نفیسه جون گلم بگو کجا تا همونجا پستش کنم.گلم این پستت کپی کن توی انرژی مثبت آفرین![]()

قابلی نداشتتحریک نسبتا خوبی بود.
شیرین! من دوستم مشکلات فراوان خانوادگی داشت،چپ می رفت میومد خونمون،راست میرفت میومد خونمون.بعد سه ساعت وراجی(متاسفم از اینکه یه همچین کلمه ای رو به کار می برم)بلاخره رضایت می داد میرفت،بعد 5 دقیقه دوباره زنگ خونمون رو می زد می گفت ببخش مزاحم شدم یادم رفت بپرسم اون ادوکلنی که تو اتاقت شیشش آبی بود اسمش چی بود!!!!!!!!!!!!!!!!قیافه اونهمینو بگو....مسئله اینه موی دماغ میشن نمیذارن درس بخونم...![]()
دختر خالم هم سن منه هی میگه بیا بریم بیرون هی برو بیا میکنن وسرو صدا که نگگگوووو اوووف.... خلاصه حواسم پرت میشه...باید یه فکر اسسساسی بکنم و با اینکه اصصصلا دوس ندارم برم کتابخونه مجبورم 10 روز برم
هی سفره ناهارو بچین..جمش کن...ظرفارو ردیف کن....میبینی شد ساعت 4.5...تو خونه هم میمونم دلم نمیاد به مامانم کمک نکنم...خواهرمم سر کاره...طفلی مامانم دست تنهاس![]()
ولی اگه برم کتابخونه دلم میاد کمکش نکنم چون نمیبینمش
خودشم یکی دو نفر نیستن...6 نفری میانننن.....خدایا به من صبر عاجل عنایت بفرماااا....
همه بگین آآآممممین![]()
آقا من زدم به سیم آخر(البته نه اون لحظه بعد از چن بار کولی دادن بهش
)،یه بار اومد دم در خونم رفتم پیشش گفت با پدرم حرفم شده چن روزه نه آب خوردم نه غذا!!!!لطفا برام آب و خوراکی بیار! بعد از اینکه خوردنیا رو خورد و حرفاش و زد گفت درسات چطوری پیش میره؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
منم رک بهش گفتم درس خوندن برا کنکور ارشد معماری برنامه ریزی دقیق می خواد و اینکه بهش پایبند باشی. منم چون برنامه ریزیم یه مدتی به هم خورده درس و گذاشتم کنار!گفت حتما تقصیر اونه منم گفتم نه تو تنها مقصر نیستی!!!!!!!
توام اگه خواستی به مامی کمک کن.ولی تو دور هم نشینی و بیرون رفتنو اینا رک بهشون بگو درس داری و اینکه درست مهمتر از بقیه چیزاست..................والا
دختر خالم هم سن منه هی میگه بیا بریم بیرون هی برو بیا میکنن وسرو صدا که نگگگوووو اوووف.... خلاصه حواسم پرت میشه...باید یه فکر اسسساسی بکنم و با اینکه اصصصلا دوس ندارم برم کتابخونه مجبورم 10 روز برم


...........یا اینکه یه متر برف بیاد......من هروقت این آرزو رو می کنم مامان میگن فقط فکر خودت نباش،فکر اون بنده هایی باش که مشکلاتشون با برف یه متری چند برابر میشه









