این دو تا قضیه هیچ ربطی بهم نداره
شما میگی پیامبر نماز میخونده .قبول
پس ینی میگی پیامبر سنگسارم میکرده؟ این یکیو بیا اول اثبات کن بعد میرسیم به بقیش
این مطالبی که میارم همه از کتاب: قضاوت های علی(ع) تألیف حاج شیخ محمد تقی شوشتری ترجمه سید علی موسوی جزایری چاپ هفتم 1384 انشارات پیام حق هست.
این فقط یه مورد از قضاوت های حضرت علی (ع) هست واسه این آوردم که نگید این حکم رو علمای اسلام از خودشون در آوردند، بلکه حکم سنگسار از همان زمان ائمه و پیامبر بوده.
زنی که از عذاب آخرت میترسید:
زنی آبستن نزد امیرالمومنین آمد و گفت:زنا کرده ام مرا پاک گردان.خدا تو را پاک گرداند زیرا شکنجه و عذاب دنیا از عقوبت آخرت که ابد و نهایتی ندارد آسانتر است.
علی(ع) فرمود:
تو را از چه پاک گردانم؟
گفت: از زنا!
علی (ع) فرمود: آیا شوهر داری؟
زن: آری شوهر دارم.
آیا در موقعی که مرتکب این عمل شدی شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
زن: شوهرم در حضر بود!
علی (ع) فرمود: اکنون برگرد و پس از آنکه فرزندت را به دنیا آوردی بیا تا تو را پاک کنم.
چون زن مقداری دور شد به طوری که گفتار آن حضرت را نمیشنید علی(ع) فرمد:
خدایا شاهد باش این یک شهادت.
باز آن زن نزد علی (ع ) آمده و گفت: فرزندم را بدنیا آوردم مرا پاک گردان.
پس آن حضرت مانند کسی که سابقه او را نداشته باشد فرمود:
تو را از چه پاک گردانم؟
گفت: زنا کرده ام مرا پاک کن!
علی (ع) فرمود: آیا شوهر داری؟
زن: آری شوهر دارم.
آیا در موقعی که مرتکب این عمل شدی شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
زن: در حضر بود!
امیر(ع) به او فرمود برو و فرزندت را طبق دستور خداوند دو سال تمام شیر بده.
زن بازگشت چون زن مقداری دور شد به طوری که گفتار آن حضرت را نمیشنید علی(ع) فرمود:
خدایا شاهد باش این دو شهادت.
بعد از آنکه دو سال سپری شد زن بار سوم آمده و گفت:
یا امیرالمومنین فرزندم را دو سال تمام شیر داده ام اکنون مرا پاک گردان.
آن حضرت مانند شخصی بی خبر پرسشهای قبلی را از او جویا شد و آنگاه فرمود:
حالا برو و فرزندت را نگهداری کن تا موقعی که بتواند خودش غذا بخورد و از بامی پرت نشود و در چاهی نیافتد.
زن گریان از نزد آن حضرت برگشت و چون مقداری دور شد به اندازه ای که صدای حضرت را نمیشنید حضرت فرمود: خدایا این سه شهادت.
عمربن حریث مخزومی در بین راه زن را دید و گفت: ای بنده خدا چرا گریه میکنی؟ من ترا دیدم از نزد علی(ع ) می آیی و از او تقاضا میکنی که تو را پاک گرداند
زن گفت: آری نزد امیرالمومنین آمدم و از او خواستم مرا پاک گرداند و آن حضرت فرمود برو و فرزندت را نگهداری کن تا موقعی که بتواند بخورد و بیاشامدو ...و میترسم در این مدت بمیرم و مرا پاک نگرداند!
عمرو به او گفت: نزد امیرالمومنین برگرد و من از فرزندت کفالت میکنم.
زن به نزد آن حضرت بازگشت و تعهد عمرو را عرضه داشت.
امیرالمومنین مانند شخصی بی اطلاع از سابقه زن به او فرمود:
چرا عمرو کفالت فرزندت را بعهده گرفته است؟
گفت: یا امیرالمومنین زنا کرده ام مرا پاک کن!
علی (ع) فرمود: آیا در آن هنگام شوهر داشتی؟
زن: آری شوهر داشتم.
آیا در موقعی که مرتکب این عمل شدی شوهرت در سفر بود یا در حضر؟
زن: در حضر بود!
پس از آن علی(ع) سر به سوی آسمان بلند کرد و به درگاه الهی گفت:
خداوندا با چهار دفعه اقرار حد بر او ثابت شد و تو به پیامبر خبر داده ای کسی که از حدودم تعطیل کند با من دشمنی نموده، پروردگارا ، من هرگز حدودت را تعطیل نمیکنم و در پی دشمنی با تو نیستم و احکام تو را ضایع نمیگردانم، بلکه فرمانبردار تو و پیرو سنت پیامبرت هستم.
پس آن حضرت به منبر رفت و به قنبر فرمود:میان مردم بانگ برآور تا همه برای نماز جماعت حاضر شوند.
قنبر دستور را اجرا کرده و مردم به طرف مسجد هجوم آوردند به طوری که مسجد پر از جمعیت گشت، در این هنگام علی(ع) بپا خاسته و ثنای خداوند را بجا آورد و سپس فرمود:
ای مردم پیشوای شما میخواهد برای اقامه حد بر این زن، به خارج کوفه رود و شما را به همراه خود ببرد و زمانی که بیرون می آیید باید سنگهای خود را همراه بیاورید و یکدیگر را نشناسید تا به خانه هایتان برگردید...
بامدادان فردا خود آن حضرت به اتفاق زن بیرون شدند و مردم نیز در حالی که یکدیگر را نمیشناختند و نقاب بر چهره داشتند و سنگ در آستین داشتند از خانه بیرون شدند تا به بیرون کوفه رفتند....
و سرانجام آن زن را سنگسار کردند