زمان چیست؟

s.j.khataeepour

کاربر بیش فعال
شما خوندین؟
در هر حال ممنون میخونمش.

خیلی اطلاعات نگرفتم.

فک کنم میگفت:

پیکان زمان این دنیا به سمت جلو است یعنی افزایش ایزنتروپی و یه زمانی که این ایزنتروپی(بی نظمی) حداکثر شد، جهت زمان متوقف میشه!!

و لحظه شروع دنیا از آنتروپی خیلی خیلی کم بوده همون big bang

و نظریه خودش این بود که بیگ بنگ آغاز همه چیز نیست و این جهان از یه جهان دیگه ای ایجاد شده (نشات گرفته و جدا شده) که در اون جهت زمان به سمت افزایش ایزنتروپی نیست!!

بلکه ایستاست. زمان وجو داره اما بی نظمی ثابته!

و از جهان ما هم جهان دیگه ای به وجود میاد و...


البته میگن: A stupid man's report of what a clever man says can never be accurate, because he unconsciously translates what he hears into something he can understand
======================

در کل خیلی کمک کننده نبود به من
 

Ir. A. P

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فعلا تو هنگ به سر میبرم میرم ریست بشم بیام
از همه ممنونم بابت نظراتشون.
یادم رفت:
 
آخرین ویرایش:

مهسا006

عضو جدید
من که زیاد از این چیزا سر در نمیارم ولی به نظرم چون ما انسان ها محدودیم و نمیتونیم در آن واحد به همه چی تسلط داشته باشیم مفهومی به اسم زمان رو به وجود آوردیم که نشون بده ما دقیقا تو چه نقطه ای قرار داریم
 

Ir. A. P

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که زیاد از این چیزا سر در نمیارم ولی به نظرم چون ما انسان ها محدودیم و نمیتونیم در آن واحد به همه چی تسلط داشته باشیم مفهومی به اسم زمان رو به وجود آوردیم که نشون بده ما دقیقا تو چه نقطه ای قرار داریم
درسته
 

capslock

عضو جدید
مازمان بر اساس کارش میسنجیم مثلا عمر کهکشانها یا عمر خودمون فصلا و... محصوصات
 

Life13

عضو جدید
سلام دوستان عزیزم
تو وبلاگم یه مقاله بسیار جالب در مورد زمان دارم خوشحال میشم اگه تونسته باشم کمکتون کرده باشم
www.life13.blogfa.com از نظراتون استفاد میکنم
 

tehranUNIVERSITY

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
موافقم اما هر تغییری میتونه مبنای زمان باشه نه فقط خورشید بر بنابراین قبل از وجود انسان هم زمانی بوده که انسان نبوده! و انسان اسم زمان رو فقط انتخاب کرد واسه تعریف این تغییر حالا با این تعریف زمانی بوده که زمان نباشه؟:surprised:
یک سری بحثها راجع به خلقت و آیا خلقت، ازلی هست یا نه ، در این تاپیک http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/341163-لطفا-متخصصین-دین-بیان-تو! بحث شده که اشاراتی هم به بحث زمان، در فلسفه شده. شاید بد نباشد سری بزنید. و از آنجا بحث رو ادامه بدهیم. :gol:
 

علّامه

عضو جدید
سلام به همه
خب دوستان مطالبی در مورد زمان فرمودند که منم یه مقداری براتون مینویسم در حد توانم

زمان یه بار به همون معنایی هست که همه ما در ذهنمون داریم یا همون زمان عام که ما همه چیمونو با اون میسنجیم و همه یه درکی از اون داریم.

اما تعریف فلسفی زمان عبارت است:کمیت متصل قرار ناپذیری است که بواسطه حرکت، عارض اجسام میشود.

خب این تعریف کمی نیاز به توضیح دارد. در حکمت متعالیه (حکمت صدرایی) موجودات به دو دسته تقسیم می شوند یه دسته مادی و دسته ای دیگر مجرد از ماده. و مادیات یا مادی محض هستند یا مجردی که در پاره ای از افعال نیازمند ماده است مثل نفس انسان که مجرد بوده ولی در افعال خود نیاز به ماده دارد.

ملاصدرا بعد از بیان این نقسیم اثبات می کند که در ذات این اجسام حرکت روی می دهد( البته تا قبل از ایشان حرکت را در بخشی از احوال جسم

می پذیرفتند مثل حرکت جسم از نقطه الف به نقطه ب. یا تغییر رنگ میوه مثلا یا افزایش حجم) و وقتی حرکت اثبات شد زمان هم که ملازم با حرکت

است یعنی مقدار حرکت است هم پدید می آید یعنی مقدار حرکت جسم می شود زمان پس نتیجه می گیریم که موجودات مجرد حرکت ندارند که

پس زمان هم نخواهند داشت و حرکت و زمان از خصوصیات عالم ماده است و با خلقت آن این دو پدید می آیند پس نه خدا و نه هیچ موجود دیگری که

مجرد تام(یعنی هیچ ربطی به ماده ندارد نه در افعال و...) است نه زمان و نه مکان دارد. از خصوصیات زمان میشه به این مطلب اشاره کرد که زمان

قابل تقسیم است یه اجزاء اما این اجزائش نباید همه در خارج و در یک زمان موجود باشد چون دیگه زمان یک موجود بی قرار نخواهد بود. پس زمان به آن تقسیم می شود.

این اجمالی از بحث زمان در فلسفه بود بحث مفصل است اما سعی شد مهمترین مباحث ذکر بشه. در آخر هم یه روایتی که دال بر نفی زمان و مکان از خداوند است

رو براتون ذکر می کنم:
مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ لَمْ يَزَلْ بِلَا زَمَانٍ وَ لَا مَكَانٍ وَ هُوَ الْآنَ كَمَا كَانَ لَا يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ وَ لَا يَشْغَلُ بِهِ مَكَانٌ وَ لَا يَحُلُّ فِي

مَكَانٍ- ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ

حِجَابٌ غَيْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَيْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَيْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْكَبِيرُ الْمُتَعال‏(توحید صدوق/ص179)


حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام كه فرمود خداى تبارك و تعالى پيوسته بود بدون زمان و مكانى و آن جناب اكنون چنان است كه بوده و هيچ

مكانى از او خالى نباشد و هيچ جا باو اشتغال بهم نرسانيد كه آن جناب شاغل حيزى نشود و در مكانى حلول نكند.

ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا و در ميانه او و خلقش حجابى

نيست غير از خلقش كه آن را آفريده‏و در پرده رفته بدون حجابى كه محجوب باشد و پنهان شده بى‏پرده كه مستور باشد و نيست خدائى مگر او كه بزرگيست بلند مرتبه و برتر.
یا علی


 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه
خب دوستان مطالبی در مورد زمان فرمودند که منم یه مقداری براتون مینویسم در حد توانم

زمان یه بار به همون معنایی هست که همه ما در ذهنمون داریم یا همون زمان عام که ما همه چیمونو با اون میسنجیم و همه یه درکی از اون داریم.

اما تعریف فلسفی زمان عبارت است:کمیت متصل قرار ناپذیری است که بواسطه حرکت، عارض اجسام میشود.

خب این تعریف کمی نیاز به توضیح دارد. در حکمت متعالیه (حکمت صدرایی) موجودات به دو دسته تقسیم می شوند یه دسته مادی و دسته ای دیگر مجرد از ماده. و مادیات یا مادی محض هستند یا مجردی که در پاره ای از افعال نیازمند ماده است مثل نفس انسان که مجرد بوده ولی در افعال خود نیاز به ماده دارد.

ملاصدرا بعد از بیان این نقسیم اثبات می کند که در ذات این اجسام حرکت روی می دهد( البته تا قبل از ایشان حرکت را در بخشی از احوال جسم

می پذیرفتند مثل حرکت جسم از نقطه الف به نقطه ب. یا تغییر رنگ میوه مثلا یا افزایش حجم) و وقتی حرکت اثبات شد زمان هم که ملازم با حرکت

است یعنی مقدار حرکت است هم پدید می آید یعنی مقدار حرکت جسم می شود زمان پس نتیجه می گیریم که موجودات مجرد حرکت ندارند که

پس زمان هم نخواهند داشت و حرکت و زمان از خصوصیات عالم ماده است و با خلقت آن این دو پدید می آیند پس نه خدا و نه هیچ موجود دیگری که

مجرد تام(یعنی هیچ ربطی به ماده ندارد نه در افعال و...) است نه زمان و نه مکان دارد. از خصوصیات زمان میشه به این مطلب اشاره کرد که زمان

قابل تقسیم است یه اجزاء اما این اجزائش نباید همه در خارج و در یک زمان موجود باشد چون دیگه زمان یک موجود بی قرار نخواهد بود. پس زمان به آن تقسیم می شود.

این اجمالی از بحث زمان در فلسفه بود بحث مفصل است اما سعی شد مهمترین مباحث ذکر بشه. در آخر هم یه روایتی که دال بر نفی زمان و مکان از خداوند است

رو براتون ذکر می کنم:
مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ لَمْ يَزَلْ بِلَا زَمَانٍ وَ لَا مَكَانٍ وَ هُوَ الْآنَ كَمَا كَانَ لَا يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ وَ لَا يَشْغَلُ بِهِ مَكَانٌ وَ لَا يَحُلُّ فِي

مَكَانٍ- ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ

حِجَابٌ غَيْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَيْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَيْرِ سِتْرٍ مَسْتُورٍ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْكَبِيرُ الْمُتَعال‏(توحید صدوق/ص179)


حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام كه فرمود خداى تبارك و تعالى پيوسته بود بدون زمان و مكانى و آن جناب اكنون چنان است كه بوده و هيچ

مكانى از او خالى نباشد و هيچ جا باو اشتغال بهم نرسانيد كه آن جناب شاغل حيزى نشود و در مكانى حلول نكند.

ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا و در ميانه او و خلقش حجابى

نيست غير از خلقش كه آن را آفريده‏و در پرده رفته بدون حجابى كه محجوب باشد و پنهان شده بى‏پرده كه مستور باشد و نيست خدائى مگر او كه بزرگيست بلند مرتبه و برتر.
یا علی


استاد اینجا کلاس درس نیست و ماهم طلبیه نیستیم:دی
یکم زیر دیپلم حرف بزنید ما بی سوادا بفهمیم:)
 

Erfan_K

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا اصلا من با خود زمان مشکل دارم زمان چیه زمان با خدا فرق داره؟
زمانی بوده که خدا باشه اما زمان نباشه؟
خود این سوالم مشکل داره اخه اولش گفتم زمانی!!
زمان صبر خداست . خداوند در بی زمان قرار دارد . زمان بی پایان است زیرا در ظرف بی زمان محدود است . آغاز زمان پایان بی زمان و پایان زمان آغاز بی زمان است . بدین تعریف حیات انسان را در زمان معنا می کنیم و خروج از دایره مادی را در بی زمان به معنا می کشانیم. زمان همیشه برای تعریف خود به مبدا نیاز دارد . لذا زمان قبل از تشکیل سکون، چند نقطه ای بیش نیست .
 

Similar threads

بالا