شهید حاج حسین خرازی
شهید حاج حسین خرازی
در يكي از روزهاي مبارك سال 1336 نوگلي در بستان هميشه سرسبز اصفهان شكفت كه حسين ناميده شد. حسين از همان ابتدا، جان خويش در عطر بهشتي قرآن شستشو داد و همزمان با تحصيلات ابتدايي، با حضور در جلسات قرآن و مراسم مذهبي در باور كردن گوهر وجودش كوشيد. در ايام نوجواني، ذهن فعال و جستجوگرش، او را با دنياي سياست آشنا نمود و از هر فرصتي كه ممكن بود، براي دريافت حقايق و كشف واقعياتي كه بر كشور و جامعة ديني حاكم بود استفاده كرد. آن هنگام كه انقلاب اسلامي با شعلههاي فروزان خويش در حال سوزاندن برگ و با بيثمر طاغوت بود، حسين به اجبار، در خدمت وظيفه بود و در انتظار رايحهاي بود تا بتواند از جهنم خدمت به طاغوت خلاصي يابد. اين رايحهي آزادي بخش با پيام حضرت امام(ره) مبني بر خارج شدن سربازان از خدمت سربازي، به مشام حسين خرازي رسيد و او با فرار از خدمت، به درياي خروشان مردم انقلابي پيوست. با به ثمر نشستن انقلاب اسلامي ايران شهيد حسين خرازي در صف اولين خدمتگزاران به انقلاب وارد كميتة دفاع شهري شد. و به دليل برخورداري از روحيه بالا و قدرت مديريت مسؤوليتهاي مهمي در اين كميته به دست گرفت و در آرام كردن شهر اصفهان و ايجاد امنيت، نقش بسزايي ايفا كرد. هنوز چند صباحي از به ثمر نشستن درخت استقلال در ميهن اسلاميمان نگذشته بود كه دشمن براي سلطة مجدد خويش، دست به تحركات گوناگوني زد. يكي از توطئههاي دشمن، شروع فعاليت صد انقلاب در گنبد بود. شهيد خرازي با درك شرايط حساس آن روزها، عازم منطقه گنبد شد و در كنار ديگر سربازان انقلاب، موفق به آرام كردن اوضاع در آن منطقه گرديد. استكبار جهاني اين بار غائله كردستان را براي ساقط كردن نظام نو پاي اسلامي به راه انداخت و حسين خرازي، آماده و جان بر كف، در صف اوّل مبارزه با عوامل استكبار در كردستان قرار گرفت. او در يكي از درگيريها مجروح گرديد و براي خارج شدن از دسترس دشمن و پيوستن به نيروهاي خودي پنج كيلومتر سينهخيز راه پيمود. پس از بهبودي، بار ديگر به همراه گروهي از رزمندگان، عازم آن منطقه گرديد و با رشادتهاي كم نظيري كه از خود نشان داد سنندج را از كام دشمن بيرون آورده و تحت فرمان جمهوري اسلامي قرار گرفت. شهيد خرازي كه در فرماندهي و هدايت نيروها، تجربه بالايي به دست اورده بود به فرماندهي گردان ضربت منصوب شد و در آزادسازي شهرهاي كردستان از چنگال ضد انقلاب، تلاش بسياري از خود نشان داد.
«حضور در ميداني بزرگتر»
هنوز آرامش كامل در صحنهي كردستان پايدار نشده بود كه جبههاي ديگر عليه فرزندان انقلاب گشوده شد. شهيد حسين خرازي با توجه به اهميت جنگ در منطقه جنوب، راهي اين ديار شد و اولين خط دفاعي منظم در مقابل عراقيها را در جادة اهوازـآبادن كه به «خط شير» معروف شد تشكل داد و فرماندهي آن را به عهده گرفت. در عمليات شكستن حصر آبادن، به عنوان فرماندهي جبههي دارخوين وارد عمل شد و در عمليات بستان، كه فرماندهي تيپ امام حسين(ع) را به عهده داشت، ضربات مؤثري بر دشمن وارد نمود. در عمليات بزرگ فتحالمبين با درايت و كارداني ويژهاي كه داشت موفق شد در عمق پانزده كيلومتري مواضع دشمن نفوذ كرده و آنان را دور بزند و بدين طريق زمينه شكست دشمن را فراهم آورد. در عمليات بيتالمقدس جزء اولين نيروهايي بود كه توانست جاده اهوازـ خرمشهر را آزاد كند و زمينهي آزادي خرمشهر را از همين طريق ايجاد نمايد در عمليات رمضان، او به عنوان فرمانده لشكر امام حسين(ع) دشمن را تا ان سوي كانال ماهي به عقب راند و خسارات و تلفات سنگيني بر دشمن وارد ساخت. در عمليات خيبر، نام شهيد خرازي، قوت قلب رزمندگان ميشد و لرزه بر اندام دشمن ميانداخت. در اين عمليات شهيد خرازي به همراه رزمندگان در خط اول مبارزه حضور داشت و دست راستش را تقديم انقلاب نمود در عمليات والفجر8، لشكر امام حسين(ع) به فرماندهي ايشان، گارد رياست جمهوري عراق را در منطقه كارخانهي نمك فاو، در لابهلاي خاك و نمك مدفون نمود در جاي جاي جبههها، نام حسين خرازي آشنا بود و اثرات حضور و دلاورياش در تمام صحنهها مشهود بود. از حاج عمران تا خليج فارس، حماسهاي شكل نگرفت كه حسن خرازي در آن نقشي نداشته باشد.
«فصل پرواز»
او را كه در راه دفاع از انقلاب و اطاعت از مقتداي خويش، سري پر شور و دلي عاشق داشت بارها زخم و جراحت در اين راه بر جان خريده بود و هربار، بيباكتر از گذشته، پاي در ميدان نهاده بود. اما در عمليات كربلاي پنج، كه در آن صفحهاي ديگر بر كتاب حماسهي دليرمردان سپاه اسلام افزوده شد، آسمان خريدار روح حسين گرديد و هنگامي كه او عازم خط مقدم جبهه بود تركشي جان او را از تن خارج و كام او را با شهد شهادت، شيرين كرد. حسين خرازي، از ميان خاكيان رخت بربست و به ستارگان افلاك پيوست. به يقين حسين خرازي تنها به عشق رضايت پروردگار و دوستي اولياي خدا، اين همه درد و رنج و سختي به جان خريد و هيچ چيز جز شهادت و وصال حضرت دوست نميتوانست پاداش اين همه جانبازي و فدا كاري او باشد. اميد آن كه با الگو قرار دادن منش و رفتار خرازيها، بتوانيم در مسير رضايت حق و تحقق خواستههاي ولايت امر، گام برداريم.
«روحش شاد و راهش مستدام باد»