دل نوشته‌هاي عرفاني

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
الهي!

تو ما را ضعيف خواندي!

از ضعيف چه آيد جز خطا؟

و ما را جاهل خواندي!

و از جاهل چه آيد جز جفا؟

و تو خداوندي كريم و لطيف!

از كريم و لطيف چه سزد؟

جز از كرم و وفا ، و بخشيدن عطا.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ


خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كهپرده ها را بدرد


اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ


خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه عقاب و كيفرها را فرو ريزد


اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ


خدايابيامرز برايم آن گناهانى را كه نعمت ها را تغيير دهد


اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ


خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه از اجابت دعا جلوگيرى كند


اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ


خدايا بيامرز برايم آن گناهانى را كه بلا نازل كند
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
خدای من! ای نیکی اعلا! برترین لذات، سخن گفتن با توست. دوست داشتم بر درگاه تو مشتی خاک بودم، اما چه کنم که ظلمت‌زدگان را راهی به بزم منیران نیست. می‌دانم که رستگاران درگاه تو راست‌گویان‌اند. آنان که صدق پیش آورده‌اند و عشق برده‌اند و در نگاه تو جاویدان گشته‌اند؛ آنان که بر تو سلام دادند و به سلامت رسیدند. آری سیمرغ معرفتت در مأمن جان آنانی می‌نشیند که سی مرغ هزار رنگ هوا را به عنقای تو برده‌اند و به حریم امن دیدارت راه یافته‌اند؛ آنان که فقر تو را فخر خویش نمودند و سعادت دو سرای را بهره بردند و بر بهشت لقایت، تقرب یافتند.
الهی! تو هماره خویش را به لطف و رحمت ازلی‌ات بر ما عرضه می‌داری؛ حال آنکه ما از اینکه جان خویش را به تو عرضه داریم، پیوسته در گریزیم و این تنها از آن ‌روست که «ما عرفناک حق معرفتک». دوست می‌داری ما را پیش از آنکه دوست بداریم و عشق ما به تو از عشق توست به ما. نخست سخن «یحبهم» گفتی و سپس حدیث «یحبونه». تو در مایی و با ما و حال آنکه ما به جهلی قدیم، هماره تو را در بیرون جسته‌ایم. هزاران هزار افسوس بر این همه فراق!... .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا!
همین که به اذن تو بر ذهن این ناپاک، یاد پاکی مطلق می گذرد مرا بزرگترین نعمت توست و همین که این آلوده را نام منزه تو بر زبان می رود مرا عظیم ترین لطف توست
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا!
تو منزه تر از آنی که بر زبان ما به تنزیه بگذری.
و تسبیح تو برتر از آنست که تا اوج دلهای ما تنزل کند.
و تقدیس تو فراتر از آن که خود را به بالهای قلب ما بیالاید.
 

khale rize

عضو جدید
پروردگارا!
خواسته‌ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه:
گناهان گذشته‌ام را بیامرزى، و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
بردر میکده از روی نیازآمده ام
پیش اصحاب طریقت به نماز آمده ام
از نهانخانه اسرار ندارم خبر
به در پیر مغان صاحب راز آمده ام
ازسر کوی تو راندند مرا با خواری
با دلی سوخته از بادیه بازآمده ام
صوفی و خرقه خود زاهد و سجاده خویش
من سوی دیر مغان .نغمه نوازآمده ام
بادلی غمزده از دیر به مسجد رفتم
به امیدی هله با سوز و گداز آمده ام
تاکند پرتو رویت به دوعالم غوغا
بر هر ذره به صد راز و نیاز آمده ام
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکبار،وقتی می خواستم یکی از خودهای مُرده ام را دفن کنم،گورکن نزدیک من شد وگفت:

ازهمه کسانی که برای تدفین این جا آمده اند تو تنها کسی هستی که دوستت دارم.

گفتم:شما مرا خیلی خوشحال کردید،اما چرا مرا دوست داری؟
گفت:زیرا،آنها گریان می آیند وگریان می روند،اما تو خندان می آیی وخندان می روی.




:gol:جبران خلیل جبران :gol:
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
لحظه اى خود را بیا از خویشتن بیگانه کن
دیدنى ها را فداى دیدن جانانه کن
تا به کى مِى از سبوى غیر مى نوشى بیا
از سبوى رحمت حق باده در پیمانه کن
گنج در ویرانه پنهان ست باید رنج کرد
گنج بى رنج ار که خواهى خویش را ویرانه کن
تا نگردد از پریشانى پریشان خاطرت
هر کجا دیدى پریشان گیسوانى شانه کن
هر کجا دیدى که عقل تو حریف نفس نیست
عقل را بگذار و خود را در جهان دیوانه کن
همچو شمعى فیض بخش دیگران باش و بسوز
در مقام جانفشانى خویش را پروانه کن
بهر تاریکى گورِ خویش شمعى برفروز
فکر فردا و حساب خالق جانانه کن
در مقام خاکسارى همچنان خورشید باش
خدمت خلق خدا با همّتى مردانه کن
پند عبرت مى دهد «ژولیده» با پندش تو را
تا نگردیدى اسیر دام ترک دانه کن
 

nazila65

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم یک روز گفت" من در آن سوی دره ها کوهی را می بینم که از مه پوشیده شده است. این زیبا نیست؟" گوش لحظه ای خوب گوش داد. سپس گفت" پس کوه کجاست؟ من که کوهی نمی شنوم." آنگاه دست در آمد و گفت"من بیهوده می کوشم آن کوه را لمس کنم. من کوهی نمی یابم." بینی گفت"کوهی در کار نیست. من او را نمی بویم." آنگاه چشم به سوی دیگر چرخید و همه درباره وهم شگفت چشم گرم گفتگو شدند و گفتند " این چشم یک جای کارش خراب است."


"جبران خلیل جبران"
خیلی زیبا بود..ممنونم...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
حمد خدائى را كه اوّل همه آثار هستى اوست و قبل از او اوّلى نبوده، و آخر است بى‏آنكه پس از او آخرى
باشد، خدايى كه ديده بينندگان از ديدنش قاصر، و انديشه
و فهم وصف كنندگان از وصفش عاجز است. به دست قدرتش آفريدگان را ايجاد كرد،
و آنان را براساس اراده خود صورت بخشيد، آنگاه همه را در راه اراده خود راهى نمود،
و در مسير محبت و عشق به خود برانگيخت، موجودات هستى از حدودى كه
براى آنان معين فرموده قدمى پيش و پس نتوانند نهاد، و براى هر يك از آنان
روزى معلوم و قسمت شده‏اى از باب لطف قرار داد، هر آن كس را كه روزى فراوان
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
پروردگارم
من آن بنده روسیاهی هستم که بهترین شبهایت را نیز به غفلت گذراندم ...
تنها تو صدایم را می شنوی آن زمان که می خوانمت که خدای خوبم مرا به عقوبت غفلتم دچار مکن سرنوشتم را به لطف و برکت خویش آن گونه نما که با آن به تو نزدیکتر شوم . تو هر زمان صدایم را می شنوی قبول آنچه خیر و صلاح من در آن است را برایم آسان فرما
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
هر زمان که دلتنگ شدی و هم صحبت می خواهی به آسمان نگاه کن و طلب باران کن. آن وقت رعد با تو همدل می شود، باران می زند.
باران که باریدنوبت گنجشک هاست که همسخن با تو شوند. باور کن دیگر دل تنگ نیستی. حالا یک دل سیر باران را تماشا کن. گمان می کنی خداوند نیز با تو سخن می گوید از زبان گنجشک .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدايا
اگر خير مرا در آن بدانى كه گرفتن حق من به تأخير افتد و انتقام از كسى كه بر من ستم كرده تا روز فصل خصومتها و محل اجتماع متخاصمين متروك ماند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از جانب خود به نيت صادق و صبر دائم تأييد فرما و از خواهش بد و آزمندى اهل حرص پناه ده، و تصويرى از ثواب خود كه براى من ذخيره كرده‏اى، و از جزاء و عقاب خود كه براى دشمنم فراهم ساخته‏اى در دلم مصور ساز، و آن را وسيله خرسندى من به قضاى خود و اطمينانم به آنچه اختيار كرده‏اى، قرار ده. اى پروردگار جهانيان، دعاى مرا اجابت كن، زيرا تو صاحب فضل عظيم و بر هر چيز بى‏نهايت قادرى.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
الهی! به حرمت آن نام كه تو خوانی و به حرمت آن صفت كه تو چنانی، دریاب كه می توانی.
الهی! عمرم به باد كردم و بر تن خود بیداد كردم، گفتی و فرمان نكردم، درماندم و درمان نكردم.
الهی! عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم دانم ونه آنچه دانم دارم.
الهی! اگر تو مرا خواستی من آن خواستم كه تو خواستی.
الهی! به بهشت و حور چه نازم، مرا دیده ای ده كه از هر نظر بهشتی سازم.
الهی! در دلهای ما جز تخم محبت مكار و بر جانهای ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر كشت های ما جز باران رحمت خود مبار، به لطف، ما را دست گیر و به كرم پای رتبهدار.
الهی! حجاب ها را از راه بردار و ما را به ما مگذار، به حق عظمت ای بلندترین بالا م.
الهی! به حرمت آن نام كه تو خوانی و به حرمت آن صفت كه تو چنانی، دریاب كه می توانی.
الهی! عمرم به باد كردم و بر تن خود بیداد كردم، گفتی و فرمان نكردم، درماندم و درمان نكردم.
الهی! عاجز و سرگردانم، نه آنچه دارم دانم ونه آنچه دانم دارم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اگر تنهاترين تنهاها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتن هاست نفرين ها و آفرين ها بي ثمر است اگر تمامي خلق گرگهاي هار شوند و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستي اي پناهگاه ابدي تو مي تواني جانشين همه بي پناهي ها شوي.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدايا از عشق امروزمان
براي فرداهايي كه فراموش مي كنيم عاشق بوده ايم
قدري كنار بگذار
به قدر يك مشت
به قدر يك لبخند
تا فراموش نكنيم
عاشق بوده ايم
عاشق بمانيم
عاشق بميريم

دكتر علي شريعتي
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آنها که گستاخی آن را داشته اند که تقدیر را بشکنند و خود بر پیشانی خود بنویسند ، درخت های لجوجی بودند که از کویر روییده اند و در آتش ، برگ و بار افشانده اند.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
عجب صبری خدا دارد !
اگر من جای او بودم .
همان یك لحظه ی اول ، كه اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، برروی یكدگر ، ویرانه میكردم .

اگر من جای او بودم .
كه در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ،بر لب پیمانه میكردم .

اگر من جای او بودم .
كه میدیدم یكی عریان و لرزان و دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمانرا واژگون مستانه میكردم .

اگر من جای او بودم.
نه طاعت میپذیرفتم ،نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز كرده ،پاره پاره در كف زاهد نمایان ،سبحه صد دانه میكردم .

اگر من جای او بودم .
برای خاطر تنها یكی مجنون صحرا گرد بی سامان ،هزاران لیلی ناز آفرین را كو به كو ،آواره و دیوانه میكردم .

اكر من جای او بودم .
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان ، سراپای وجود بی وفا معشوق را ، پروانه میكردم .

اگر من جای او بودم .
بعرش كبریایی ، با همه صبر خدایی ،تا كه میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یك ناروا گردیده خواری میفروشد ،گردش این چرخ را وارونه ، بی صبرانه میكردم .

اگر من جای او بودم .
كه میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم كش ،بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فكری ، در این دنیای پر افسانه میكردم .

چرا من جای او باشم .
همین بهتر كه او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتكاریهای این مخلوق را دارد ، وگرنه من بجای او چو بودم ،یكنفس كی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه میكردم .

عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
هنگامی که یک انسان بزرگ را می شناسیم که درزندگی پاک وموفق زیسته است،روح اورا درکالبدخویش می دمیم وبااوزندگی می کنیم واین ماراحیاتی دوباره می بخشد.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
من باید فرود آیم
نباید بنشینم
سال هاست ازآن لحظه که پربر اندامم رویید
واز آشیان از بام خانه پرواز کردم
همچنان می پرم . هرگز ننشسته ام
ودیگر سری نیز به سوی زمین و به سواد پلید شهرها
وبامهای کوتاه خانه ها بر نگرداندم
چشم به زمین ندوختم
پروازی رو به آسمان
در راه افلاک
و هر لحظه دورتر و بالاتر ا ز زمین
و هر لحظه نزدیک تر به خدا
آتش مقدس شک را
آن چنان در من بیفروز
تا همه یقین هایی را که در من نقش کرده اند بسوزد
وآنگاه از پس توده ی این خاکستر
لبخند مهراوه بر لبهای صبح یقینی
شسته از هر غبار طلوع کند
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود. خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
دلم کشید به جای سر زدن به فیسبوکم برای تو بنویسم ... و کاش دلم بیشتر از این نقش ها می کشید و کاش کمتر یادم تو را فراموش می شد! دلم می خواست تا هر روز آنگاه که با پرتو شرقی خورشید از خواب برمی خیزم و هر شب که با جستجوی ستاره ای در دل آسمان لخت بی ستاره به خواب می روم نام تو را بر زبانم می بردم و با یاد تو روزم را آغاز و شبم را پایان می دادم ... دلم می خواست تا مثل آن روز که دلم برایت پر کشید و قلبم سرشار از سپاس شد ....هر لحظه دلم برایت پر می کشید و هر آن قلبم سرشار از سپاس می بود . دلم همه این لحظه های ناب را از تو طلب می کند . از تو که همه چیزی ... از تو که بی آنکه بگویم می دانی ... از تو که از شور نفسهایم کلمات دلم را می شنوی ... اما با همه اینها من هم دلم می خواهد بگویم . چون زیباست برای چون تویی گفتن ...
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
خدایا!

چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها و چه زیباست پرواز پرنده خاطره تو بر قلبها و چه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده ی غیب ها بسوی تو.

چه روح می بخشد گام زدن در مسیر عرفان تو و چه جان می دهد ایمان به غیب تو.

خدای من! محبوب من! چه خوش است طعم عشق تو.

چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تو.

چه تکان دهنده است توجه مهرآمیز تو.

چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو.

چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو.

خدای من!

چه آرامش هیجان انگیزی می بخشد نگریستن به چشمهای تو.

چه بی قراری آرامی است بر در خانه ی محبت تو.

محبوبم!

نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز.

مرا از نزدیکترین عارفان و شایسته ترین بندگان و راستگوترین معلمان و خالص ترین عبادت کنندگان و مخلص ترین روی به تو آورندگانت قرار ده.

ای خالق بزرگیها و ای آفریننده عظمت ها! و ای در وجود آورنده ی رتبه های بلند!

ای عظیم! ای جلیل! ای بخشنده کرم و ای کرامت محض! ای دست گیرنده و به مقصد رساننده!

تو را سوگند به رحمت و نعمت بی منتهایت که اجابت کن!

ای مهربانتر بخشندگان!

به قلم سید مهدی شجاعی
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.

شهید دکتر چمران
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا تو را شکر می کنم که به من نعمت " توکل " و " رضا" عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.

شهید دکتر چمران
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.

شهید چمران
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا :

تو همانی که در درون تاریکم نوری روشن کردی که با آن ببینم ... تو همانی که در درونم قلبم را قوت بخشیدی ... تو همانی که در درونم طنین صدایی انداختی که با آن از تو بخواهم ... هر چیز کوچکی را در زندگیم از تو بخواهم ... هر ذره ای که از گلویم پایین می رود را ... هر نفسی که فرو می برم را ... هر لحظه ای که آسوده چشم بر هم می گذارم را ... و هر آنی که با یاد توام را ... محبوبم ... تو بهتر از هر کس مرا می شناسی و به نامهربانیم و جفا کاریم آگاهی ... این بار از تو می خواهم یادت را در قلبم پیوسته کنی . آنچنان که با یاد تو برخیزم . با یاد تو بنشینم . با یاد تو لقمه فرو برم . با یاد تو نگاه کنم و با یاد تو چشم بر هم بگذارم . این را از روشنای درونم که شعله اش را خود برافروختی می گویم ... خواندم تو را تا اجابت کنی مرا ....
 

Similar threads

بالا