد.

ایرانویج و عبور کردن پهلوانان از دایره ی مرکزی جهان شاهنامه و ایرانشهر – مسلک و مذهب کیانی:
در شاهنامه مانند بسیاری از دیدگاه های اساطیری و یا تاریخی با سرزمینی آشنا هستیم که نقطه ی مرکزی داستانها و سرزمین اصلی ایرانیان شناخته شده است. با دید یک ایرانی همه ی راه های جهان به ایران ختم می شوند و همگی هم از همانجا آغاز گشته اند. سرزمینی که فریدون پادشاهی آن را به عهده ی کوچکترین فرزندش ایرج گذاشت و بدین سبب آن را »ایرانویج« نام گذاشتند.

از پارس و البرز و مرز های ایرانشهر و ایرانویج که رد شویم دنیای دیگری با ساختمان خاص خود پدیدار می شود. هر گذری و هر گذرگاهی از سرزمین شناخته شده ی نیاکانمان به جهان دیگری می رسد که برای ما ناشناخته است. در عبور کردن از این مرز و بوم به جهان های دیگر مانند توران و مازندران مراحلی را باید طی کرد که تنها کار پهلوانان است. این گونه مراحل و گذشت از راه ها در شاهنامه بصورت هفتخوان رستم و هفتخوان اسفندیار در آمده اند.

در واقع از قدیم آزمایشات هفتخوانی جزیی از تمایلات رزمی-مذهبی جوانانی بوده که می خواستند به رتبه ی جنگجو، پهلوان و یل برسند و در راه نگهداری از میهن خود کوشش کنند. مسلک پهلوانی با پیدایش طبقه ی جنگجویان در فرهنگهای مختلف به اوج خود می رسد. در مذهب میترائیستی (مهر) که گویا توسط چند سرباز رومی که در ایران می زیستند به روم برده و شناسانده شد این گذرگاه های رزمی-مذهبیِ هفتگانه کاملاً دسته بندی شده، با ساختار منظم و پیچیده ای در آن فرهنگ رشد کرد. گونه ی مدرن آن را می توان در سیستم نظام ارتش دولت ها مشاهده کرد.در این رابطه مهرداد بهار مقاله ی پژوهشی ای بعنوان "ارتباط آیین زورخانه با آیین مهر" و "ورزش باستانی ایران و ریشه های تاریخی آن" دارد که در سال 1351 به چاپ رسید است.

پیش از آنکه به ویژگی های هر دو ماجرا در شاهنامه بپردازیم لازم است تا نگاهی به مراحل گذر از هفتخوان ها بیاندازیم که در زیر بصورت فهرست ارائه کرده ام تا خوانندگان براحتی بتوانند آنها را از هم متمایز و با یکدیگر مقایسه کنند. هر یک از این هفتخوان ها در شاهنامه ی یک جلدی مسکو 25 صفحه است.

هفتخوان رستم (در بخش پادشاهی کیکاوس و رفتن او بمازندران آمده است):

1. رخش شیر را می کشد.
2. چشمه ی آبی به راهنمایی غرم برای رستم پیدا می شود.
3. رستم اژدهایی را می کشد.
4. رستم زن جادو را هلاک می کند.
5. دو گوش دشتبان را می کند.
6. رستم ارژنگ دیو را در غار می کشد.
7. رستم دیو سپید را هلاک می کند. (دیو در حالت فرو رفتن شمشیر به بدنش تبدیل به سنگ می شود).

هفتخوان اسفندیار (پیش از داستان دردناک رستم و اسفندیار رخ می دهد):

1. اسفندیار دو گرگ را می کشد.
2. شیر نر و ماده ای را می کشد.
3. با اژدها می جنگد. (بکمک ساختن گاری و یا صندوق جنگ-ورزی).
4. زن جادوگر را می کشد. (که بصورت دختر زیبایی او را گول می زند).
5. مرغی را به عظمت سیمرغ می کشد.
6. از برف رد می شود و گرگسار را می کشد.
7. رویین دژ را فتح می کند و ارجاسپ شاهِ توران زمین را می کشد.


جالب است که در داستان رستم در جزوه ی مسکو (و جزوه های معتبر دیگر) از واژه ی "هفتخوان" نامی برده نشده است. اما رستم در خوانی که آنرا خوان ششم نامگذاری کرده اند کیکاووس را پیدا می کند و پادشاه از پهلوان می خواهد که از "هفت کوه" بگذرد و به غاری برود و دیو سفید را در آنجا بکشد. همچنین او در هفت روز به مازندران می رسد و کیکاووس را نجات می دهد:

گذر کرد باید بر هفت کوه / ز دیوان بهر جای کرده گروه
چو رخش اندر آمد بر آن هفت کوه / بران نره دیوان گشته گروه
یکی غار پیش آیدت هولناک / چنانچون شنیدم پر از بیم و باک
گذارت بر آن نره دیوان جنگ / همه رزم را ساخته چون پلنگ
بغار اندرون گاه دیو سپید / کزویند لشکر به بیم و امید
توانی مگر کردن او را تباه / که اویست سالار و پشت سپاه

داستان هفتخوان رستم بخشی است از داستان پادشاهی کیکاووس و در شاهنامه فصلِ مستقلی به نام "هفتخوان رستم" وجود ندارد اما هفتخوان اسفندیار داستانی است مستقل که گهگاه در آن از واژه ی "هفتخوان" نیز استفاده شده است:

کنون زین سپس هفتخوان آورم / سخن های نغز و جوان آورم
و
بپرسید گشتاسپ از هفتخوان / از آن نامور پور فرخ جوان
و
سخنگوی دهقان چو بنهاد خوان / یکی داستان راند از هفتخوان
ز رویین دژ و کار اسفندیار / ز راه و ز آموزش گرگسار
و
یکی گفت که اسفندیار از پدر / پرآزار گشت و بپیچید سر
دگر گفت کو از دژ گنبدان / سپه برد و شد بر ره هفتخوان
و
سوی هفتخوان من بنخجیر شیر / بیایم شما ره نپویید دلیر

هفتخوان رستم و اسفندیار تفاوت شگفت انگیزی با یکدیگر ندارند و از ریشه های باستانیِ پهلوانی نشات گرفته اند و هر دو در عصر کیانیانِ شاهنامه رخ می دهند. اما به این دلیل که هفتخوان رستم در ابتدای عصر کیانیان و هفتخوان اسفندیار در اواخر این عصر بوجود می آیند هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند.

ویژگی های هفتخوان رستم:
هفتخوان رستم در زمان پادشاهی دومین پادشاه کیانیان (کیکاووس) رخ می دهد. همچنین که دیدیم عصر طلایی جمشید عصر پدران و عصر نقره ی فریدون به بعد عصر مادران است. عصر برنزِ (کیانیان) دورانی است که ما آن را عصر اولادان یا پسران نام گذاشته ایم. در این عصر نظام پادشاهی به دو بخش تقسیم می شود. یکی خود پادشاه است و دیگری پهلوانان سیستان، نریمان، سام، زال و رستم.

نخستین پادشاه عصر کیانی، کیقباد است. رستم او را از کوهسارانی که اقوام ایرانی در رابطه با حملات تورانیان (در اواخر عصر نقره) به آنجا پناه برده بودند به ایران برمیگرداند و بر تخت پادشاهی می نشاند. پادشاهانی که در این عصر بر تخت پادشاهی می نشینند در ارتباط با گستاخی و جوانیشان در جنگهای مختلف به پهلوانانی احتیاج دارند تا از ایران نگهداری کنند. هر زمان خطری برای ایران زمین بوجود می آید پهلوانان سیستانی به کمک سیمرغ ایران را نجات می دهند.

کیکاووس، دومین پادشاه ایران در عصر برنز (کیانی) است. رامشگری از مازندران پادشاه را به دیدن این سرزمین بهشتی دعوت و تحریک می کند. پس از لشکر کشیدن کیکاووس به مازندران، خود به دست دیوهای مازندران اسیر می شود. رستم پس از گذشتن از هفتخوان در سفر به مازندران او را از بند دیو ها رها می کند. در واقع پهلوانان سیستانی در این عصر نقش پدرانی را بازی می کنند که در ارتبات با قدرتهای الهی از جمله سیمرغ هستند.

از ویژگی های دیگر عصر برنز آن است که پدران و پسران برای احراز مقام پادشاهی با یکدیگر در حال اختلاف هستند. دخالت پهلوانان سیستانی در امور پادشاهی و همچنین کشمکش بین پدران و پسران در تمام طول این عصر ادامه پیدا می کند. از جمله داستان کیکاووس و پسرش سیاوش و گشتاسب و پسرش اسفندیار. مثال دردناک دیگر داستان رستم و پسرش سهراب است.

به جز نجات دادن کیکاووس از بند هاماوران پادشاه مازندران و گذشتن از هفتخوان - کارهای دیگر رستم - کشتن اسفندیار، بیرون راندن افراسیاب از ایران، فتح دژ سپندکوه، خونخواهی سیاوش، جنگ با سهراب و جنگ با برزو است.

ویژگی های هفتخوان اسفندیار:
پس از پادشاهی کیکاووس و داستان سهراب، سیاوش، بیژن و منیژه و غیره، نبرد بزرگ کیخسرو با تورانیان پیش می آید که به پیروزی ایرانیان می انجامد.

پس از کیخسرو، در زمان پادشاهی لهراسب و گشتاسپ و در اواخر عصر برنز (کیانیان) بخش جدیدی در روند امور پادشاهی بوجود می آید. این رخداد با پادشاهی گشتاسپ که دین پیامبر زرتشت را می پذیرد همزمان است. از این به بعد امور دیوانی پادشاهی به سه بخش تقسیم می گردد؛ دین، پادشاه و پهلوانان. - و رستم بعنوان پهلوان اصلی شاهنامه از پادشاه (گشتاسپ) که دین زرتشت را برگزیده است شکایت می کند و به او تذکر می دهد که رسم پهلوانی و جوانمردی را نباید از یاد برد.

گشتاسپ پادشاه ایران به جز اینکه با خشم رستم طرف است با پسرش اسفندیار هم که خواستار دستیابی به تخت پادشاهی است در کشمکش است. در اواخر عصر برنز کشمکش قدرت پدر و پسر به نهایت خود می رسد و گشتاسپ برای حل این مشکل نخست اسفندیار را به بهانه ی آزادکردن خواهرانش از چنگ ارجاسپ شاه تورانی به سوی آن سرزمین روانه می کند و به پسرش قول می دهد که پس از دستیابی به پیروزی، پادشاهی ایران را به او بسپارد. اسفندیار با گذشتن از هفتخوان خواهرانش را نجات می دهد و به ایران باز می گردد.پادشاه ایران (گشتاسپ) حاضر نمی شود تا پادشاهی ایران را به پسر خود تفویض کند. در نتیجه به دنبال نقشه ای، پسر (اسفندیار) را که توسط زرتشت رویین تن گشته است به جنگ رستم پهلوان می فرستد.

جنگ رستم و اسفندیار یکی از دردناکترین و در واقع عجیب ترین ماجراهای شاهنامه است که در آن بصورت آشکاری سنتِ پدرسالاریِ سرزمین های ایران در اواخر عصر کیانیان نشان داده شده است. پس از کشته شدن اسفندیار به دست رستم و مرگ خود رستم، عصر برنز (کیانی) را پشت سر می گذاریم و با پادشاهی بهمن اسفندیار به طرف عصر دیگری بنام عصر آهن (و یا دوران نیمه تاریخی) گام بر می داریم... با در نظر داشتن و آشنایی به این ویژگی های داستانی و ساختاری در شاهنامه، هفتخوان رستم و اسفندیار برای خوانندگان جذاب تر و معنی دار تر می شوند.


با سپاس از دوست گرامی آرش شریف زاده عبدی

 

amirgb

اخراجی موقت
فلسفه عدد مقدس هفت نزد ایرانیان
نفوذ تفکر ایرانی در ملتهای دیگر

عدد هفت در نزد ایرانیان از دیرباز تاکنون عددی مقدس و مشهور بوده . از ميان همه اعداد , عدد هفت همیشه مورد توجهمشرق زمین و به خصوص ایرانیان قرار داشته ‚ اغلب در امور ايزدي و نيک و گاه در امور اهريمني و شر به کارميرفته است ولی اکثر موراد در جهت نیت پاک و روحانی و مقدس استفاده می گردیده . وجود بعضي عوامل طبيعي مانند تعداد سياره هاي مکشوف جهان باستان و همچنينرنگهاي اصلي‚ مويد رجحان و جنبه ماوراطبيعي اين عدد گرديده است. با توجه به آیین کهن میترائیسم ایران که قدمتی بیش از پنج هزار سال دارد بایستی بپذیریم که ایرانیان نخستین ملتی بودند که به رمز و راز این عدد آسمانی پی بردند . تمدنهای بسیاری در مشرق زمین و به خصوص خاورمیانه شکل گرفت که پایه های تمدن بشری محسوب می شوند ولی نکته جالب آن این است که از میان همه آنها تنها تمدن ایران باقی ماند و به عبارتی همه تمدنهای اطراف به نوعی یا در تمدن ایران حل شدند و یا از میان رفتند . تمدن مصر , سومر , اکدیها , کلده , آشور , بابل نمونه ای از این تمدنهاست . از میان آنها آیین مهرپرستی و میترایسم ایران از قدمتی پیش از همه این تمدنها برخوردار است . امروزه نمادهای مهر را در ایران و آداب و رسوم مردم ایران هنوز به روشنی می بینیم . به عبارتی میتوان گفت که تمدن های بین النهرین بیشترا به درون تمدن ایران رفتند و یک تمدن بزرگ را شکل دادند .
تمدن بین النهرین در حدود سه هزار سال پیش از میلاد به قدرتهای بزرگ جهان مشهور بودند ولی پس از روی کار آمدن کوروش بزرگ , منطقه بین النهرین بخشی از تمدن ایران شدند و به کشور ایران پیوستند و تا انتهای دوره شاهنشاهی ساسانی این منطقه بخشی از تمدن و خاک ایران محسوب می شد . به صورتیکه پایتخت ایران در بغداد ( عراق ) بود و به عراق کنونی دل ایرانشهر گفته میشده است . پس از حمله تازیان به ایران این منطقه مورد یورش عربهای بدوی قرار گرفت و همه تمدن و شکوه باستانی اش به یکباره ویران شد و اثری از آن همه تاریخ به جای نماند و عربها به مرور زمان به آنجا مهاجرت کردند و فرهنگی عربی را جایگزین تمدن کهن بین النهرین کردند .
ملتها و تمدنهای اطراف ایران نیز به پیروی از ایرانیان مهردوست متوجه سيارات شده بودند و رمز و رازی اهورایی را یافته بودند و در نتیجه به صورت نماد شگون می پرستيدند. آنچه که شواهد نشان می دهد میترائیسم ایرانی تاثیر گذار ترین آیین در ادیان جهان بخصوص در مسیحیت و اسلام بوده است . روز زایش مهر در ایران , همان روز بیست و پنجم دسامبر در مسیحیت است که جشن گرفته می شود . لباس قرمز پاپ از آیین میترایسم گرفته شده است . همچنین مهرابه های درون کلیساها نیز به مهرابه های مهری مشهور است . از دیگر نفوذ آیین مهر نیز میتوان بر رومیان و یونانیان نیز اشاره کرد . در داخل معبد و انتهای معابد آنان حجاری های برجشته مهر وجود داشته است که میترا در حال کشتن گاوی است . هنوز در برخی از کلیسا های کهن اروپا آثار آن پابرجاست . میترایسم در اسلام نیز نفوذ چشم گیری داشت . در زیر به برخی موارد نفوذ عدد هفت میترایسمی در اسلام نیز اشاراتی خواهیم داشت . مشهورترین مهد تمدن مهرپرستی ایران شهر خرم آباد است .(1)عدد هفت میتراییان ایران نیز به همین منوال در مذاهب و تاريخ جهان ‚ در تصوف و درسنن وآداب کهن بیشتر ملتها نفوذ کرد .

هفت وادی میترایسم در ایران ( کهن ترین سند تاریخ ) (2)
1 ) کلاغ : منسوب به عطارد , نماد هوا و باد
2 ) همسر : منسوب به زهره , نماد آب
3 ) سرباز : منسوب به مریخ , نماد خاک
4 ) شیر : منسوب مشتری , نماد آتش
5 ) پارسا : منسوب به قمر
6 ) خورشید : منسوب به مهر , ستاره صبح
7 ) پیر مرشد : منسوب به زحل

هفت باور نیک ایرانیان باستان
1 ) پرستش هرمزد یا اهورامزدا خدای دانای یکتا
2 ) اشویی , پاکیزگی و پارسایی
3 ) سدره و کشتی , بستن نشان خداپرستی برای جوانانی که به سن بلوغ می رسند
4 ) برگزاری آیین و دردگان ( درگذشتگان )
5 ) دستگیری از نیازمندان و تنگدستان
6 ) برگزاری جشنهای ملی و مذهبی
7 ) به جای آوردن نمازهای پنج گانه زرتشت (3)

از دیگر باورهای کهن ایرانیان که بر پایه هفت می باشد میتوان به این موارد اشاره نمود :
هفت ایزدان آريايي
هفت طبقه زمين
هفت طبقه آسمان
هفت ستاره : ماه , تیر , ناهید , خورشید یا مهر , بهرام , برجیس , کیوان
هفت روز هفته
هفت امشاسپند در دین زردشت ( اشا , وهومنه یا بهمن یا وهمن , اشه وهشتا یا اردی بهشت , خشترا یا شهریور , آرمیتی یا سپندارمذ , هروتات یا خرداد , امرتات یا امرداد ) (4)
هفت اقلیم , هفت کشوری که در طول تاریخ تحت کنترل ایران بودند :

زمین هفت کشور به شاهی تو راست سپاهی و گاهی و راهی توراست ( فردوسی بزرگ )

هفت دریا
هفت ايزد در مذهب مانوي در زمان ساسانیان
هفت پیکر نظامی گنجوی

هفت خان رستم : خوان اول رخش شیر را کشت , دوم چشمه آب به رهنمایی غرم به رستم پیدا گشت , سوم رستم اژدها را کشت , چهارم زن جادوگر را هلاک کرد , پنجم دوگوش دشتبان را برکند , ششم ارژنگ دیو را بکشت , هفتم دیو سپید را به قتل رساند .
هفت آتشکده کهن ایرانیان : آذرمهر , آذرنوش , آذربهرام , آذرآیین , آذرخرین , آذربرزین , آذرزرتشت
هفت تپه خوزستان
هفت سین : سیب , سنجد , سماق , سرکه , سبزه , سمنو , سکه
هفت طبقه آرامگاه کوروش بزرگ
هفت مثنوی جامی
هفت قسمت اعضای بدن : سر , گردن , سینه و آنچه در آن است , پشت , آلت تناسلی انسان , دستها , پاها .
هفت روز عزا برای درگذشتگان در ایران ( مراسم هفتم )
هفت آشان صحبت : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاه
هفت آسیا : دهی است از بخش فریمان در مشهد
هفت آشان جیب : دهی است از بخشهای سنجابی کرمانشاهان
هفت آشیان : دهی است در سقر کرمانشاه
هفت پاره : دهی در کازرون پارس
هفت پا : دهی در سعادت آباد بندرعباس
هفت تاش : دهی در سقز کردستان
هفت تن : زیارتگاهی در تهران
هفت تنان : دهی در لاریجان آمل
هفت تنان : کوهی در مغرب ناحیه بخیتاری
هفت تومان : دهی در بخش خوربیابانک شهرستان نایین
هفت جرد : روستای در مرو
هفت جوب : دهی در شهریار ( استان تهران )
هفت چاه : دهی در حومه ارداک مشهد
هفت چشمه : دهی در گرمسار دماوند , بهشهر ساری , دهخوارقان تبریز , میانه , شبستر تبریز , مشکین شهر , صالح آباد ایلام , آبدانان ایلام , سنجابی کرمانشاه , دلفان خرم آباد , کاکاوند خرم آباد , چگنی خرم آباد , دهدز اهواز , زاغه خرم آباد , آخوره فریدن .
هفت چوبه : دهی در ورامین تهران
هفت حوض : منطقه ای در نارمک تهران
هفت خان : بخشی از اردکان شیراز
هفت خانه : منطقه ای در خلیل آباد کاشمر
هفت خانی : دهی در خزل نهاوند
هفت دست : بنای به جای مانده از دوره صفویه
هفت رک : بزرگترین شهر مکران در ناحیه سیستان کنونی
هفت رود : نام کهن منطقه پنجاب در پاکستان که بخشی از ایران بوده است
هفت سار : بخشی از منطقه ارومیه
هفت سوی : دهستانی در بخش طیبات مشهد
هفت شوئیه : دهی در اصفهان
هفت شهیدان : منطقه ای در خوزستان
هفت کده : بخشی از زرین آباد ایلام
هفت گل : بخشی در شهر اهواز
هفت گنج : نام نوایی از موسیقی ایرانی
هفت وان : دهی در شاپور شهرستان خوی و همچنین شهرستان لار
هفت جوش : هفت فلز مشهور : زر , نقره , مس , جست , آهن , سرب , ارزیر

لگد کوبه گرزه هفت جوش بر آورد از گاو گردون خروش ( نظامی )

و همچنین دهها ضرب المثل و کلمات عامیانه ایرانی همچون :
هفت پشت یا هفت نسل یا هفت جد , هفت اخگر نياره , هفت الوان , هفت خزينه , هفت خط , هفت حکايت , هفت خال , هفت رنگ , هفت قلم آرايش , هفت گنج پرويز , هفت چشمه , ترشی هفته بیچار و . . .

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

amirgb

اخراجی موقت
نفوذ هفت مقدس ایرانی در نزد ملتهای دیگر
عجایب هفت گانه دنیا
هفت شهر طلسم نمرود
هفت شب روز بلای قوم عاد
هفت فرشته مقدس در نظر بني اسرائيل
هفت گاو فربه و هفت گاو لاغر که فرعون به خواب ديد
هفت نفر اصحاب کهف : یملیخا , مگشلینیا , مشلیتیا , مرنوش , دبرنوش , شادنوش , مرطونش

برخی از موارد نفوذ عدد مقدس هفت ایرانی در دین اسلام
در مذهب اسلامی حنفیه (5)( ابوحنفیه نعمان بن ثالث بن زوطی بن ماه ) هفت پایه باور دینی وجود دارد :
1 ) قرآن
2 ) سنت
3 ) اقوال صحابه
4 ) قیاس
5 ) استحسان
6 ) اجماع
7 ) عرف


و یا موارد دیگری همچون :
هفت سنگ به شیطان زدن در زیارت مسلمانان
هفت محرم در دین اسلام
هفت بارطواف بر گرد کعبه در دوره جاهليت
هفت در و هفت طبقه دوزخدر قرآن
هفت عضوي که در سجده بايد بر زمين باشد
هفت بار تطهير در قوانين طهارت

مراتبهفت گانه در مذهب شیعه اسماعيليه

هفت امامی : امام ابوحنیفه , امام شافعی , امام مالک , امام احمدبن حنبل , امام ابویوسف , امام محمد , امام زفر

هفت چشمه بهشت : کوثر , کافور , میم , سلسبیل , معین , زنجبیل

هفت دانه : آش عاشورا که با گندم و نخود و باقلا و عدس درست می شود

هفت جهنم : سقر , سعیر , لظی , حطمه , جحیم , جهنم , هاویه

هفت فرشته : اوریائیل , جدیائیل , شمائیل , عنائیل , جبرئیل , عزرائیل

هفت شیوه قرائت قرآن : نافع مدنی , عبدالله بن کثیر , ابوعمرو بصری , ابن عامر شامی , عاصم کوفی , حمزه کوفی , علی کوفی
و بسياريموارد ديگر که در ساير شوون تمدني بشر ديده شده است‚ نشانهاهميت فوق العاده عدد هفت در نظر اقوام مختلف جهان است که بی شک همگی از تمدن و باورهای ملی ما ایرانیان سرچشمه گرفته شده است .

شیخ محمود شبستری ( گلشن راز )

به زیر هر عددی سری نهفت است / از آن درهای دوزخ نیز هفت است

عدد هفت جایگاه بسیار والایی در آیین عرفان و تصوف ایرانی و همچنین ادبیات غنی کشورمان دارد . گستره عقیدتی عدد هفت بیشتر متعلق به ایران بزرگ ( شامل کردستان عراق , کردستان ترکیه , ارمنستان , آذربایجان , تاجیکستان , بلوچستان , افغانستان , ترکمنستان و جنوب ازبکستان است ) . به جرات میتوان گفت هیچ شاعر , بزرگ , اندیشمند یا فیلسوف ایرانی را نمی توان در گستره ایران بزرگ یافت که از عدد هفت سخن نگفته باشند . مولانا , حافظ , خاقانی , دقیقی , خیام , سعدی , فردوسی . نامورترین عرفای بزرگ جهان که حافظ , عطار , مولانا , شمس در زمره آنان می باشند بر عدد هفت تاکید بسیار کرده اند . به خصوص شیخ عطار که هفت شهر عشق اش شهرت جهانی دارد و یا فلسفه هفتمردان در تصوف دراویش :

هفتشهر عشق عطارنیشابوری

( مراحل هفت گانهعرفان ایرانی )

گفت ما را هفت وادی در ره است / چون گذشتی هفت وادی،درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس / نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور / چون دهندت آگهی ای ناصبور؟
چون شدند آن جایگه گم سر به سر / کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟
هست وادی طلب آغاز کار / وادی عشق است از آن پس ، بی کنار
پس سیم وادی است آن معرفت / پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک / پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقر است و فنا / بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت / گر بود یک قطره قلزم گرددت


مولانا جلال الدین محمد بلخی عارف گرانمایه ایران زمین
هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

شایسته است امروزه نیز برای زنده نگه داشتن این باور کهن و ملی ایرانی در هرچه بیشتر استفاده کردن از این عدد پر رمز کوشا باشیم . برای مثال بسیار پسندیده است که زندگی جوانان ایران زمین بر پایه این عدد ورجاوند ( مهریه , شادی , هفت پیمان و . . . ) آغاز گردد تا هزاران سال شکوه و تمدن و تقدس آسمانی آن در زندگی آنان اثرات هرچه نیک بگذارد و پایه های زندگی زناشویی شان مستحکم تر و ایرانی تر شود . چنانچه در همین کمتر از پنجاه سال پیش در ایران , آغاز زندگی جوانان این سرزمین به احترام این عدد مقدس که نیاکان به آن ایمان داشتند , هفت شبانه روز جشن و پایکوبی برپا می شده است . برای نمونه میتوان یک بدعت گذاری جدیدی را در میان جوانان ایرانی پایه گذاشت که از همین مهر و فرهنگی غنی ایرانی سرچمشه گرفته شده است . هفت پیمان برای دختران و پسران ایرانی پیش از ازدواج :
پرهیز از دروغ
حفظ احترام میان طرفین
احترام به جایگاه پدر و مادر نزد زن و مرد
مهر و وفاداری به میهن در همه شرایط زندگی
سوگند به اجرای کردار نیک - گفتار نیک - پندار نیک ایرانی
سوگند به حرکت در مسیر راستی و درستی در زندگی زناشویی
تلاش و کوشش برای پیشرفت مادی و معنوی در زندگی زناشویی

به درستی میتوان گفت که هرچه از هفت سخن بگوییم کم است . زیرا هم دایره وسعت آن بسیار گسترده است و هم اینکه از محدوده ذهن بسته ما انسانها خارج است . بزرگترین مسلکها , باورها و شخصیتهای ایرانی به عدد هفت ایمان داشته اند . چنانچه کوروش بزرگ بنیانگذار حقوق بشر و آزادی انسانها پس از مرگ کالبد ارزشمندش به عنوان هفتمین طبقه در پاسارگاد قرار میگرد , به صورتیکه شش طبقه با سنگهای عظیم بنا می گردد و طبقه هفتم طاق آرامگاه و کالبد کوروش بزرگ است .
 

amirgb

اخراجی موقت
جایگاه ویژه عدد مقدس هفت در نزد بزرگان ایران زمین

حضرت مولانا
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم / چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

شمس تبریزی ست تابان از ورای هفت چرخ / لاجرم تاب نو آیین بر چهار ارکان نهاد
دقيقي
فلک شکافد حکمشچنانکه دست نبي / شکاف ماه دوهفت آشکار ميسازد
خاقاني
به کنايت هفت آسمان آدم از فردوس و از بالاي هفت / پايماچان ازبراي عذررفت

ابوسعید ابوالخیر
روزی که ازین سرا کنی عزم سفر / همراه تو هفت گز کفن خواهد بود

هر آن دلی که نهفته است زیر هفت زمین / که تو بدو نگری همتش ز عرش برست

امیر خسرو دهلوی
کسی از هفت بام چرخ بگذشت / که باغ هشت در ماوا ندارد

ز چشم کافرت کز غمزه لشگر می کشد هر سو / به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمی ماند

اوحدی مراغه ای
هفت عضو سرکش را زیر پای ناکرده / آسمان هفتم را زیر پا چه دانی تو ؟

رومی رخان هفت زمین را چنان طواف / برگرد آن سرادق زنگی شعار چیست ؟

در زمان گشت چهار فصل پدید / بر زمین نیز هفت خط بکشید

انوری ابیوردی
گر بخواهی به حکم یک فرمان / گره هفت چرخ بگشایی

تو آن ابر دستی که گر هفت دریا / همه قطره گردد نیاید تمامت

بجزو اصل رسید آفتاب نه گردون / بخیر در نهم آفتاب هفت اقلیم

باباطاهر عریان همدانی
ز آهنم هفت گردون پر شرر بی / ز مژگانم روان خون جگر بی

سحر گاهان که اشک لاوه گیره / ز آهم هفت چرخ آلاوه گیره

پروین اعتصامی
مرا یک دانه پوسیده خوشتر / ز دیهیم و خراج هفت کشور


حضرت حافظ

زین قصه هفت گنبد افلاک پر صد است / کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت

نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود / آن چه با خرقه زاهد می انگوری کرد

بیا که پرده گلریز هفت خانه چشم / کشیده ایم به تحریر کارگاه خیال

گفتم دعای دولت او ورد حافظ است / گفت این دعا ملایک هفت آسمان است

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق / کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی


فردوسی بزرگ خداوندگار فرهنگ و ادب ایران زمین

چو رخش اندر آمد بران هفت کوه / بران نره دیوان گشته گروه

گر این هفت یل را بچنگ آوریم / جهان پیش کاووس تنگ آوریم

همان هفت کشور به شاهنشهی / نهاد بزرگی و تاج مهی

زمین هفت کشور به شاهی مراست / چنان کز خداوندی او سزاست

به پور جوان گفت که این هفت جام / بخور تا شوی ایمن شادکام

خاقانی شروانی
گفتی که دهان به هفت خاک آب / از یاد خسان بشوی شستیم

پیشت آرم هفت مردان را شفیع / کز دو عالمشان تبرا دیده ام

خواجوی کرمانی
بر بام هفت قلعه گردون علم زنم / دندان چرخ سرکش خونخوار بشکنم

دلم چون کشته مهد سلطان عشقش / که یک ذره هفت آسمان بر نیگرد

حکیم عمر خیام نیشابوری
فردا که از این دیر فنا درگذریم / با هفت هزار سالگان سر به سریم


دقیقی طوسی
بر آمد برین رزم کردن دو هفت / کزیشان سواری زمانی نخفت


رودکی سمرقندی
تا نخورد شیر هفت مه به تمامی / از سر اردی بهشت تا بن آبان

هفت سالار کندرین فلک اند / همه گرد آمدند در دو و داه

اخترانند آسمانشان جایگاه / هفت تابنده دوان در دو و داه

سعدی شیرازی
چرخ مشعبد از رخ تو دل فریب تر / در زیر هفت پرده خیالی نیافته

هفت کشور نمی کنند امروز / بی مقالات سعدی انجمنی

گر ز هفت آسمان گزند آید / راست بر عضو مستمند آید

سنایی غزنوی
هفت در دوزخند در تن تو / ساخته نفسشان درو دربند

چون تو در بخشش به هفت اقلیم عالم در / چون تو ممدوحی سزای معنوی شعرم کدام

استاد شهریار
او در حرم هفت سرا پرده عفت / خواهی تو بدو بنگری ای دیده حیا کن

صائب تبریزی
من ندارم اختری در هفت گردون ورنه / اختری از هر شرر پیش نظر پروانه را

عکس من سایه فکنده است بر یان آینه ها / گر در این هفت صدف هم گهری هست مرا

چشم بینایی که شد در نقطه توحید محو / هفت پرگار فلک را بی قرار خویش یافت

جامی
هفت کشور را به وی تسلیم کرد / رسم کشورداری اش تعلیم کرد

عبید زکانی
این منور سطح اخضر در میان گسترده اند / وین مدور طاق هفت ایوان خضرا کرده اند

بگشاد هفت کشور دینا به یک شکوه / رای تو که آفتاب و فلک شرمسار اوست


عطار نیشابوری عارف گرانمایه ایرانی
اگر سر کشی زین پل هفت طاق / سر و سنگ ماننده آب رود

غسل کن اول به آب دیده من هفت بار / تا طهارت کرده گردی گرد هفت اعضا

گفت اگر دوزخ شود هم راه من / هفت دوزخ سوزد از یک آه من

هفت گردون را در آرم زیر پر / گر فرو آری بدین سر گشته سر

کو یک گوهر شناس گوهر دریای عشق / تا ز سر هفت در و چار گوهر گویمی

یقین می دان که چشم جان چنان است / که در هر ذره ای هفت آسمان است

فخرالدین عراقی
خاک درگاه او کسی بوسد / کز فلک هفت نردبان دارد

ریزه چینی است از سر خوانش / آسمان گر چه هفت خوان دارد

فرخی سیستانی
همی شد از پس شب با ستارگان پروین / چو هفت کوکب سیمین بر آهنین زیزب

خجسته ای ز همه خسروان بفضل و هنر / بقدر و منزلت از هفت آسمان بگذر

فروغی بسطامی عارف گرانمایه ایرانی

آن که بر بندد کمر در خدمت پیر مغان / می نیارد در نظر سلطان هفت اقلیم را

ساقی فرخنده بی تاب کفش ساغر است / پیرو چشم خوشش گردش هفت اختر است

در ساکنان هفت فلک خواب و خور نماند / از ناله شبانه و از های های ما

محتشم کاشانی
باده ای که این هفت خم در خود نیابد ظرف / پیش دست ساقی ما در ته پیمانه

در هفت زمین تزلزل انداخت / سروش که هنوز نوخرام است

مسعود سعد سلماس
تا در افلاک هفت سیاره است / تا به گیتی چهار ارکانست
/
کم از پایه قدر او هفت چرخ / کم از مایه خشم او هفتخوان

ملک الشعرای بهار
هفت شین ساز مکن جان من اندر شب عید / شکوه و شین و شغب شهفه و شور و شیون

هفت سین ساز کن از سبزه و از سنبل و / سنجد و ساز و سرود و سمنو سلوی و من

نظامی گنجوی
زمین هفت است و گر هفتاد بودی / اگر خاکش نبودی باد بودی

به هفت اورنگ روشن خورد سوگند / به روشن نامه گیتی خداوند

وحشی بافقی
چو بار عام دهد از سران هفت اقلیم / تمام روی زمین پرشود ز پیشانی

دلی دارم که با هر کس به جنگ است / بر او پهنای هفت اقلیم تنگ است

نظامي
زآن چرخ که هفت بار برگشت / بازيشز هفت چرخ بگذشت

جهان فیلسوف جهان دانم /رصدبند هفت آسمان داندم

بن مایه این جستار :
1 ) تاریخ ادیان و مذاهب در ایران باستان - عباس قدیانی چاپ تهران 1374 - برگ 97
2 ) تاریخ ادیان و مذاهب در ایران باستان - عباس قدیانی چاپ تهران 1374 - برگ 98
3 ) تاریخ ادیان و مذاهب در ایران باستان - عباس قدیانی چاپ تهران 1374 - برگ 115
4 ) زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت - ارباب کیخسرو شاهرخ چاپ تهران 1380- برگ 137
5 ) تاریخ ادیان و مذاهب در ایران باستان - عباس قدیانی چاپ تهران 1374 - برگ 282
- واژه نامه استاد علی اکبر دهخدا
- واژه نامه دکتر محمد معین
- مجله چیستا
- شاهنامه فردوسی - دیوان شمس مولانا - دیوان عطار نیشابوری - رباعیات خیام - دیوان حافظ - گلستان و بوستان سعدی - شهریار - هفت پیکر نظامی گنجوی و . . .
 

JMSBeta

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنون دوستان از همتون ممونم خیلی جالب بود.
 

mohammadreza_سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه چیز عجیب دیگه از 7
در ریاضی در بخش احتمال: اگه 2 تاس همزمان ریخته شود، احتمال آنکه مجموع 2 عدد 7 شود بیشتر از تمام اعداد دیگر ( از 2 تا 12 ) است....
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
!... نقش جادویی عدد 7 ...!

!... نقش جادویی عدد 7 ...!

نقش جادویی عدد 7 ...!

http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=8101&stc=1&d=1234740879
اگر اصول عقاید حلول روح این طور نشانداد که 7 مرحله از تکامل وجود دارد، این نیز حقیقت دارد که بودیست ها ایدهتکامل 7 مرحله ای روح را از آریایی های هند گرفته اند نه از مصریان کهبا 7 داستان و 7 چتر به تمثیل در آمده و به تدریج به طرف بالای در بتکده ها تنزلیافته است .
در پرستش اعجاب برانگیز میترا ، 7 دروازه ، 7 محرابو 7 اعجاب وجود داشته . روحانیون بیشترملیتهای شرقی به 7 رتبه تقسیم می شدند . در معابد 7 گام تا به محراببر می داشتند. شمعها در شمعدان های 7 شاخه روشن می شد. لژهای فراماسونی متعددی تا به امروز 7 و14 پلهداشتند.
7 کره سیاره ای به عنوان الگویی برای تقسیمات ایالتیو سازمان ها استفاده می شد. چین به 7 استان و ایران باستان به 7 ساتراپ تقسیم شدهبود. بنابر افسانه های عرب 7 فرشته خورشید را با یخ و برف خنک می کنند، در غیر اینصورت زمین سوخته و ذغال می شود . 7000فرشته هر روز باد آورده و باعثحرکت خورشید می شوند. قدیمی ترین رودخانه های شرق یعنی گنگ و نیل هر یک 7 مصبداشتند. شرق در عهد عتیق 7 رودخانه اصلی داشته . 7 خزانه مشهور ، 7 شهر پر از طلا ،عجایب هفتگانه جهان و غیره ... که هر یک به نوبه خود باعث می شود که عدد 7 نقشبرجسته ای در معماری معابد و کاخ ها داشته باشد . بتکده مشهور چورینگهام بوسیله 7دیوار مربع شکل احاطه شده، در 7 رنگ مختلف رنگ شده و در میانه هر دیوار یک هرم 7 طبقه تعبیه شده است.
مانند روزهای پیش از طوفان نوح در معبد بوریپا کهحالا بوریس میناد نامیده می شود 7صحنه وجود داشته ، نماد 7دایره متمرکز از 7 کره کهاز کاشی و فلز ساخته شده بود و بهرنگ سیاره حاکم از کره ای که نماینده آن بود پاسخ می داد. نه تنهامسیحیت قدیم بلکه مسیحیت جدید نیز عدد7 را حفظ کرده . در موارد نجومیو مذهبی از کفار رومی شروع می کنیم که هفته را به 7 روز تقسیم کرده و 7 روز رابسیار مقدس می دانستند، سات یا ساندی روز ژوپیتر ، که تمامی ملل مسیحی بخصوصپروتستان ها آن را پاس می داشتند . اگر به ما گفته شده که این سنت از بت پرست هایروم نبوده بلکه از موحدین یهودی بودهپس چرا شنبه یا روز سبت بجاییکشنبه مقدس شناخته نشده است؟ اگر در رامایانا 7 حیاط در اقامتگاه شاه های هندی ذکرشده و7 دروازه عموما به معابد مشهور و شهرهای قدیمی راهنما می شوند پس چرا فریسلندیها در قرن دهم از دوره مسیحی به عدد 7 در تقسیم استان هایشان چسبیدند و اصرار برپرداخت 7 فینیک در اعانه کردند؟ روم مقدس و امپراطوری مسیحی در کنترل 7 نفر بوده . مجارها تحت رهبری 7 دوک مهاجرت کردند و 7 شهر یافتند که امروزه ترانسیلوانیا خواندهمی شود. اگر روم مشرک در 7 تپه ساخته شده ، کنستانتینوپل نیز 7 نام داشت : بیزانتین، آنتونیا، روم جدید ، شهر کنسانتین ،
جداکننده جهان ،خزانه اسلام ، استانبول وهمینطور شهر 7 تپه و7 برج نیز خوانده می شد که توسطمسلمان ها 7 بار در 7 هفته محاصره شده و توسطسلطان هفتمعثمانیتسخیرشد. در باورهایمردمشرق 7 کره سیاره ایبوسیله 7 حلقه ،در هفت قسمت از بدن زنان نشان داده می شود: سر، گردن، دست ها ، پاها ، گوش ها ، در دماغ ، اطراف کمر و این 7 حلقه یادایره تا به امروز از طرف خواستگار به عروسداده می شود . زیبایی زندر ترانه های فارسی در 7 جذابیت اوست. 7 سیاره همیشه در مسافتی مساوی از هم قراردارند و در همان مسیر می چرخند. از این رو عقیده هماهنگی ابدی کیهانی پدید می آید . در این رابطه عدد 7 مقدس می شود و همیشه اهمیت خود را برای ستاره شناسانحفظمی کند. فیثاغورثی ها 7 را به عنوان تصویر و الگوینظم الهی و هماهنگی طبیعت می شناختند.
این عددی بود که دو بار حاوی عدد مقدس 3 برایتثلیث بود که به آن 1 یا جهان الهی اضافه می شد. از آن جا که هماهنگی طبیعت در صفحهکلید فضا میان 7 سیاره صدا می دهد ، پس هماهنگی 7 صدای قابل شنیدن در طرح ساده تریبین مقیاس موسیقیایی 7 صدا رخ می دهد . عدد 7 به طورنمادین به وحدت الوهیت با جهاناشاره می کند این ایده فیثاغورثی بوسیله مسیحیان بخصوص در قرون وسطی به کار رفته کهعدد 7 را در معماری مقدس بکار می بردند . برای مثال کلیسای مشهور کلن این عدد رادرتمام جزییات نشان می دهد. اهمیت این عدد جادویی در جهان تفکر و فلسفه کمترنیست : یونانی ها 7 حکیم داشتند ، مسیحیان قرون وسطی 7 هنر آزاد( گرامر ، علم معانی ،دیالکتیک ، جبر ، هندسه ، موسیقی و نجوم ) . در اسلام شیخ الاسلامبرای سخنرانی های مهم 7 تن از علما را دعوت می کرد . در قرون وسطی باید سوگند دربرابر 7 شاهد خوردهمی شدو بهکسیکهسوگندبرایاوخورد ه می شد 7 بارخون میپاشیدند.
اشیامقدسبا طلا ونقرهساختهشدهو 7 بار تطهیرمی شدند . دادگاه های قدیم آلمان با 7 درخت طراحیمی شدکهزیرآن هاجایگاهژوریبود . مجرمین 7 بار بهتنبیهتهدیدمی شدندوپاداش 7 گانه ایقول داده می شد. هر کسی از اهمیت خاص 7 پسر در غرب آگاه است . تمام شخصیت هایاسطوره ای عموما" 7 پسر داشتند . در آلمان شاه و امپراطور نمی توانست از پدرخواندگی پسر هفتم سر باز زندحتی اگر او یک گدا بود. در شرق برای یکمباحثه یا امضا پیمان صلح طرفین 7 یا 49 7 x 7) هدیهمبادله می کنند.)

برای ذکر تمامی مواردی که شامل این عدد اسطوره ای میشود کتابخانه ای لازم است . اما به ذکر چندمورد دیگر از قلمرو شیطانی اکتفا می کنم . بنا به روحانیون مسیحی قدیم قرار داد با شیطان باید 7 بند داشت برای 7 سال منعقدمی شد و 7 بار توسططرف قرارداد امضا می شد . تمامی نوشیدنی هایجادویی که به وسیلهشمن ها تهیه می شد از 7 گیاه گرفته می شد. جنگ هایاسطوره ای 7 سال و 7 ماه و 7 روز طول میکشیدند و قهرمان های در نبرد به عدد ، 7 و 70 و 700 و 7000 و 700000 بودند. پرنسس داستان کوتوله ها 7 سال در احاطه طلسم بود .
باستانیانقالبانسانرابه7 بخش یعنی سر، سینه ، شکم ، دو دست و دو پا تقسیم می کردندو زندگی انسان به 7دوره تقسیم می شد. کودک در 7 ماهگی شروع به دندان در آوردن می کند ، در چهاردهماهگی می نشیند ، در بیست و یک ماهگی راه می رود ، در بیست وهشت ماهگی حرف می زند . بعد از سی و پنج ماه دیگر شیرنمی خورد . در چهاردهسالگیشکلمی گیرد ،در بیستو یک سالگی رشدش متوقف می شود . رشد متوسط انسان پیش از انحطاط تا 7 پا بوده ازاینرو قوانین قدیم غرب دیوارهای باغ ها را 7 پا مشخص کرده . تحصیل پسرها در اسپارتو ایران قدیم از 7 سالگی شروع می شد. در مذهب مسیحیت ، روم کاتولیک و یونانیها کودکبرای جرم تا هفت سالگی مسئولیتی ندارد. عدد هفت نقش مهمی برای آریایی های هندداشت 7 حکیم ، 7 ریشی ، 7 لوکا ، 7 جهان ، 7 شهر مقدس ، 7 جزیره مقدس، 7 دریای مقدس ، 7 کویر و 7 درخت و غیره ...!





:w18:
 

پیوست ها

  • clip_image001.jpg
    clip_image001.jpg
    15.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

okanava

عضو جدید
کاربر ممتاز
من 7 /07/87 رفتم یه حساب بانکی وا کردم که مثلا" خوش پول باشه . فعلا" که خبری نیست .روزگار به روال سابق است .
 

واتو واتو

عضو جدید
سلام ممنون از مطالب خیلیییییییییی چامع و ممنون از امیر که منبع نویسی کرده بود
یکی از عجایب عدد 7 رابطه اش با سن هست
777*سن*13=سن سن سن جالب تر از این فرمول همنشینی عدد مقدس 7 و عدد نحس 13
است من عاشق اینچور تضاد ها هستم
282828=13*28*777
 

Similar threads

بالا