سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
برتراند راسل : اگر شناخت درست باشد ، در عمل نتیجه می دهد .



پاسکال : شما دو راه در پیش دارید یا به خدا اعتقاد ورزید یا بدان معتقد نباشید ، کدام را بر می گزینید ؟ عقل بشریتان پاسخ نمیتواند داد اما بازی ادامه دارد . مثل این است که شما با طبیعت امور عالم شرط بندی می کنید تا سرانجام در روز قیامت یا شیر را رو کند یا خط را . بسنجید و ببینید آیا هر آنچه را دارید بر سر شیر ، یعنی وجود خدا شرط ببندید بیشتر سود خواهید کرد یا زیان : اگر شرط راببرید ، آنچه بدست آورده اید سعادت ابدی خواهد بود ، اگر شرط را ببازید ، در واقع چیزی از دست نداده اید . اگر بیشمار احتمال در کار باشد و در این قمار ، تنها یکی از آنها وجود خدا را تایید کند باز هم شما هر آنچه را دارید بر روی خدا شرط ببندید ، زیرا اگر چه با این کار یقینا خود را در معرض زیانی محدود قرار می دهید ، معالوصف هر زیانی که محدود باشد ، حتی اگر قطعی باشد ، باز هم معقول خواهد بود به شرطی که در مقابل ، رسیدن به سود نا محدود در کار باشد . پس برخیزید و ایمان آورید چرا که در قمار ایمان شما فقط برنده اید ، باختی در کار نیست ، پس چرا معطلید ؟ می ترسید چه را از کف دهید ؟



زرتشت : در آغاز دو نیرو بود – زندگانی و نه زندگانی – زندگانی نیک را انتخاب کرد و نه زندگانی شر را و این دو نیروی ایزدی و اهریمنی در وجود انسان نبردگاهی دارند . و تو نیک را برگزین .
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هانری برگسون : حواس وسیله ی کشف نیست بلکه فقط وسیله ی ارتباط عملی پیدا کردن با عالم خارج است و همین طور عقل .آن همان مایه ی دانشی است که در جانوران ، غریزه و در انسان ، عقل را به وجود می
آورد . از آن مایه ی دانش در انسان قوه ی اشراقی به ودیعه گذاشته شده که در عموم به حال ضعف و ابهام و محو است ، ولی ممکن است که قوت و کمال یابد تا آنجا که شخص متوجه شود که آن اصل اصیل در او نفوذ کرده مانند آتشی که در آهن نفوذ و آنرا سرخ می کند . به عبارت دیگر اتصال خود را با مبدا در می یابد و آنش عشق در او افروخته می شود ، هم تزلزل خاطری که از عقل در انسان رخ کرده مبدل به اطمینان می گردد ، هم علاقه اش از جزئیات سلب می شود .

سقراط : نمی توان غرایز را رها کرد چون عقل مجبور است از غرایز پیروی کند و به آنها کمک نماید.

فردریش نیچه : آن اندیشه هایی را دوست دارم که با خون نوشته شده باشند


موفق و شاد باشيد
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترس اغلب بزرگتر از خطر است.



يک دروغ ،ده ها دروغ ديگر با خود مي اورد.



وضوح و روشني کليد مديريت موفق است هدف هاي خود را روشن کنيد
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قصد انجام چه کاري را داريد؟ روش تان چيست؟ (راس پروت)



همه چيز را مي شود دگرگون کرد افراد را بايد با الگوي مناسب رهبري کرد. (راس پروت)

کليد اينده،رشد مداوم و شخصي شماست. بريان ترسي



براي همه ارزوي خير کنيد،چرا که خودتان هم جزو همه هستيد. مارک اورول
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شرف ادمي به عقل و ادب است نهئ به مال ونسب . حضرت علي(ع)



ازدواجي که به خاطره پول صورت گرفته ، به خاطره پولهم هب هم مي خورد.رولاند



مرگ حقيقي براي انسان،مرگ اميد است. ناپلئون بناپارت
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سرنوشت خود را با افکار تعيين کنيد. توماس کارلايل



برويد و به انچه که ايمان داريد عمل کنيد.رالف والدو امرسون



چيز خوب و بد وجود ندارد، انديشيدن، ان را خوب يا بد ميسازد.کريستوفو مالو
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
رمز کليه پيروزي ها ارده است. روبرتسون



سراسر زمين، از بالا به پايين، از اشک بشر اکنده است.داستايوفسکي



پاداش گرفتن به سختي کشيدن است. حضرت علي(ع)
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اول تاريخ سرزمين خودت را بدان بعد تاريخ ديگران را بخوان. فرانسيس فانون



جائي که ترس دامن بگسترد نشاني از عشق نيست. وين داير



تکبر اسان ترين راه براي از بين بردن افتخارات است. نيچه
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بايد تمدن در خدمت بشريت باشد ، نه بشريت در خدمت تمدن. البر کامو



ثروت دانا، همان علم و دانش اوست. پاسکال



پيروزي، هميشه نصيب کساني مي شود که در راه اصلي قدم برداشته اند. فرانس ليست
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حقيقت گلي است که حتي در شوره زار هم مي رويد .توماس متن



محبوب ترين بنده گان نزد خدا کساني هستن که مهربان تر باشند. حضرت محمد (ص)

دانش گنج است . حضرت علي (ع)



خوشبختي در خانه شماست ،بيهوده ان را در باغ بيگانگان مگرديد . مارک اورول
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در بين مردمان کوچک دروغ گوئي فراوان است. نيچه



اگر دوستي ها نبود ، دشمني ها ، دنيا را جهنم مي کرد.مارک تواين



ما هريک قسمتي از اين دنياي پهناوريم . وين داير
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
به زبانت اجازه نده که قبل از انديشه ات به کار افتد. شيلون



شادي ف خانه اي هست که مهر و محبت در ان خانه باشد .کريستو مارلو



اگر به دنبال سعادتي ، بايد به اندازه همه يعمرت تلاش کني.لارشفوکو
 

psychic

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اي کاش دوستانمان ، مانند دشمنانمان ثابت قدم و استوار بودند.گلادستون



مبازه است که قدرت به وجود مي اورد نه استراحت. مادام استاهل



سه چيز در قضاوت لازم است: علم وجدان حوصله . لامانوسوف


ما که رفتیم انشا ا... که از این پستایی که داشتم استافاده کنید و تو زندگی نکته هاشون رو به کار ببندید

ما رو هم دعا کنید

:w27:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:خوب دیگران ازما بخاطر انچه هستیم متنفر باشند تا بخاطر انچه نیستم دوستمان بدارند.:gol:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:هر وقت خواستی از دنیا وهرچه در اوست گله کنی بخاطر بیاور که هر انسان فقط یه بار حق زیستن داره واسه اینکه فردا رو بهتر ببینی باید درس امروزت رو خوب یاد گرفته باشی.:gol:
 

s_ghazal

عضو جدید
ناز

ناز

ما را به ناز نازفروشان نیازی نیست
بنازم به ناز نازنینی که ننازد به ناز خویش

 

s_ghazal

عضو جدید
طبیعت حقیقی یک قلب

طبیعت حقیقی یک قلب


جان بلاکارد" از روی نیمکت برخاست
لباس ارتشی خود را مرتب کردو به تماشای انبوه جمعیت که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت
دختری بایک گل سرخ
از سیزده ماه پیش دلبستگی اش به او آغاز شده بود
از یک کتابخانه مرکزی فلوریدا با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته و محسور یافت
اما نه شیفته کلمات کتاب
بلکه شیفته یادداشتهایی با مداد که در حاشیه صفحات آن به چشم می خورد
دست خطی لطیف از ذهنی هوشیار و درون بین و باطنی ژرف داشت
در صفحه اول "جان" توانست نام صاحب کتاب را بیابد "دوشیزه هالیس می نل"
با اندکی جست و جو و صرف وقت او توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند
"جان" برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود
از او در خواست کرد که به نامه نگاری به او بپردازد
روز بعد "جان" سوار برکشتی شد تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود
در طول یک سال و یک ماه پس از آن
دو طرف به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند
هر نامه همچون دانه ای بود که برخاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد
و
به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد
"جان" درخواست عکس کرد، ولی با مخالفت "میس هالیس" روبه رو شد
به نظر "هالیس" اگر "جان" قلبا به او توجه داشت
دیگر شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت باشد
وقتی سرانجام روز بازگشت "جان" فرا رسید آنها قرار نخستین ملاقات خود را گذاشتند:
7 بعد از ظهر در ایستگاه مرکزی نیویورک
"هالیس" نوشته بود
تو مرا خواهی شناخت از روی گل رز سرخی که روی کلاهم خواهم گذاشت
بنابراین راس ساعت 7 بعد از ظهر "جان" دنبال دختری می گشت که
قلبش را خیلی دوست می داشت
اما چهره اش را هرگز ندیده بود. ادامه ماجرا را از زبان "جان" بشنوید:
زن جوانی داشت به سمت من می امد

بلند قامت و خوش اندام
موهای طلائی اش در حلقه های زیبا کنار گوشهای ظریفش جمع شده بود
چشمان آبی به رنگ آبی گل ها بود
و در لباس سبز روشنش به بهاری می ماند که جان گرفته باشد
من بی اراده به سمت او گام برداشتم
کاملا بدون توجه به این که او نشان گل سرخ را بر روی کلاهش ندارد
اندکی به او نزدیک شدم

لبهایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد اما به آهستگی گفت:
"ممکن است اجازه بدهید من عبور کنم؟"
بی اختیار یک گام به او نزدیک تر شدم و در این حال میس هالیس را دیدم
تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود
زنی حدود 40 ساله با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود
اندکی چاق بود ، مچ پای نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند
دختر سبز پوش از من دور شد و من احساس کردم که برسر دوراهی قرار گرفته ام
از طرفی شوق تمنای عجیب مرا به سمت دختر سبز پوش فرا می خواند
و
از سویی علاقه ای عمیق به زنی که روحش مرا به معنی واقعی کلمه مسحور کرده بود
به ماندن دعوت می کرد
او انجا ایستاده بود
و
با صورت رنگ پریده و چروکیده اش که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید
و
چشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید
دیگر به خود تردید راه ندادم
کتاب جلد چرمی آبی رنگی در دست داشتم که در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد
از همان لحظه دانستم که دیگر عشقی در کار نخواهد بود
اما چیزی به دست آورده بودم که حتی ارزشش از عشق بیشتر بود
دوستی گرانبها که می توانستم همیشه به او افتخار کنم
به نشانه احترام و سلام خم شدم و کتاب را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم
با این وجود وقتی شروع به صحبت کردم
از تلخی ناشی از تاثری که بر کلامم بود متحیر شدم
من "جان بلاکارد" هستم و شما هم باید دوشیزه " می نل" باشید
از ملاقات با شما بسیار خوشحالم، ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟
چهره آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد و به آرامی گفت:
"فرزندم من اصلا متوجه نمی شوم! ولی آن خانوم جوان که لباس سبز به تن داشت
و هم اکنون از کنار ما گذشت از من خواست که این گل سرخ را روی کلاهم بگذارم
و
گفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید
باید به شما بگویم که او در رستورن بزرگ آن طرف خیابان منتظر شماست
او گفت که این فقط یک امتحان است!"
تحسین هوش و ذکاوت میس می نل زیاد سخت نیست!

طبیعت حقیقی یک قلب
تنها زمانی مشخص می شود که به چیزی به ظاهر بدون جذابیت پاسخ بدهید
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

اني

عضو جدید
حديث

حديث

آرام باش، توكل كن، تفكر كن
سپس آستين‌ها را بالا بزن آنگاه دستان خداوند را مي‌بيني كه زودتر از تو دست به كار شده‌اند.
حضرت علي (ع)
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:چقدر روحم محتاج فرصتهائی ست که دران هیچ کس نباشد:gol:

دکتر شریعتی:gol:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:در ان لحظه که بشدت احساسدلتنگی می کنی مطمئن باش یکی برای دیدنت لحظه شماری می کنه.:gol:

شکسپیر:gol:
 

Pari-2719

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفت نصیحت مولانا
1- گشاده دست باش ، جاری باش ، کمک کن ( مانند رود )
2- با شفقت و مهربان باش ( مانند خورشید )
3- اگر کسی اشتباه کرد آن را به پوشان ( مانند شب )
4- وقتی عصبانی شدی خاموش باش ( مانند مرگ )
5- متواضع باش و کبر نداشته باش ( مانند خاک )
6- بخشش و عفو داشته باش ( مانند دریا )
7- اگر می خواهی دیگران خوب باشند خود خوب باش ( مانند آینه )
 
  • Like
واکنش ها: abfa

Pari-2719

عضو جدید
کاربر ممتاز
1- به خود و دیگران عشق بورزی
2- برای خود و دیگران دعا کنی
3- از هستی خود و کسانی که دوست داری در سپاس باشی
4- افکار مثبت و آرمانهایت را پرورش دهی
5- روحیه خود را بر شادی متمرکز کنی
6- روحیه خود را بر شادی متمرکز کنی
7- خود را نوازش کنی
8- خود را و دیگران را ببخشی
9- با خدای خود در صلح و آشتی و یکی بودن باشی

شاد و پیروز باشید- از خانم شیوا قائد
 

noosh_l

عضو جدید
باید که از هستن شد
باید که از گندیدن رهید
باید به ارتقاء رسید
 
  • Like
واکنش ها: abfa

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:خدایا چگونه زندگی کردن را به من بیاموز چگونه مردن را خواهم اموخت.:gol:

دکتر شریعتی:gol:
 

Pari-2719

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید گاهی سکوت کرد ، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد (زرتشت)
 

Dr.Much

عضو جدید
A lie gets halfway around the world before the truth has a chance to get its pants on


دروغ نیم دور ، دور دنیا چرخیده ، قبل از اینکه حقیقت فرصت کنه تنبونشو بکشه بالا !

وینستون چرچیل
 

valkano سبز

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه چيز در دست خداست
همه چيز به خود شما بستگي داره
همه چيز در اراده خداست
هر چيزي اراده كني بهش ميرسي
بهشون فكر كن منظورمو ميفهمي
 

noosh_l

عضو جدید
زندگی پدیده‌ای ایستا نیست
تنها دو گروه نمیتوانند افکار خود را عوض کنند
دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان
اورت دیرکسن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
SaDaF7 جملات زیبا و انرژی بخش از بزرگان... راز موفقیت 0
Setayesh >>>بزرگان موفقیت<<< راز موفقیت 25

Similar threads

بالا