دل نوشته‌هاي عرفاني

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. کوروش کبیر
خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن کوروش کبیر

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. کوروش کبیر

آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است .کوروش کبیر

وقتي توبيخ را با تمجيد پايان مي دهيد، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر مي کنند، نه رفتار و عملکرد شما کوروش کبیر

سخت کوشي هرگز کسي را نکشته است، نگراني از آن است که انسان را از بين مي برد .کوروش کبیر
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر همان کاري را انجام دهيد که هميشه انجام مي داديد، همان نتيجه اي را مي گيريد که هميشه مي گرفتيد .کورش کبیر

پيش از آنکه پاسخي بدهي با يک نفر مشورت کن ولي پيش از آنکه تصميم بگيري با چند نفر .کوروش کبیر

تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است .کوروش کبیر

دشوارترين قدم، همان قدم اول است .کوروش کبیر

عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .کوروش کبیر

آفتاب به گياهي حرارت مي دهد که سر از خاک بيرون آورده باشد .کورش کبیر

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر
[/FONT]
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دنيا همچون نيمه خواب (چرت) است و آخرت بيداري مي‌باشد و ما در اين ميان رهگذر، بين خواب و بيداري به سر مي‌بريم. امام سجاد (َع)[/FONT]
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی
هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی ----- نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی
آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد ----- هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی
سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من ----- هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی شهریار
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
بچه ها سعی کنید که نوشت هاتون بیشتر حالت دعا داشته. چون بعضی از نوشته های بیشتر شبیه جملات پند اموز هستند.
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دیروز
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ما زندگی را
به بازی گرفتیم
امروز ،او
ما را ...
فردا؟ قیصر امین پور[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو همانی که در درون تاریکم نوری روشن کردی که با آن ببینم ... تو همانی که در درونم قلبم را قوت بخشیدی ... تو همانی که در درونم طنین صدایی انداختی که با آن از تو بخواهم ... هر چیز کوچکی را در زندگیم از تو بخواهم ... هر ذره ای که از گلویم پایین می رود را ... هر نفسی که فرو می برم را ... هر لحظه ای که آسوده چشم بر هم می گذارم را ... و هر آنی که با یاد توام را ... محبوبم ... تو بهتر از هر کس مرا می شناسی و به نامهربانیم و جفا کاریم آگاهی ... این بار از تو می خواهم یادت را در قلبم پیوسته کنی . آنچنان که با یاد تو برخیزم . با یاد تو بنشینم . با یاد تو لقمه فرو برم . با یاد تو نگاه کنم و با یاد تو چشم بر هم بگذارم . این را از روشنای درونم که شعله اش را خود برافروختی می گویم ... خواندم تو را تا اجابت کنی مرا ...
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا ... به من کمک کن تا آنچه را برایم رقم زدی با آرامش و صبر بپذیرم . مرا یاری کن تا پذیرفتن آن مرا در دعا کردن به درگاهت کاهل نکند ... یاریم کن تا آنچه را می خواهم تنها از تو بخواهم و خواستن و رسیدن به آن مرا از تو حتی لحظه ای دور نکند ... خدای خوبم ... کمکم کن تا در خواستن این خواسته همواره امیدوار باشم و در لحظه لحظه آن به تو توکل کنم ... کمکم کن که به یاری تو در این مسیر ایمان قلبی داشته باشم و با یقین به آن بیاندیشم ... خدایا ... آفات و بدی های خواسته ام را از من دور کن تا آن را وسیله ای کنم برای نزدیکیم به تو ... و کمکم کن که در ابتدای خواستنم و در میان آن و در انتهای آن بر محمد و خاندان پاکش درود فرستم و آنان را زیباترین واسطه ها برای روا شدن حاجتم قرار دهم ... آمین
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
پروردگارم ... به من یقینی نیکو عطا فرما که با آن از رنج طلب بیاسایم ... یقینی بس عمیق که با آن تنها بر تو تکیه نمایم و اطمینانی خالص که با آن دشواری کارها را از اندیشه ام دور نمایم ... مرا آسودگی بخش تا دل به این جهان مسپارم و سلامتی عنایت کن تا بندگی ات نمایم . یاریم فرما و با بخشش و میانه روی راه اعتدال را به من بنمای . چون تنها تو راهنمای بی قید و شرطی .
 

آیتای_AYTAY

عضو جدید
کاربر ممتاز
مناجات امام علی ع در دل شب


عُروة بن زبیر می گوید:
با گروهی در مسجد رسول خدا نشسته بودیم که سخن از بدر و بیعت رضوان به میان آمد.
ابودرداء گفت:« آیا می خواهید کسی را نام ببرم که ثروتش از همگان کمتر، ولی تقوا و تلاشش در عبادت خدا بیش از همه است؟ »
گفتند:«آری. بگو.»
گفت:« امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب »

در این هنگام تمام افراد حاضر در مجلس با ناراحتی از ابودرداء رو گرداندند. ابودرداء گفت:« ای مردم، من آنچه را دیدم می گویم، و هر یک از شما آنچه را که دیده است بگوید. من، خودم علی ابن ابی طالب را در لابه لای درختان نخل دیدم که نیمه‌های شب با صدایی حزن آلود چنین مناجات می کرد:« خدای من، چه بسیار گناهانی که تو به دلیل شکیبایی‌ات، آنها را مایه انتقام از من قرار ندادی، و چه بسیار رسوایی‌هایی که تو از سر بزرگواری، آنها را آشکار نساختی. خدایا، اگر عمرم را مدتی طولانی در معصیت تو گذراندم و در نامه‌ی اعمالم گناهانم بزرگ است، جز آمرزش تو آرزوی دیگری ندارم و جز رضایتت به چیز دیگری امیدوار نیستم.»

صدای علی بن ابی اطالب مرا به خود مشغول ساخت. من دنبال صدا رفتم و به علی بن ابی طالب رسیدم. بدون حرکت در گوشه ای ایستادم و دیدم علی در دل تاریک شب چند رکعت نماز گزارد. آن گاه به دعا و گریه و مناجات مشغول شد و در ضمن مناجات هایش چنین گفت:« خدای من، به عفو تو می اندیشم و گناهانم بر من سبک می‌شود؛ و گاه مؤاخذه و مجازات هول‌انگیز تو را یاد می کنم و گناهانم بر من بزرگ و سخت می‌گردد.
آه، اگر تو در نامه‌ی اعمالم گناهی را بخوانی که من فراموش کرده ام، و تو آن را ثبت کرده‌ای. آن گاه فرمان دهی که او را بگیرید. پس وای بر اسیری که خاندانش نتواند او را رهایی بخشد و قبیله‌اش سودی برایش نداشته باشد. آه از آتشی که جگرها و کلیه‌ها را می سوزاند...»

پس آن قدر گریست که بدون حرکت افتاد. من پیش خودم گفتم از شدت شب‌زنده داری، خوابش برده، و گفتم او را برای نماز صبح بیدار می کنم. جلو رفتم و او را تکان دادم، ولی تکانی نخورد.
گفتم:« انالله و انا الیه راجعون. علی بن ابی طالب مُرد!»
با شتاب به منزلش رفتم و خبر مرگ او را به همسرش دادم. حضرت زهرا سلام الله علیها ماجرا را پرسید و من تعریف کردم.
او فرمود:«ای ابودرداء، به خدا سوگند این حالتی است که از ترس خدا به علی دست می‌‌دهد.»

صبح که شد مردم به صورت علی آب زدند و علی به هوش آمد. برخاست و مرا دید که می‌گریم. فرمود:« چرا گریه می کنی؟»
گفتم:« به خاطر کاری که تو با خودت می‌کنی.»
فرمود:« ای ابودرداء، چه می‌گویی اگر مرا ببینی که برای حساب فرا خوانده‌اند، فرشتگان عذاب مرا گرفته‌اند و در پیشگاه خداوند جبار ایستاده‌ام، در حالی که دوستانم رهایم ساخته‌اند. در این هنگام تو بیشتر از اکنون به من رحم می‌کنی و برایم دل می‌سوزانی.»

به خدا سوگند، این صحنه را در زندگی هیچ یک از اصحاب رسول خدا ندیدم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خدایا، تو را گواه می گیرم - و تو از نظر گواه بودن کافی هستی - و آسمان و زمین و فرشتگان و سایر مخلوقات را که درآنها اسکان داده ای در این روز و این ساعت و همین شب و همین جایگاه هم گواه می گیرم که تو خدایی هستی که معبودی جز تو نیست. تو به پادارنده عدالت، عادل در داوری، مهربان به بندگان، دارنده هر ملک و پادشاهی و دلسوز آفریده هایت هستی.
 

esmaeili60

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا، تو را گواه می گیرم - و تو از نظر گواه بودن کافی هستی - و آسمان و زمین و فرشتگان و سایر مخلوقات را که درآنها اسکان داده ای در این روز و این ساعت و همین شب و همین جایگاه هم گواه می گیرم که تو خدایی هستی که معبودی جز تو نیست. تو به پادارنده عدالت، عادل در داوری، مهربان به بندگان، دارنده هر ملک و پادشاهی و دلسوز آفریده هایت هستی.

عجب

بله
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين طرف مشتی صدف ، آنجا كمی گل ريخته است

موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ريخته

بعد از اين در جام ما تصوير ابر تيره ای است

بعد از اين در جام دريا ، ماه كامل ريخته است

مرگ حق دارد كه از ما روی برگردانده است

زندگی در كام ما مرگ هلاهل ريخته

هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند

حال ، صدها دام ديگر در مقابل ريخته

هيچ راهی جز به دام افتادن صياد نيست

هر كجا پا می گذارم دامنی دل ريخته

عارفی از نيمه راه تحير بازگشت

گفت : خون عاشقان منزل به منزل ريخته
 

chem_s

عضو جدید
«حمد و سپاس خدايي را سزاست که تير حتمي قضايش را هيچ سپري نمي‌شکند و لطف و محبت و هدايتش را هيچ مانعي باز نمي‌دارد و هيچ آفريده‌اي به پاي شباهت مخلوقات او نمي‌رسد.
...جهل و ناداني من و عصيان و گستاخي من، تو را باز نداشت از اينکه راهنمايي‌ام کني به سوي صراط قربتت و موفقم گرداني به آنچه رضا و خشنودي توست.
پس
هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتي؛
هرچه از تو خواستم، عنايتم فرمودي؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدرداني و تشکر کردي؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهايم افزودي؛
و اينها همه چيست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بي‌پايان تو!؟
... من کدام يک از نعمت‌هاي تو را مي‌توانم بشمارم يا حتي به ياد آورم و به خاطر بسپارم؟
... خدايا! الطاف خفيه‌ات و مهرباني‌هاي پنهاني‌ات بيشتر و پيشتر از نعمتهاي آشکار توست.
...خدايا ! من را آزرمناک خويش قرار ده آن‌سان که انگار مي‌بينمت.
من را آنگونه حيامند کن که گويي حضور عزيزت را احساس مي‌کنم.


 

chem_s

عضو جدید
...خدايا!
به که واگذارم مي‌کني؟
به سوي که مي‌فرستي‌ام؟
به سوي آشنايان و نزديکان؟ تا از من ببرند و روي بگردانند؛
يا به سوي غريبان و غريبه‌گان تا گره در ابرو بيافکنند و مرا از خويش برانند؟
يا به سوي آنان که ضعف مرا مي‌خواهند و خواري‌ام را طلب مي‌کنند؟
... من به سوي ديگران دست دراز کنم؟ در حالي که خداي من تويي و تويي کارساز و زمامدار من.
...اي توشه و توان سختي‌هايم!
اي همدم تنهايي‌هايم!
اي فريادرس غم‌ها و غصه‌هايم!
اي ولي نعمت‌هايم‌!
...اي پشت و پناهم در هجوم بي‌رحم مشکلات!
اي مونس و مأمن و ياورم در کنج عزلت و تنهايي و بي‌کسي! اي تنها اميد و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگي! اي کسي که هر چه دارم از توست و از کرامت بي‌انتهاي تو!


تو پناهگاه مني....پناهم بده !
 

chem_s

عضو جدید
...اي زنده!
اي معناي حيات؛ زماني که هيچ زنده‌اي در وجود نبوده است.
...اي آنکه:
با خوبي و احسانش خود را به من نشان داد
و من با بدي‌ها و عصيانم، در مقابلش ظاهر شدم.
...اي آنکه:
در بيماري خواندمش و شفايم داد؛
در جهل خواندمش و شناختم عنايت کرد؛
در تنهايي صدايش کردم و جمعيتم بخشيد؛
در غربت طلبيدمش و به وطن بازم گرداند؛
در فقر خواستمش و غنايم بخشيد؛

من آنم که بدي کردم من آنم که گناه کردم
من آنم که به بدي همت گماشتم
من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پيمان بستم و شکستم
من آنم که بدعهدي کردم ...
و ... اکنون بازگشته‌ام.
بازآمده‌ام با کوله‌باري از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر اي خداي من!:gol:
 

chem_s

عضو جدید
خداي من!
تو چقدر با من مهرباني با اين جهالت عظيمي که من بدان مبتلايم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده‌اي با اين همه کار بد که من مي‌کنم و اين همه زشتي کردار که من دارم.
...خداي من!
تو چقدر به من نزديکي با اين همه فاصله‌اي که من از تو گرفته‌ام.
...تو که اين قدر دلسوز مني! ...
...خدايا تو کي نبودي که بودنت دليل بخواهد؟
تو کي غايب بوده‌اي که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کي پنهان بوده‌اي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟
...کور باد چشمي که تو را ناظر خويش نبيند.
کور باد نگاهي که ديده‌باني نگاه تو را درنيابد.
بسته باد پنجره‌اي که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زيانکار باد سوداي بنده‌اي که از عشق تو نصيب ندارد.

...خداي من!
مرا از سيطره ذلتبار نفس نجات ده و پيش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشيند از شک و شرک، رهايي‌ام بخش.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
الهی ، همچو بید می لرزم مبادا كه به هیچ نیرزم ...
الهی ، به حرمت آن نام كه تو دانی و به حرمت آن صفت كه تو چنانی كه ما را از
وسوسه و از هوای نفسانی و از غرور نادانی نگاه دار كه می توانی
الهی ، ندانستم ، چون دانستم نتوانستم .


«خواجه عبد الله انصاری»
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه غریبانه به دنبال خودم در وجود تو میگردم که هر دم با صورتی بر من ظاهر میشوی وچه با امید وصل تو خوشم اکنون که صدای مرا می شنوی با حالتی زار امن یجیب خوان به سوی تو می آیم و اظهار میکنم بنده روسیاه تو هستم، وخاک آستان پربرکت تو، چه بگویم که زبان قاصر است
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبانگاهان، تا حریم فلک، چون زبانه کشد، سوز و آوازم
شرر ریزد بی‌امان به دلِ ساکنان فلک، نغمه سازم

دلِ شیدا، حلقه را شکند، تا برآید و راه سفر گیرد
مگر یک دم گرم و شعله فشان، تا به بام جهان، بال و پر گیرد

خوشا ای دل بال و پر زدنت، شعله‌ور شدنت، در شبانگاهی
به بزم غم، دیدگان تری، جان پرشرری، شعله ی آهی

بیا ساقی تا به دست طلب، گیرم از کف تو، جام پی در پی
به داد دل، ای قرار دلم، نوبهار دلم، می‌رسی پس کی؟

چو آن ابر نوبهارم من
به دل شور گریه دارم من
می‌توانم آیا نبارم من؟

نه تنها از من قرار دل، می‌رباید این شور شیدایی
جهانی را دیده‌ام یکسر، غرق دریای ناشکیبایی

بیا در جان مشتاقان، گل‌افشان کن، گل‌افشان کن
به روی خود، شب ما را، چراغان کن، چراغان کن

چو آن ابر نو بهارم من
به دل شور گریه دارم من
می‌توانم آیا نبارم من؟




 

chem_s

عضو جدید
پرودگارا.....

پرودگارا.....

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم.»

خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.

خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نور می تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.


خداوندا سپاس ...! :gol::gol::gol::gol::gol:
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
بارالها!
در پیشگاه تو ایستاده ام،
و دستهایم را بسوى تو بلند كرده ام،
آگاهم كه در بندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،
اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسیدم...
ولى … پروردگارم!
آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،
و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى دهى ،
... براى پیروى ندایت آمدم،
و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم
اگر با این همه، خواسته ام را رد كنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،
همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى كه از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.
واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟
اما...
اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده،
و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده،
و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى كه لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است.
در این حالت نمى دانم كدام نعمتت را شكرگزارم؟
... آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟
... یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما را دم مرگ، آبرو باشد کاش
با دوست مجال گفتگو باشد کاش
عمری به هوای دل خود زیسته ایم
جان دادن ما برای او باشد کاش
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرگرم مناجاتم و سرمست امشب
از هرکه جز او کشیده ام دست امشب​

دیر آمده ای رفیق! دیر آمده ای​

تنهایی من سرش شلوغ است امشب​
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
پروردگارا!
خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه...
گناهان گذشته ام را بیامرزى ،
و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،
و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاكها خفته اند، ببخشى .
... تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،
و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،
و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،
به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،
تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.
 

chem_s

عضو جدید
پروردگارا!
خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه...
گناهان گذشته ام را بیامرزى ،
و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،
و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاكها خفته اند، ببخشى .
... تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،
و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،
و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،
به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،
تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.

آمین...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى برد و بر اكرامشان مى افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،
و مرا در رحمت با آنان شریك كن،
و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

خداوندا!
تقديرم را زيبا بنويس.
کمک کن آنچه را تو زود مي خواهي من دير نخواهم،
و
آنچه را تو دير مي خواهي من زود نخواهم.
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الهی!

اگر برای آن به سوی تو می آیم
که مرا از شعله های دوزخ نجات بخشی ،
بگذار که در آنجا بسوزم .
و اگر برای آن به سوی تو می آیم
که لذت بهشت را به من بخشی ،
بگذار که درهای بهشت به رویم بسته شود .
اما اگر به خاطر تو به سویت می آیم ،
محبوبم ٬ مرا از خویش مران .
متبرکم کن تا در کنار زیبایی جاودانه ات٬
تا ابد لانه کنم.
 

Similar threads

بالا