رد پای احساس ...

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
دوست داشتنت،
اندازه ندارد.
پایان ندارد.
گویی بایستی بر ساحل اقیانوس و
موج‌های کوچک و بزرگ مکرر را
بی‌انتها، بشماری..
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آتش روشن کردم وعهدکردم تا خاموش شدنش دعایت کنم
میدانم به آنچه میخواهی میرسی چرا که من هربار یک هیزم اضافه میکنم!
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دستهایم را از تو [/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تا آرنج شسته ام ..[/FONT]

 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]معشوق من[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
موجود پیچیده ای است
[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
که روز ها مثل نسیم از میان موهایم رد میشود
[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
و شب ها سرم را به باد می دهد ..
[/FONT]




[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
کـــاش یکیــــ پیـــدا می شــــد

که وقتــــی می دیــــد گلــــوتـــــ ، ابـــــر داره و
چشـمـاتـــــ ، بــــارون
جـــای اینکـــه بپــرســـه : چـــته ؟ چـــی شــده ؟ چـــرا ؟
بغــــلتـــــ کنــــه و بگـــــه : گـریـــه کــــن ... !
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
مُهم نیست دوستم داری یا نَـه …!

مُهم ایـن استـــ کِـه؛
مـَـن هَــستـــَم ؛
عـِشق هـَست
وَ هَوای اِحساسَــم
هَنــوز آبی ست . . .!
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
نفــــــــس میکشــــــم

تا بجـــــــای مــــــــرده ها
خـــــــــاکم نکــــــنند
اینــــــگونه هســــــت احـــــــــوال من
چیــــــــزی نپـــــــرس . . .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در لحظه اصابت حرف های او به من
ـ روحم به پرواز در می آید ـ
تمام آبی ها ، قرمز می شوند.
حتی بادکنک ها و بادبادک ها هم اوج می گیرند
اما تنها آدامس توی دهان اوست،
که می ترکد . . . !
رویم را که برمی گردانم. . .
با احتیاط عمل می کنم،
تا مبادا ماشه نگاهم را. . .
اشتباهی بچکانم.
ته کلاس
خمیده ام به سمت میز
نگاهم دور دنیا را می چرخد و ...
آخرین دورش
ختم می شود...
به نیم رخ صمیمی او
"آتش می گیرد چشمانم!"
شاخه های درخت فرتوت
آن طرف پنجره چرا؟
گلوله های این دل را...
شلیک نمی کند
به این طرف از پنجره که من
ایستاده ام و او
پشت سر من
نشسته است!..

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]گر محبت ثمرش سوختن و ساختن است[/FONT]
[FONT=&quot] یا به دنبال محبت سر خود باختن است[/FONT]
[FONT=&quot]من به میدان رفاقت گذرم از سر خویش[/FONT]
[FONT=&quot]تا بدانی که این حاصل دوست داشتن است .[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, monospace]مـــن ایــــــــن روزها ...[/FONT]​

[FONT=courier new, courier, monospace]
[/FONT]​
[FONT=courier new, courier, monospace]
صــــــدای ثانیه ثانیه
[/FONT]
[FONT=courier new, courier, monospace]


فـــراموش شدنم را می شنوم
[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
میخندم...
ساده میگیرم...
ساده میگذرم...
بلند میخندم و با هر سازی میرقصم...
نه اینکه دلخوشم!
نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!
مدتی طولانی شکستم، زمین خوردم، سختی دیدم، گریه کردم و حالا...
برای 'زنده ماندن' خودم را به کوچه 'علی چپ' زده ام...
روحم بزرگ نیست...دردم عمیق است...

میخندم که جای زخمها را نبینید
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شبانگاهان لب در ياچه مي رفتم[/FONT]
[FONT=&quot]و مي گفتم به خود[/FONT]
[FONT=&quot]او يك شب اينجا ديده خواهد شد.[/FONT]
[FONT=&quot]من او را پيش از اين هرگز نديده[/FONT]
[FONT=&quot]نام او را نيز نشنيده[/FONT]
[FONT=&quot]ولي انگار با هم روزگاري آشنا بوديم.[/FONT]
[FONT=&quot]نمي دانم كجا بوديم[/FONT]
[FONT=&quot]كه من در نيلي چشمان او[/FONT]
[FONT=&quot]او در كبود رود شعر من[/FONT]
[FONT=&quot]زمانها در شنا بوديم.[/FONT]
[FONT=&quot]شبي آمد وليكن دير وقت آمد[/FONT]
[FONT=&quot]نه فانوسي،نه مهتابي[/FONT]
[FONT=&quot]هوا بس تيره بود و دامن درياچه پر توفان[/FONT]
[FONT=&quot]سوار قايقي گشتيم و بر خيزابها رفتيم تا ديري...[/FONT]
[FONT=&quot]ولي دردا،چه تقديري!![/FONT]
[FONT=&quot]من او را باز هم نشناختم،زيرا[/FONT]
[FONT=&quot]كه شب تاريك بود و موج نيرومند[/FONT]
[FONT=&quot]از آن سو قصه ي تلخي ست،[/FONT]
[FONT=&quot]اي افسوس،اي اندوه[/FONT]
[FONT=&quot]او را موج ها بردند![/FONT]
[FONT=&quot]و اينك هر سحر در قلب من،نيلوفري نمناك مي رويد...[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]به يقين مي دانم...او روزي خواهد آمد[/FONT]
[FONT=&quot]از پس غروب قله هاي غريب احساس[/FONT]
[FONT=&quot]و من او را انتظار مي كشم.[/FONT]
[FONT=&quot]به يقين مي دانم....او روزي خواهد آمد.[/FONT]
[FONT=&quot]او آرزوهايم را به حقيقت پيوند خواهد زد روزي[/FONT]
[FONT=&quot]شب هايم را روز و شمع هاي وجودم را روشن خواهد كرد[/FONT]
[FONT=&quot]و برايم از غروب نور خواهد ساخت[/FONT]
[FONT=&quot]لبانم با او لبخند خواهد زد.[/FONT]
[FONT=&quot]منجي من چشمانش با دلش پيوند دارد.[/FONT]
[FONT=&quot]او بيشه زار احساس مرا آب خواهد داد[/FONT]
[FONT=&quot]..و براي مرغابي هاي قلبم خرده نان خواهد ريخت[/FONT]
[FONT=&quot]او تمام ماهي هاي مرده ي وجودم را زنده خواهد كرد.[/FONT]
[FONT=&quot]من به يقين مي دانم....او روزي خواهد آمد[/FONT]
[FONT=&quot]و وقتي بيايد به تقواي خاموش خاك فرا مي خواندم[/FONT]
[FONT=&quot]... و با او ايمان مي آورم به يخ زدگي آتش![/FONT]
[FONT=&quot]با او بيم موج نخواهم داشت.[/FONT]
[FONT=&quot]با او من سبكبار ساحل ها خواهم شد...[/FONT]
[FONT=&quot]و با او شكوفه را در پاييز زرد زمين باور خواهم كرد[/FONT]
[FONT=&quot]....من به يقين مي دانم.او روزي خواهد آمد و من روزي حجت حجم سرخ اشك هايش خواهم شد[/FONT]
[FONT=&quot].. من با او روزي خواهيم گريخت از گرماي سربي زمين به سايه هاي سبز درختان سرزمين نور و سيب...[/FONT]
[FONT=&quot]با او خواهم گريخت از خود به شرم پاك شانه هاي او...[/FONT]
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هــر بار که چشمانت را

می بندی و بــاز می کنی ،

بیشتــر شک می کنم

که مــرگ و زندگــی ام ...

فقط دست خـــدا باشد !!!

 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خراب و بیقرار و مست، یک شب

رها از آنچه بود و هست یک شب

به بوسه بوسه بوسه بوسه بوسه

تو را رگبار خواهم بست یک شب

 

fateme.h.b

عضو جدید


آزادی های یواشکی..!
گریه در تاریکی..!
آرزوی که تا ابد آرزو می ماند..!
و خدای حقیقی که در میان بت ها گم شده..!
من هیچ از آدم های این شهر نمیخواهم
فقط
راه فرار کجاست......


 
آخرین ویرایش:

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فکر تــــــو رآ פَــتـــےבَر میـــآטּ פֿَـــنـבه هــآیَـــم

نمـــیتوانــم پِنهــــآטּ
ڪُنَـــم هَــر چِقَـــבر ڪــہ میـــפֿَــنـבَم


بــآز غَـــمِ نَـــبـوבَטּ
تــــــو פֿُــوבنمـــآیــــے میــڪـنـב
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
باید بودنم را به گونه ای فریاد بزنم تا که همه بدانند نیلوفرانه با تو می مانم..
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
دلم باران میخواهد
فقط باران
بایک بغض به اندازه تمام دلتنگی هایم
وبعد هم توبنشینی کنارمن
وهردو باهم قطره های باران رابشماریم
یک...
دو...
سه...
وبعد اصلا یادمان برود که همه اینها فقط یک خیال ست...
تو...باران...من...
همه اینها خیال است؟؟؟؟؟
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم باران میخواهد
فقط باران
بایک بغض به اندازه تمام دلتنگی هایم
وبعد هم توبنشینی کنارمن
وهردو باهم قطره های باران رابشماریم
یک...
دو...
سه...

وبعد اصلا یادمان برود که همه اینها فقط یک خیال ست...
تو...باران...من...
همه اینها خیال است؟؟؟؟؟

[FONT=&quot]باران[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]سقوط آزاد را تنها برای این به جان میخرد که در زمین پوشش دهد اشک های یک مرد را[/FONT][FONT=&quot] . .[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
من
بی تو
در غریب ترین شهر عالمم..

[FONT=&quot]بی من

[FONT=&quot]
[FONT=&quot]تو در کجای جهانی
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]که نیستی؟!...[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[/FONT][/FONT]
[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
درونم غوغاست... شهري به اين بزرگي...
زير اسمان بزرگ...
پياده ميروم...
كفش هايم خسته اند...
خسته از مسيرهاي تنهايي كه تو در سايه ديگري طي ميكني...
اين روزها...

قلبم فقط مجبور است كه به جايم زندگي كند.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا